eitaa logo
ایثـار رضـوی
10.4هزار دنبال‌کننده
58.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
131 فایل
کانال رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی: @isaar_razavi ادمین کانال های ایثار خراسان رضوی @isarnm سایت: https://www.isaar.ir/fa/khorasan_razavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 اردوگاه قلاجه - حضور شهید همت در مقر تاکتیکی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) ا🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 ❄️ سرمای قلاجه و اورکت حاج همت 🌷خاطره ای از شهید عبادیان مسئول تدارکات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص): 💠 سال62 ما از پادگان به اردوگاه (گردنه بین اسلام آباد-ایلام) منتقل شدیم. در اردیبهشت ماه هوای قلاجه مقداری سرد بود. ما اورکت هایی که در پادگان داشتیم، برای استفاده برادرها به آنجا انتقال دادیم. حاج یک شب به قلاجه آمده بود و ما در خدمت ایشان بودیم. او از سرمای قلاجه می لرزید. پیشنهاد دادم که یک اورکت بیاوریم تا تنتان کنید. او گفت که هر وقت من چشمم به این بسیجی ها افتاد و بین آنها یک نفر بدون اورکت نبود آن وقت من هم اورکت می پوشم. تا توی تن این برادرها اورکت نباشد من به خودم اجازه نمی دهم به عنوان فرمانده لشکر اورکت تنم کنم. 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
بمباران وحشیانه در منطقه 16اسفند ،معروف به غرب بشدت توسط‌عراق‌بمباران‌شدکه1200نفرشهید وزخمی‌شدند.این‌پادگان عقبه‌اصلی بود. 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
📄 فرازی از "شهید حسین بیدخ" که در پادگان دوکوهه و قبل از عملیات نوشته است: 📝 چنان زندگی کن که فردا برای رفتنت وحشتی نداشته باشی ▫️آنان که به هزاران دلیل زندگی می‌کنند، نمی‌توانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی می‌کنند، با همان دلیل نیز می‌میرند هر نفسی مزۀ مرگ را خواهد چشید برای عده‌ای، مرگ گلوبند زیبایی است بر گلوی دختران، و برای عده‌ای، مرگ خاری است در گلو که هرگز پایین نمی‌رود ای میراننده‌، مرگ مرا زندگی برای دیگران ساز، برای ملتم، دینم و امّتم دوربین فیلمبرداری خدا را که هیچگاه ندیدم، حالا دیدم گویی فرشتگان مأمور درحال گرفتن فیلم از مایند برادرم، چنان زندگی کن که همیشه دوربین خدا را در حال گرفتن فیلم از خود ببینی زیاد مخواب، که فردا باید سالها در زیر خاک بخوابی زیاد مخور، که برای خوردن وقت هاست زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست به هر کجا می‌روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست چنان زندگی کن که فردا برای رفتنت وحشتی نداشته باشی داستان قیامت، داستان حقیقی است اگر نمی‌دانی، سعی کن بدانی و اگر می‌دانی، سعی کن ببینی و اگر می‌بینی، سعی کن عمل کنی در کودکی بازی، در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خداپرستی؟ از کسی کینه‌ای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا، شوروی و ابرقدرتهایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند، تا خود بر مسندی که مسند نیست، تکیه زنند به همه مهر می‌ورزم، جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم خدایا به حال کسی که جز اشک سلاحی ندارد و جز یاد تو دوایی، رحم کن که محتاج یک راحمم حسین بیدخ ـ پادگان دوکوهه ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌷شهید حسین بیدخ در سال۴۲ در چشم به جهان گشود و در دوم فروردین ۶۱ در عملیات در سن ۱۹ سالگی به رسید.🕊🕊محل شهادت: تپه چشمه - مزار: شهیدآباد دزفول 🖌وی قلمی پر توان و بيانی شيوا داشت و توانایی فوق العاده در انتقال مفاهیم، به طوری که هر شنونده و مخاطبی را مجذوب خود می كرد. بی شک اگر او بشهادت نمی رسید، منشأ آثار ادبی بسیار می شد و سخن او مبیّن حقایق و هدایت گر جامعه، بویژه نسل جوان بود 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 در این ؛ یادی کنیم از 🌷 🎙☝️مداحی زیبا و حزن انگیز حاج منصور ارضی در بیان اوصاف پادگان دوکوهه و خاطرات رزمندگان و شهدایی که پیش از عملیات ها، چندی را در این مکان مقدس می گذراندند💕 دوران 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
ایثـار رضـوی
🌿 در این #هفته_دفاع_مقدس ؛ یادی کنیم از #دوکوهه 🌷 #پایگاه_عاشقان_شهادت 🎙☝️مداحی زیبا و حزن انگیز
دوکوهه در زمان جنگ، به دروازه ورود رزمندگان به جبهه جنوب معروف بود. پادگانی که در آن هنوز هم می‌توان صدای نجواهای شبانه رزمنده های دلسوخته را گوش کرد. دوکوهه میعادگاه خنده‌ها و اشک‌ها بود .... ساختمان‌های آن هنوز هم حال و هوای آن دوران را به یاد دارد. .... .... ارام آرام وارد پادگان می شوم، کمی قدم زده و گوشه‌ای می نشینم. به دور و بر خیره شده .. یاد لحظه خداحافظی بچه‌ها می‌افتم، کسانی که آمده بودند با سن کم، راه صد ساله را طی کنند.. آنها می‌‌دانستند این رفتن، شاید راه برگشتی نداشته باشد. ... اینان دل بریده از تعلقات بودند و عاشق لقاء پروردگار❤️ جلوتر می‌روم به حسینه حاج همت می‌رسم در حوض جلوی این حسینیه وضو گرفته و دوباره می نشینم . خوب به این حوض نگاه میکنم تصویر رزمندگانی را به یاد می‌آورم که برای آخرین بار در این حوض وضو ساخته و در حسینیه نماز خواندند. گوشه‌ای نشسته تا کمی استراحت کنم، ... صدای قطار نظرم را به خودش جلب می‌کند.... کمی پیاده راه می روم، به ایستگاه قطار دو کوهه میرسم. تصویری تمام نگاهم را به خود جلب می‌کند تصویری که نشان می دهد قطار ایستاده و رزمندگان گروه گروه از آن پیاده می شوند. از ایستگاه بر می گریم. یاد جمله‌ای از بچه های تخریب می افتم که در دوگوهه آموزش می‌دیدند، داشتم حرفایشان را مرور می‌کردم به آدرسی که داده بودند رفتم .صحنه‌ای که دیدم ناخودآگاه اشکم را در آورد💦💦 .... و بزرگی و عظمت این رزمندگان را دیدم، کسانی که در دل شب و زیر نور ماه، درون قبرهایی که برای خود کنده بودند... با خدای خود راز و نیاز می‌کردند.🌓 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi