برای تک فرزندان در بیست سال اول زندگیشان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آنها در کودکی از شش والد شامل پدر و مادر خود و پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری ومادری حمایت می شوند اما در آینده نزدیک آنها باید از هشت نفر مراقبت کنند یعنی علاوه بر شش نفری که مورد مراقبت بودند و حالا نوبت سرویس دهی است (که برای مادربزرگ و پدربزرگ میتواند دیدار گاه به گاه، هماهنگیهای مرتبط با سلامت و... باشد)، باید از پدر و مادر همسر هم مراقبت کنند.
محتوا از (تربیت فرزند نوردیده)
👈حال این فرزندِ تک چگونه خواهد بود؟
با نگاه به آینده، درست عمل کنیم✅
#تک_فرزندی
@iranjamiat
روز پزشک بر همه پزشکان کشورمان مبارک.
اما؛
به پزشکانی که به مادر باردار اضطراب وارد نمیکنن
طرفدار دوآتشهی غربالگری نیستن
زایمان سزارین رو به طبیعی ترجیح نمیدن
وقتی میگی بارداری پنجمه، تو چشماشون به جای تعجب و ناراحتی برق شوق میبینی
ویژه تر مبارک باشه☺️☺️
@iranjamiat
#خبر_خوب
در آئین نامه اجرایی #ماده۴، شرط واگذاری زمین از زمان #تصویب قانون جوانی جمعیت بود اما وزارتخانه و ادارت کل، تاریخ #ابلاغ قانون رو مدنظر قرار داده بودند.
شایان ذکر است ابهام این قانون هم رفع شد و خانواده های دارای سه فرزند و بیشتر متولدین ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ به بعد مشمول دریافت #زمین می شوند.
#جوانی_جمعیت
@iranjamiat
نیاز اساسی هر کودک یک همبازی است.
❌اسباب بازی هیچ وقت جایگزین خواهر و برادر نمیشود.
#تربیت_فرزند
#فرزند_آوری
#بحران_جمعیت
#ایران_جمعیت
@iranjamiat
سلام خدمت همراهان عزیز و بزرگوار🙏
جهت شرکت در نظرسنجی کانال #ایران_جمعیت وارد لینک زیر شوید.
(پس از وارد کردن کد امنیتی گزینه مورد نظر را انتخاب کنید.)
👇👇👇👇👇👇👇
EitaaBot.ir/poll/sc8h
#معرفی_کتاب
کتاب "ما چند نفر" نوشته مینو رضایی و نشر صاد آن را منتشر کرده است.
این اثر درواقع یک مجموعه از ۹ داستان کوتاه ایرانی است.
عنوان برخی از این داستانها عبارت از: «آن پسر دیگرم»، «هنوز باران میبارد»، «از وقتی آمده ایم»، «ما چند نفر» و «برایت همه جا تسبیح میگذارم» است.
این۹ داستان به موضوعهایی همچون مسائل زنان مهاجرت، آداب و رسومهای ایرانی و... پرداخته اند.
داستان اول با عنوان «آن پسر دیگرم» داستانی روان و پرکشش از تجربه اقدام به سقط یک مادر صاحب ۳ فرزند است.
چند خطی از آن را بخوانیم...
گیر کردهایم در ترافیک ورودی اسکلهی قشم. پسر کوچکم دوباره دستشوییاش میگیرد. میآیم بیحوصلگی کنم که نگاه مظلوم و پرتمنایش بین موهای فرفری منگوله شده، دلم را میبرد. دستی را
میکشم. با عجله پیاده میشویم و کنار جاده سرپایش میگیرم. بعد میگذارمش روی زمین و با شیشه آب معدنی دستهایم را آب میکشم. درِ شیشه را که میبندم، بوق ممتد ماشینهای پشت سرم بلند میشود. زود شلوارک قرمزپسرم را از روی زمین برمیدارم که بپوشانمش و راه بیوفتیم اما پسرم نیست، انگار در لحظهای غیب شده...
#ایران_جمعیت
#فرزندآوری
#جهاد_فرزندآوری
@iranjamiat