📌 چرا اهل سنت، لعن یزید را جایز نمی دانند؟
✍🏻 یکی از مانعین لعن یزید، سعد الدین تفتازانى از علمای بزرگ اهل سنت است؛ وى، علّت جلوگیرى از لعن یزید را چنین فاش مىكند و مىگوید:
👈 «فإن قیل: فمن علماء المذهب من لم یجوّز اللعن على یزید مع علمهم بأنّه یستحقّ ما یربوا على ذلك و یزید. قلنا: تحامیاً عن أن یرتقى إلى الأعلى فالأعلى
🔰اگر كسى بگوید: برخى از علماى مذهب، لعن #یزید را جایز نمىدانند، در حالىكه مىدانند یزید مستحق لعن است - بلكه بیشتر از لعن استحقاق دارد - پس چرا از لعن یزید جلوگیرى كردهاند؟ در جواب آنان باید گفت: جلوگیرى آنان از لعن یزید به جهت ممانعت از بالا رفتن آن لعن به پدر یزید (#معاویه) و بالاتر از او، یعنى خلفاى قبل از معاویه است. چرا که لعن یزید، به لعن معاویه و دیگر خلفا مىانجامد❗️
📚 تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد 2/307
#محرم
🆔 @islam_history
📌 ورود اسرا به شام...
✏️ یکی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که میگفت:
🕌 «در راه بیتالمقدس به شام رسیدم. در آنجا شهری دیدم پر از درخت با جویبارهای فراوان؛ در و دیوارش با پردههای دیبا آذین بسته شده بود و مردم گرم شادی و سرور بودند و زنان نوازنده را دیدم که دف و طبل به دست، مینوازند. با خود گفتم گویا اهل شام عیدی دارند که ما نمیدانیم.
🔰[در همین فکرها بودم که] به گروهی از مردم دمشق برخوردم که مشغول صحبت بودند، پس به آنان گفتم: «آیا شما عیدی دارید که ما نمیدانیم؟» گفتند: «پیرمرد! به نظر غریب مینمایی.» گفتم: «آری؛ من سهل ساعدی هستم که #رسول_خدا صلی الله علیه و آله را دیده و احادیث او را میدانم.»
🔰گفتند: «ای سهل آیا در شگفت نیستی که چرا از آسمان خون نمیبارد و زمین اهلش را فرو نمیبرد؟» گفتم: «مگر چه شده است؟» گفتند: «ای سهل، سر #حسین علیه السلام را از #عراق به هدیه میآورند.»
💠 گفتم: «عجبا سر حسین را میآورند و این مردم چنین شادمانی میکنند؟ از کدام دروازه وارد میشوند؟» گفتند: «از دروازه ساعات.»
💠 هنوز گفتگوهایمان به پایان نرسیده بود که دیدم بیرقها یکی پس از دیگری از راه میرسند. پس مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بیمحمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «#سکینه دختر حسین» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده سخن او را شنیدهام»
💠 فرمود: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا نگاه کنند.»
💠 سهل ساعدی میگوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم:«این پولها را بگیر و این سر را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پولها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»
📚 مقتل خوارزمی، ص 60 - 61.
🆔 @islam_history
◾️خون بهای #حسین...
👈 يكى از اصحاب #امام_صادق عليه السّلام مى گويد: از آن حضرت پيرامون آيه شريفه:
💠 ... وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ... پرسش كردم.
◾️حضرت فرمود: اين آيه در باره #امام_حسين عليه السّلام نازل شده است كه اگر همه زمينيان به خاطر او كشته شوند؛ زياده روى نشده است!
📚 روضه #کافی، حدیث ۳۶۴.
🆔 @islam_history
📌 اهمیت نام گذاری فرزندان به نام اهل بیت...
✅ #معاويه ، #مروان بن حكم را حاكم #مدينه كرد و به او فرمان داد كه براى جوانان قريش ، حقوقى قرار دهد و او هم حقوقى قرار داد.
✨امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد : «من نزد او رفتم . گفت : نام تو چيست ؟
گفتم : على بن #حسين .
گفت : نام برادرت چيست ؟
گفتم : على .
گفت : #على و على! پدرت دنبال چيست كه نام همه پسرانش را على گذاشته است ؟ آن گاه ، حقوق مرا داد و من به سوى پدرم بازگشتم و او را [از ماجرا ]باخبر ساختم .
