🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
هر وقت به مرخصی میآمد به دیدار خانواده شهدا میرفت و به آنها سر میزد و همیشه گریه میکرد و میگفت خانواده شهدای #مدافع_حرم وضعیت سختی دارند و گاهی برایشان کمکهای مادی جمعآوری میکرد و پیکر هر کدام از شهدا که به مشهد منتقل میشد در مراسم تشییع جنازه آنها حضور پیدا میکرد.
مرتضی قبل از شهادتش صوتی را توسط گوشی موبایلش ضبط کرده که در آن صوت #گریه میکند و میگوید "تو که آخر گره را وا میکنی پس چرا امروز وفردا میکنی"
مرتضی خودش #شهادت میخواست خوشحالم که به آرزویش رسید. اِنشاالله جهادش مورد قبول خداوند قرار بگیرد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjan60
🍇قسمت هفدهم
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
🤕آخرین باری که مجروح شدم با انفجار کپسول بود که مثل گوشت قربانی پرت شدم، دنیا دور سرم میچرخید. به زحمت سرپا ایستادم.
چند قدم راه نرفته بودم که احساس کردم پای راستم کوتاه شده است. نمیدانستم بر روی ساق پا راه میروم. چون کاملا قطع نشده بود، همانجا نشستم و پایم را با چفیه بستم.
🚶♂میخواستم خود را به پناهگاهی برسانم که ناگهان خمپاره ۶۰ کنارم به زمین اصابت کرد و من با پشت سر به زمین افتادم. ولی هیچ دردی نداشتم. خون از گردن به صورتم میپاشید.
🍃آن زمان تصور کردم که شهید میشوم. لذت بخشترین و خالصترین شهادتین را خواندم و بر روی زمین دراز کشیدم. مدتی گذشت اما از شهادت خبری نشد. در حین بیهوشی یک نفر را دیدم که به سمتم آمد.
😅در دل میگفتم حتما فرشتهها آمدهاند مرا از این دنیا ببرند. آن فرد نزدیکتر که شد چهره یک فرشته مذکر با سبیل را دیدم که گفت: «انت ایرانی؟»
👌در یک لحظه من را از زمین بلند کرد و داخل ماشین گذاشت. این دوست عرب، فرشته نجات من بود.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی به روایت خودش
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjan60
🍇قسمت هجدهم
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
🔷تیم شناسایی دشمن به فاصله ۲۰ متری خط پدافند ما رسیده بود. به خاطر تضعیف روحیه نیروها با رسام شلیک میکردند. من و یکی از دوستان در حال قدم زدن به سمت سنگر بودیم که ناگهان یک تیر رسام از بالای سر ما رد شد.
✔️یک جان پناه گرفتیم و شروع به ریختن آتش کردیم. در تاریکی شب تنها با یک دوربین دید در شب در خط که آن هم تار نشان میداد باید جواب دشمن را میدادیم.
دوربین را روی کلاش با دست نگهداشتیم و یک نفر از آنها را زخمی کردیم. آنها تیراندازی میکردند تا فرار کنند و ما هم تیر میزدیم تا زمینگیر شوند.
📞بیسیم زدم و اعلام کردم که نیروها تیراندازی نکنند تا با یکی از دوستان برویم و آن زخمی را زنده بیاورم. دقایقی منتظر پاسخ ماندیم.
احتمال میدادیم که سینه خیز تا حدودی از ما دور و لای درختها پنهان شوند. با یکی از نیروها از خاکریز رد شدیم. ده متری جلوتر نرفته بودیم که تیراندازی شروع شد. آرام آرام به سمتشان رفتیم. ابتدا یک نارنجک پرتاب کردیم. اما وقتی وارد پناهگاهشان شدیم، فرار کرده بودند. در اوج عصبانیت ناگهان خندیدم.
😁دوستان پرسیدند که چی شده؟ گفتم «یاد مهلت زمانی و پیامی که بهشون دادم تا تسلیم بشوند، افتادم. مهلت اینقدر زیاد بود که فکر کنم زخم پایش خوب شد و تا منزلشان دوید.»
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی به روایت خودش
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjanjan60
🍇قسمت نوزدهم
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
گفتم حاجی حالا اين عمليات رو بيخيال شو برو با بچه هات خوش بگذرون و زيارت، عمليات بازم هست، اما مرتضی ميدونست قضيه از چه قراره...
