📌 #موسیقی و #غنا
✍ مَسْعَدَة بن زیاد روایت کرده است که نزد #امام_صادق علیه السلام بودم.
🔹مردی به امام عرض کرد: فدایتان شوم! همسایههایی دارم که کنیزکان مطرب و آوازه خوان دارند. وقتی من به مستراح میروم، چه بسا عَمداً مدت بیشتری مینشینم تا صدای آواز آنان را بشنوم.
🔸امام فرمود: چنین نکن. آن مرد عرض کرد: به خدا نزد آنها نمی روم و با آنها برخوردی نداشته ام، تنها با گوش خود صدایی را میشنوم.
🔸امام فرمود: از خدا بترس. آیا نشنیده ای #خداوند میفرماید: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا؟ ( قطعا گوش و چشم و دل (قلب)، همه ی آنها مورد سوال اند).
🔹مرد عرض کرد: آری به خدا، گویی تا به حال از هیچ #عرب و #عجمی این #آیه را نشنیده بودم. با وجود این ان شاء الله دیگر عمل خود را تکرار نمی کنم و از خداوند طلب #توبه و #استغفار مینمایم.
🔸امام به او فرمود: برخیز و غسل کن و #نماز شکر بجای آور که تو در امر خطیری واقع شده بودی، اگر در همان حال میمردی، چقدر حال و روزگار تو بد میبود. خدا را شکر کن و از او توبه و بازگشت از آن چه او نمی پسندد، مسئلت نما که خداوند، فقط زشتیها را نمی پسندد، زشتی را برای اهلش بگذار، که هر امری اهل خود را دارد.
📚 منبع
۱. #کافی، ج ۶، ص ۴۳۲.
🆔 @islam_history
📌 بزم ننگين
🔰آشغالهاي ريخت و پاش مهماني را جارو كرده بودم ميخواستم از كنار در حياط به كوچه بريزيم. خسته بودم. جارو و خاك انداز در دست، همان جا روي پله جلو در نشستم تا استراحت كوتاهي كنم.
🔰سرم از سر و صدا پر بود. صداي ساز و آواز مثل پتكي در مغزم صدا ميكرد. رقص و پايكوبي تا آن موقع شب خسته شان نكرده بود.
🔰سرم را به در تكيه داده و روي پله نشسته بودم. از بيرون به جز صداي جغدي كه در خرابه ميخواند صداي ديگري نمي آمد، اما بر عكس داخل خانه غوغا بود و سر و صدا تا سر كوچه شنيده ميشد.
🔰صداي پايي نزديك و نزديك تر شد. با خود گفتم «خدايا، كيست كه اين موقع شب از كوچه پس كوچههاي بغداد عبور ميكند».
🔸با ديدن من و شنيدن صداي #موسيقي از خانه گفت: كنيزك، صاحب اين خانه آزاد است يا #بنده؟
🔹-آزاد است.
🔸- راست ميگويي، اگر بنده وبد از خداي خود ميترسيد.
🔰اين را گفت و رفت. امواج آرام چشم هايش انسان را به ساحل اميد ميبرد، اما حرفي كه زد تن مرا لرزاند. در را بستم و به داخل آمدم. عده اي دور مجلس نشسته بودند و #شراب مينوشيدند. قهقههاي مستانه شان «گوش كر كن» بود.
🔹صاحب مجلس كه ارباب من بود گفت: چقدر دير كردي!
🔸- دم در با كسي صحبت ميكردم.
🔹- با چه كسي، آن هم اين موقع شب!
🔸- نمي دانم، مردي رهگذر و فرزانه بود (و جريان را همان طور كه اتفاق افتتاده بود تعريف كردم).
🔰بُشر لرزيد، حالش دگرگون شد و دوان دوان خود را به در خانه رساند.
🔸گفتم: آقا، او رفت.
🔹- از كدام طرف.
🔸- از اين طرف (و مسير را نشانش دادم).
🔰پا برهنه و دوان دوان به دنبال رهگذر رفت. #بشرحافي (۱) وقتي به او رسيده بود به روي قدم هايش افتاده بود و اظهار شرمندگي كرده بود، در حالي كه اشك ندامت از چشمانش سرازير به #امام_كاظم علیه السلام قول داده بود كه ديگر مجالس #لهوولعب به پا نكند.(۲)
📚 منبع
۱. #حافي به معناي پابرهنه است و علت اين كه او به اين نام مشهور شده بود اين است كه وي از آن شب به بعد تا آخر عمرش پابرهنه بود.
۲. منتهي الآمال، ج ۲، ص ۳۴۸.
🆔 @islam_history
📌 #موسیقی و #غنا
✍ مَسْعَدَة بن زیاد روایت کرده است که نزد #امام_صادق علیه السلام بودم.
🔹مردی به امام عرض کرد: فدایتان شوم! همسایههایی دارم که کنیزکان مطرب و آوازه خوان دارند. وقتی من به مستراح میروم، چه بسا عَمداً مدت بیشتری مینشینم تا صدای آواز آنان را بشنوم.
🔸امام فرمود: چنین نکن. آن مرد عرض کرد: به خدا نزد آنها نمی روم و با آنها برخوردی نداشته ام، تنها با گوش خود صدایی را میشنوم.
🔸امام فرمود: از خدا بترس. آیا نشنیده ای #خداوند میفرماید: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا؟ ( قطعا گوش و چشم و دل (قلب)، همه ی آنها مورد سوال اند).
🔹مرد عرض کرد: آری به خدا، گویی تا به حال از هیچ #عرب و #عجمی این #آیه را نشنیده بودم. با وجود این ان شاء الله دیگر عمل خود را تکرار نمی کنم و از خداوند طلب #توبه و #استغفار مینمایم.
🔸امام به او فرمود: برخیز و #غسل کن و #نماز شکر بجای آور که تو در امر خطیری واقع شده بودی، اگر در همان حال میمردی، چقدر حال و روزگار تو بد میبود. خدا را شکر کن و از او توبه و بازگشت از آن چه او نمی پسندد، مسئلت نما که خداوند، فقط زشتیها را نمی پسندد، زشتی را برای اهلش بگذار، که هر امری اهل خود را دارد.
📚 #کافی، ج ۶، ص ۴۳۲.
🆔 @islam_history