حاج ناصر کاوهUntitled 1.mp3
زمان:
حجم:
7.29M
🔺#دمی_باشهدا
🌷یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ، مصادف با ششم محرم ۱۴۴۵ , مسجد الهادی(ع) تهران
التماس دعا
🌹چرا روضه حضرت قاسم(ع)را می خوانند؟
❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید، رئیس جمهور آقا خامنه ای دلش لرزید، دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت، پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری.درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است .مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید، رئیس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: یک زحمتی بکش باآقای....ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت:این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید،هر کجا هم خودش خواست ببریدش ، بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و ....کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد،حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که او را سرکار بگذارد می رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و "مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر در زمستان ۱۳۶۳ به شهادت رسید...
🔺اخطار مهم🔺️
با سلام و احترام
به اطلاع میرساند آدرس کانالهای رسمی مجتمع امام رضا علیهالسلام در پیامرسان #ایتا به شرح ذیل میباشد:
(سایر گروهها و کانالها با اسامی مشابه و غیره، در ایتا و #سایر پیامرسانها هیچ ارتباطی به این مجموعه نداشته و اخبار و اطلاعات آن مورد تایید نمیباشد)
کانال اطلاع رسانی مجتمع:
@ircom_8
کانال واحد خواهران مجتمع - (اطلاع رسانی، کلاسها، برنامهها و...)
@bentoreza8
کانال دارالقرآن:
@aftabe_8
کانال کانون نوجوانان امام رضایی:
@nojavananeemamreza
کانال تحکیم بنیان خانواده (مرکز مشاوره مجتمع)
@tahkim_8
کانال ویژه برادران در پایگاه تابستانه:
@Ircom_tabestane1402
پخش زنده و ضبطی برنامههای حسینیه در #آپارات:
ircom_8
شایان ذکر است گروه ویژه کلاس مداحی با مدیریت جناب آقای حیدری، و گروه ویژه کلاسهای قرآنی با مدیریت جناب آقای اردستانی نیز برای اعضاء کلاس در ایتا فعال بوده و مورد تایید میباشند.
هیچ گروههای فعال دیگری برای مجتمع نبوده و در صورت تایید اعلام خواهند شد.
همچنین کانالهای جدید جایگزین کانالها و گروههای سابق بوده و موارد قبلی از دسترس مجتمع خارج شده است.
#مرکز_رسانه_ای_امام_رضا_علیه_السلام
به اطلاع اولیاء محترم میرساند انتصاب هر گروه یا کانالی تحت عنوان مهد کودک، مهدیاران، مهدی یاوران و... به مجتمع امام رضا (ع) جعلی بوده و متخلفین به مراجع مربوطه معرفی خواهند شد
در صورت ایجاد کانال یا گروه مهد کودک از همین کانال و تابلوهای رسمی مجتمع به صورت رسمی اعلام خواهد شد
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
صوت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی شب دوم
حجت الاسلام حامد کاشانیKashani-Shab03Moharram1402.mp3
زمان:
حجم:
32.01M
صوت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی شب سوم
حجت الاسلام حامد کاشانیKashani-Shab04Moharram1402.mp3
زمان:
حجم:
37.79M
صوت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی شب چهارم
حجت الاسلام حامد کاشانیKashani-Shab05Moharram1402.mp3
زمان:
حجم:
50.98M
صوت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی شب پنجم
حجت الاسلام حامد کاشانیKashani-Shab06Moharram1402.mp3
زمان:
حجم:
43.05M
صوت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی شب ششم
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
᪥✨•••••••✨᪥࿐
👌 اگر هنوز به برخی پیشگوهای امام خمینی ره شک دارید، ببینید☝️
♻️ دروازه توهین به قرآن کی و چگونه باز شد؟
❇️ شاید برایتان سؤال باشد، باب اهانت به قرآن کریم، ریشه در کجا دارد؟!
❇️ ماجرا بر میگردد به آن انتخاب و مواضع رئیس جمهور و وزیر خارجه سال ۱۳۷۶
┄┅═✧❁🌼❁✧═┅┄
تقدیمی اندیشکده «پاسخ بسوالاتِ اجتماعی، سیاسی، دفاعی و...»
حاج ناصرکاوهUntitled 1.mp3
زمان:
حجم:
8.75M
🔺#دمی_باشهدا
🌷دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ ، مصادف با هفتم محرم ۱۴۴۵ , مسجد الهادی(ع) تهران
التماس دعا
🌷حسن به خاطر موهای طلایی، قد بلند و تیپ خاصی که با عینک دودی داشت به "حسن آمریکایی" یا "حسن سر طلا" معروف بود.... به ظاهرش زیاد می رسید. در کل بچه خوش لباس و شیکی بود...جز حسن، در جبهه هیچ کسی نبود که شلوارش خط اتو داشته باشه. روزی هم که لباس ها و وسایلش را از جبهه آوردند، یک تافت مو هم داخل آنها بود ولی در عین حال مومن و متدین بود. لحظات آخر و قبل از عملیات گریه میکرد و میگفت: ای کاش چهرۀ زیبایی نداشتم!.. تویِ شهر شیطان بدجوری افتاده به جونم تا منو به گناه بندازه... ازم قول گرفت اگر شهید شدم با خون موهایش را خضاب کنم... حسن مقاومت کرد و اهل گناه نشد، تا اینکه شبِ عملیات کربلای ۴ تیر خورد توی سرش جنازه اش موند و نشد بیارمیش عقب. بعد از 12 سال استخونهاش برگشت. درست چهل روز بعد از فوتِ پدرش... وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوانهایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباسهایش...
کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
خاطرهای از زندگی غواص شهید حسن فاتحی, برگرفته از روایتگری آقای محمد احمدیان
🌷مجروح که شد، به اسارت دشمن درآمد و در آنجا به شهادت رسید. او را دفن کردند و شانزده سال بعد هنگام تبادل جنازه شهدا با اجساد عراقی، پیکر محمدرضا سالم است... خبر به گوش صدام رسید. دستور داد جنازه را تحویل ندهند. سه ماه محمدرضا را به دستور صدام سه ماه زیر آفتاب داغ عراق گذاشتند... پودر تجزیه روی بدن و صورت محمدرضا ریختند. اما تفاوتی نمی کند. هیچ اتفاقی نیفتاد....نه سوخت و نه پودر شد.محمدرضا صحیح و سالم بود... مادر شهید می گوید: موقع دفن محمدرضا، همرزمش به من گفت: راز سالم ماندن ایشان چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی شد؛ دائماً با وضو بود، هیچ وقت زیارت عاشورایش ترک نمی شد و مداومت بر غسل جمعه داشت.... آخر مجلس همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند ولی محمد رضا اشکاشو می مالید به صورتش دلیل تازگی بدنش بعد از ١٦ سال همین بود اثر اشک امام حسین(ع)!... مادرش می گوید: به امام زمان (عج) ارادت خاصّی داشت و هر وقت به قم می آمد، رفتن به جمکران را ترک نمی کرد...
کتاب شهدا و اهل بیت, ناصرکاوه
خاطره ای از شهید محمد رضا شفیعی, راوی: حسین علی کاجی
🌷...حاج آقا وقتی وارد خانه شدند درهمان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطرهای نقل کردند و فرمودند: به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند. بعد نفسی تازه کردند و فرمودند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است... "من دیدم یک جوان در حال سجده است، امّا نه روی زمین! بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است!... حاج آقا حقشناس در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه دادند: من جلو رفتم و دیدم همین احمد آقا مشغول نماز است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زندهام به کسی حرفی نزنید...
کتاب زندگی به سبک شهدا
برشی از زندگی شهید احمدعلی نیّری
🌷شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.... شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم... امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... عباس گفت: بریم طرف دسته عزادار... به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!... شد حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم اینطوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....!
کتاب شهدا و اهل بیت (س), ناصر کاوه
خاطره ای از معاون عملیات نیروی هوائی ارتش, امیر سرلشگر خلبان, شهید عباس بابائی