☀️ صبح روز عرفه پيام داد :
☺️ دارم ميرم عروسی
و بهش گفتم :
ساقدوشت نيستم كه برات نسخه بپيچم، پس مواظب خودت باش...
اون روز حال و هوای دلها خيلي فرق ميكرد، يجورايی همه نگران بوديم، آخه حدودا بيست روز قبلش هم يكی ديگه از رفقا خواب ديده بود مرتضی ميپره ...
يادم نميره وقتي خواب رو براش گفتم چه حالي داشت و يكسره ميگفت خدا كنه، كه خدا براش تقدير كرد...
⏰ حدودا ساعت دوازده بود، دقيقا يادم نيست كه يكی از رفقا از سوريه زنگ زد.
تلفن رو برداشتم :
سلام سيد خوبی؟
به سلام آقا ... چطوری مومن؟
سيد خبر داری؟
چيو داداش؟ چيزی شده؟
آره امروز پرستو داشتيم ...
يا ابالفضل ، دروغ ميگی؟ نگو مرتضی...
آره سيد، بالاخره مرتضی هم كربلايی شد ...
😭 يا جده ی سادات گفتم و پاهام سست شد
حس بدی بود
نميدونستم برای دامادي رفيقم بايد بخندم و شاد باشم؟! يا بايد برای تنها شدنم و جاموندنم گريه كنم ...
هرچی بود انگار يك هجده چرخ از روم رد شده بود و اطرافيانم بدو بدو اومدن سمتم...
😔 هر جوری بود بخاطر بقيه خودم رو جمع و جور كردم كه مثلا همه چی خوبه...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی به روایت همرزم شهید
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjan60
🍇قسمت بیستم
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
🏴 مصیبتهای امام حسین (ع) در صحرای کربلا را مدام مرور میکنم آن زمان هیچکس نبود به امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) تسلیت بگوید اما من که افراد زیادی برای تسلیت و همدردی به منزلمان آمدهاند.
😔 هر وقت گریهام میگیرد برای حضرت زینب (س) و مصیبتهای امام حسین (ع) اشک میریزم و برای شهید خودم گریه نمیکنم.
❤️ شهیدِ من امام حسین (ع) را دارد و نیازی به گریه من ندارد و برای خودم گریه میکنم که شهیدم دست من را نیز بگیرد.
روز اول که شهید شده بود به من نگفتن اما بعدازظهر تماس گرفتند که زخمی شده و خوب گفتم مثل همیشه به خانه میآید بعد گفتند دستش قطع شده گفتم این همه جانباز داریم مرتضی منم یکی مثل آنها.
📞تا اینکه دیدم تماسهایشان خیلی زیاد است طاقت نیاوردم گفتم اگر چیزی شده بگوید من آمادگی همه چی دارم به هرحال مرتضی به میدان جنگ رفته؛ وقتی به من گفتند آرام شدم و خیالم راحت شد که به آرزویی که داشت رسیده است...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی به روایت مادر شهید
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjan60
🍇قسمت بیست و یکم
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🍇❤️🍇❤️🍇
❤️🍇
🍇
#ابوعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین (ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه ۱۳۹۰ مصادف با نهم شوال ۱۴۳۲ را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازهام شرکت کردهاند، غسلم داده و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیهام شرکت میکنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال، اربابم ابا عبدالله الحسین (ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد اِن شاالله.
❤️ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شدهاند.
✨برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که اِن شاءالله تحت قبه میخوانم دعا گویم.
🌹و برای فرج امام زمان (عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان (عج) است.
💝از همه حلالیت میطلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی.
#وصیت_نامه
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_مرتضی_عطایی
💎خادم حرم امام رضا (ع)
@iranjan60
🍇قسمت بیست و دوم (آخر)
🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇
🕊🌺🍃🕊🌺🍃🕊
🌺🕊🌺
🍃🌺
🕊
برادر #جامانده
حاجقاسم با نوشتن یادداشت بر کتابهای مورد علاقهاش عموم مردم را به خواندن این کتابها تشویق میکرد. این کار بهترین تبلیغ برای کتاب بود. #معرفی_کتاب و نوشتن یادداشت توسط حاجقاسم به عنوان یک فرمانده بلندبالای نظامی و یک شخصیت محبوب مردمی نگاهها را به سوی خود میچرخاند و ایجاد کنجکاوی میکرد.