💠 فرمود : واى بر پسر زنِ كبود چشم (كبودىِ چشم ، نه به معناى يك عيب جسمى ، بلكه كنايه از بدى و زشتكارى است . ) دباغى كننده پوست! اگر صد پسر داشته باشم ، دوست دارم همه آنان را على بنامم»
📚 #كافي ج 6 ص 19 ح 7.
🆔 @islam_history
📌 امام سجاد و پیر مرد...
✅ پیرمردی به اسرا نزدیک شد و گفت: «خدای را سپاس که شما را هلاک کرد و مردم را از ستم شما آسوده ساخت و امیرمؤمنان را بر شما چیره ساخت.»
💠 #امام_سجاد علیه السلام به آن مرد فرمود: «ای پیرمرد آیا #قرآن خواندهای؟» گفت: «بله خواندهام» #امام علیه السلام فرمود: «آیا این آیه قرآن را خواندهای؟ «قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی؛ بگو من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم در خواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم[اهل بیتم].»» پیرمرد گفت: «آری آن را خواندهام.» امام فرمود: «خویشان و نزدیکان #پیامبر صلی الله علیه و آله ماییم که خداوند دوستی ما را مزد رسالت خویش قرار داده است.»
✨حضرت فرمود: «آیا آیه «و ءات ذوی القربی حقه؛ و حق نزدیکان را بپرداز.» را در قرآن خواندهای؟» پیرمرد گفت: «آری آن را نیز خواندهام.» امام فرمود: «ای پیرمرد خویشان #رسول_خدا صلی الله علیه و آله ماییم.»
🔰بار دیگر امام پرسید: «ای پیرمرد آیا این آیه از قرآن را خواندهای؟ «واعلموا أنّما غنمتم مّن شیءٍ فأنّ لله خمسه وللرّسول ولذی القربی و الیتمی و المسکین وابن السّبیل .... بدانید هر گونه غنیمتی که به دست آوردید، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است...»»گفت: «این آیه را هم خواندهام.» امام فرمود: «بدان که منظور از ذویالقربی در این آیه ما هستیم.»
✏️باز امام پرسیدند: «آیا این آیه از قرآن را هم خواندهای که «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما #اهل_بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»» پیرمرد گفت: «این آیه را هم خواندهام.» امام فرمود: «منظور از اهل بیتی که خداوند آنان را از رجس و پلیدی پاک کرد ماییم.»
👈 در این هنگام پیرمرد اندکی خاموش شد و در حالی که از گفتههایش پشیمان شده بود، سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا من به پیشگاه تو از آن چه گفتهام و از دشمنی با آل #محمد صلی الله علیه و آله #توبه میکنم و از دشمنان خاندان محمد صلی الله علیه و آله از انس و جن بیزاری میجویم.»
📜 نقل شده که جاسوسان جریان این واقعه را به اطلاع #یزید رساندند و او دستور قتل آن پیرمرد را صادر کرد.
📚 لهوف، ص 178.
🆔 @islam_history
🏴زیارت حسین علیه السلام را به خاطر ترس ترک نکن...
✍🏻 #امام_صادق علیه السلام فرمودند:
💠 اى #معاویه، بخاطر ترس زیارت #حسین علیه السلام را ترک مکن زیرا کسى که #زیارت آن حضرت را ترک کند آن چنان حسرت بخورد که آرزو میکند ای کاش قبر آن حضرت نزد او بود (و میتوانست مدام به زیارت #امام_حسین علیه السلام برود)، آیا دوست ندارى که خداوند متعال تو را در زمره کسانى محسوب کند که رسولش و #على و #فاطمه و ائمه علیهم السّلام برایش #دعا مىکنند؟ آیا دوست ندارى از کسانى باشى که گناهان گذشته و آیندهاش تا هفتاد سال آمرزیده شود؟ آیا دوست دارى از کسانى باشى که از دنیا خارج مىشوند در حالى که گناهى قابل مواخذه ندارند؟ آیا دوست دارى فرداى قیامت از کسانى باشى که #رسول_خدا صلی الله علیه و آله با او مصافحه مىکند؟
📚 کامل الزیارات، ص126
🆔 @islam_history
🏴 ذکر مصیبت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔰در حاویه آمد که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى، حال مردان که در #کربلا #شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند، و هر کودکى را وعدهها میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز میآید، تا ایشان را به خانه #یزید آوردند، دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من #حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان، زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان بر خواست! یزید خفته بود از خواب بیدار شد، و حال تفحص کرد. خبر بردند که حال چنین است! آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید: این چیست؟! ملاعین گفت: سر پدر تو است آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
📚 كامل بهايى، ج ۲، ص ۱۷۹.