📚کتابهای زندگینامه قهرمانهای #دفاع_مقدس مهمترین کتابهایی بودند که معمولاً خبر تقریظ نوشتن بر آنها توسط حاجقاسم سلیمانی منتشر میشد. «وقتی مهتاب گم شد» کتاب #جانباز #شهید_علی_خوش_لفظ، یکی از کتابهایی است که حاجقاسم سلیمانی نه تقریظ که بعد از خواندن آن یادداشتی برایش منتشر کرد.
🍃🌸فرمانده #سپاه قدس با خواندن این کتاب در یادداشتی که با عنوان «برادر جاماندهات قاسم سلیمانی» منتشر کرده، خطاب به علی خوشلفظ نویسنده کتاب، مینویسد:
😔💔"یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را #تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم.
🕊۱۰ روز قبل بهترین آنها را – مراد و حیدر را - از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، درحالیکه در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد #چه_کنم دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم…"
#شهید_ترور
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@iranjan60
🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🌺
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🌹🕊🍃
🍃
#نذر_کرده_امام_رضا_ع
👤خود محمدجواد گفت :
🔥"در لحظهای که صدای انفجار براثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنینافکن شد ناگهان به مدت ۲۰ ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیدهام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم.
💫بهمحض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم."
خیلی زود او را به بیمارستان حلب و پس از آن به تهران منتقل میکنند. دردهای جسمانی محمدجواد را اذیت میکند اما جز ذکر یا زینب و یا رقیه چیزی نمیگوید.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمدجواد_قربانی
@iranjan60
🔻قسمت سیزدهم🔺
🍃
🌹🕊🍃
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🌹🕊🍃
🍃
#نذر_کرده_امام_رضا_ع
😢با شنیدن خبر مجروحیت او به تهران رفتم و با بیقراری تمام به دیدن مرد زندگیام رفتم. هرگز در زندگیام آنقدر غصهدار نبودم، اما با یاد حضرت زینب سخت و استوار به دیدار همسرم رفتم.
😭زمانی که رسیدم بالای سرش حسین بغلم بود. پاهایم سست شد. روی صندلی افتادم. حالش خیلی بد بود. اشک می ریخت و نمی توانست اشک هایش را پاک کند.
💔به مادرش گفت، اشک هایش را پاک کند. عصر آن روز برگشتم خانه. دو روز بعد که حالش بهتر شده بود به پدرش گفته بود که شماره ی مرا بگیرد.
🌹یک ربع با هم حرف زدیم. میان حرف هایش گفت: من چند روز دیگر به خانه برمی گردم و خانه شلوغ می شود، همه چیز آماده است؟ گفتم: تو فقط بیا! همه چیز آماده است.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمدجواد_قربانی
🔻قسمت چهاردهم🔺
🍃
🌹🕊🍃@iranjan60
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🌷❤️🌷❤️🌷
❤️🌷
🌷
🍃🌷 #دست_نوشته
#شهید #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_نوید_صفری_طلابری
مناجات با اباعبدالله (ع)
بسمه تعالی
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانیم از این زندگانیم
با قلبی سرشار از شرمساری و ندامت مینویسم، باشد که قدری درد این جراحت #التیام گیرد.
لطفی که تو به من کرده ای، مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم، #حسین (ع)
🍃❤️یاسیدالشهداء
با دلی سرشار از پشیمانی عرض میکنم آقاجان ببخش من را ببخش از اینکه دیر قیام کردم و دیر فهمیدم که باید به #شهادت رسید و بعد #جهاد کرد نه این که جهاد کرد تا به شهادت رسید. ببخش از این که دو سال پیش در اوایل حمله دشمنان به خاک سوریه و بیحرمتی کردن به حریم آل الله من برای قیام بیدار نشدم و غفلت کردم و درنگ کردم تا ببینم چه میشود و بعد حرکتی کنم. اگر همان موقع از کار استعفا داده بودم و به نیروهای رزمنده ایرانی در #سوریه پیوسته بودم و منتظر تحولات بعدی نمینشستم شاید تا به حال به شما رسیده بودم و مثل حالا این چنین #شرمنده نبودم.