🆔 @islam_history
🏴 ذکر مصیبت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔰وقتي سر بريده #امام_حسين را براي #رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت #حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است.
🏴 شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.
🆔 @islam_history
🏴 ثواب #زیارت #حسین بن علی علیهما السلام
💠 #امام_صادق علیه السلام فرمودند:
🍃 لوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَرَاتٍ.
🌺اگر مردم می دانستند که زیارت قبر حسین بن #علی علیه السلام چه فضلی دارد حتماً از شوق می مردند و از حسرت این زیارت، عمرشان کوتاه می شد!
📚 كامل الزيارات، ص 142.
🆔 @islam_history
📌 اگر نمی توانی #کربلا بروی؛ دلت را با کربلاییان همراه کن...
🔰هنگامی که #امیرالمومنین علیه السلام از #جنگ_جمل مراجعت می نمود، شخصی از اصحاب آن حضرت خدمت ایشان آمد و عرض کرد : یا امیرالمؤمنین دوست داشتم برادرم هم در این جنگ می بود و به فیض درک رکاب شما نایل میشد .
🔰حضرت در جواب وی فرمود : بگو نیّت او چیست ؟ آیا برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید و در جنگ شرکت کند؟ یا نه، بدون هیچ عذری از شرکت در جنگ خودداری کرد و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامده ؛ بهتر همان که نیامد و اگر عذری داشته است و نتوانسته بیاید ، ولی دلش و میلش با ما بوده و تصمیم داشته که با ما باشد پس با ما بوده است .
🔰آن مرد عرض کرد : بله یا امیرالمؤمنین اینطور بوده یعنی نیّتش این بود که با ما باشد ، حضرت فرمود :
💠 نه تنها برادر تو با ما بود ، بلکه با ما بوده اند کسانی که هنوز در رحم های مادرانند و افرادی که هنوز درصُلبِ پدرانند و تا دامنه #قیامت ، اگر افرادی یافت شوند که واقعاً از صمیم قلب نیّت وآرزویشان این باشد که«ای کاش #علی را درک می کردیم و در رکاب او می جنگیدیم» ما آن ها را جزو اصحاب خود می شماریم .
📚 گفتار های معنوی – شهید مطهری ص 236
#اربعین
🆔 @islam_history
☀️ امر ما از آفتاب، روشن تر است...
✏️ مفضّل بن عمر جعفى كه می گوید:
✅ شنيدم شيخ- يعنى ابا عبد اللَّه (#امام_صادق)- عليه السّلام میفرمود: بخدا قسم حتما مدّتى از روزگارتان را پنهان خواهد بود و از يادها خواهد رفت تا آنكه گفته شود: او مُرد؟ هلاك شد؟ كدام بيابان را پيمود!
✨ چشمهاى مؤمنين بر او اشكها خواهد ريخت و همچون زير و رو شدن كشتى در ميان امواج دريا زير و رو خواهند شد و نجات نخواهد يافت مگر آن كس كه خداوند از او پيمان گرفته باشد و ايمان را در دلش نوشته و او را به روحى كه از جانب او است تأييد كرده باشد و حتما دوازده پرچم نامعلوم برافراشته شود كه مشخّص نباشد كدام از كدام است!
😭 مفضل گويد: من گريستم و سپس عرض كردم: ما چه بكنيم؟
👈 فرمود: اى ابا عبد اللَّه و سپس به آفتابى كه به سكّوى خانه تابيده بود نگاه كرد و فرمود: اين آفتاب را مى بينى؟
عرض كردم: آرى، فرمود امر ما از اين آفتاب روشن تر است!
📚 غیبه النعمانی، باب۱۰.
#ظهور
#جمعه
🆔 @islam_history