😔آقاجان ببخش از اینکه استخاره کردم و جوابش بد آمد و حال فهمیدم در جهل بودم زیرا انسان (شیعه) برای دفاع از ناموس که #استخاره نمیکند چه برسد که #ناموس، ناموسِ سیدالشهداء باشد، آقاجان توبه میکنم و میدانم که #توبه مرا میپذیری و میدانم که الان هم هنوز برای جبران دیر نشده است و هر وقت که شما اراده کنید ما در خدمت و در رکاب هستیم.
🍃🌼آقاجان یا سیدالشهداء من حاضر هستم مادرم را فدای یک خِشت از حرم خواهر شما کنم و حاضرم مادرم زیر پای دشمنان شما لگد مال شود و صورتش در زیر پای دشمنان شما لِه شود. اما کسی نتواند فکر نزدیک شدن به حرم #زینب (س) را بکند.
❤️😔آقاجان شما خود میدانید که من چقدر به #مادرم حساس هستم و اگر خار به پایش برود با #مژه چشم آن را بیرون میکشم اما آقاجان من غم عشق تو را با شیر از #مادر گرفتم و من حاضر هستم عزیزترین کسانم را فدای شما کنم که این جان ناقابل ما که چیزی نیست بلکه در کنار جان خود پدر و مادرم را فدای شما کنم.
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه
به ابی انت و امی یا اباعبدالله (ع)
آقاجان اگر شما اذن دهید و بگذارید که سفارشاتی که به این و آن کردهام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آنها جواب بدهند با تمام وجود به سمت شما میآیم و دوست دارم به هرشکلی که شده مرا بِخَرید و ببرید و طریقه شهادت مهم نیست و باکی ندارم از نوع آن... تیر بخوردم و ذبح شوم اما از سر بهتر، زیر دست و پای دشمنان لگد شدن است و بعد ذبح شدن که میدانم لذتش از همه بیشتر است و نمیخواهم هیچ وقت بدنم سالم بماند و یا اینکه به کشور باز گردد یا اثری از من باقی بماند زیرا دوست دارم فردای قیامت شرمنده مادر شما نباشم و دوست دارم در حالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم در حالی که سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم حضرت نمایم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم.
آقا جان تمام اینها میتواند خدایی نکرده چون خوابی در عالم و یا آرزویی در دل بماند و با این که شما با حرکت چشمی اذن داده و ما را از باقی و الشهداء خود که سفارش آنها را به سلطان زاده، #حضرت_علی_اکبر (ع) روحی فدا کردهاید، قرار دهید. آقا جان شما را به علی اکبر (ع) خود شما را به عباس (ع) خود و شما را به علی اصغر (ع) و شما را به عزیزانتان قسم میدهم که برای ما به حقِ مادرتان شهادت را قرار دهید و نگذارید عمر بیقدر و برکت ما بیشتر از این هدر رود باشد که اِن شاءالله در این شبهای عزیز مورد لطف شما قرار گیرم به اذن الله و اِن شاءلله...
چهارشنبه 94/4/3 ساعت 23:30
شب 8 رمضان
یا علی ابن موسی الرضا (ع)
@iranjan60
🌷
❤️🌷
🌷❤️🌷❤️🌷
🍃❤️
#دست_نوشته
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن)
❤️ خدایا! می دانم کم کاری از من است
❤️ خدایا! می دانم که من بی توجهم
❤️ خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز آیید آمده ام خدا...
😔 کمکم کن تا از جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم، به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن.
🌷🍃🌷🍃🌷
#استاد_پناهیان می گفت این دلنوشته ها نهج البلاغه رسول است به یکجایی وصل بوده که این حرف ها را می زده
#سالروز شهادت : ۹۲.۰۸.۲۷
@iranjan60🌷🍃
✨می خواهم جُون امام زمان (عج) باشم...
روی اتیکت لباسش نوشته بود «جُون خادم المهدی». جُون نام یکی از یاران امام حسین (ع) است که طبق روایت، امام حسین (ع) ایشان را خیلی دوست داشت و به او عزت داده بود. محسن هم دوست داشت مثل جون برای امام زمان (عج) باشد.
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محسن_حججی🥀به روایت خواهر شهید
@iranjan60🌹🍃