📌 عفو عمومی
🔰در فتح #مکه گروهى كه(در گذشته) چند بار با #پيامبر به نبرد خونين برخاسته و جوانان و ياران او را به خاك و خون كشيده بودند و سرانجام هم تصميم گرفته بودند كه شبانه به خانه آن بى پناه بريزند، او را ريزه ريزه كنند؛ در چنگال قدرتش گرفتار شده بودند، و پيامبر مى توانست از آنان همه نوع انتقام بگيرد.
🔰اين مردم با تذكر جرايم بزرگ خود، به يكديگر مى گفتند: لابد همه ما را از دم تيغ خواهد گذراند، يا گروهى را كشته و دسته اى را بازداشت خواهد كرد و زنان و اطفال ما را به اسارت خواهد كشيد.
آنان گرفتار افكار مختلف شيطانى خود بودند كه ناگهان پيامبر با جمله هاى زير سكوتشان را شكست و چنين گفت:
ماذا تقولون؟ و ماذا تظنون؟
چنين گفت:
🔰من نيز همان جمله اى را كه برادرم #يوسف به برادران ستمگر خود گفت، به شما مى گويم:
لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ؛ امروز بر شما ملامتى نيست، خدا گناهان شما را مى آمرزد و او ارحم الراحمين است.
🔰پيش از اين بيانات، چيزى كه مردم مكه را تا حدى اميدوار كرده بود، عكس العمل شديد پيامبر به يكى از افسران خود بود كه هنگام ورود به شهر مكه، اينگونه شعار مى داد:
اليوم يوم الملحمةاليوم تستحلّ الحرمة - امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى شود. پيامبر از اين اشعار بسيار ناراحت شد و براى تنبيه وى دستور داد كه پرچم از دست وى گرفته شود و از مقام فرماندهى معزول گردد. #على عليه السّلام مأمور شد كه پرچم را از وى بگيرد.
📚 المغازى واقدی، ج۲، ص۸۳۵.
🆔 @islam_history
📌 در #ماه_رمضان بلند همت باشیم...
📖 روزي حضرت رسول صلي الله عليه و آله در مسافرت به شخصي برخورد و ميهمان او شد. آن شخص پذيرايي شاياني از حضرت كرد. هنگام حركت، آن جناب فرمود: «چنانچه خواسته اي از ما داشته باشي از خداوند درخواست مي كنيم تو را به آرزويت برساند.» عرض كرد: از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگي ام را بر آن حمل كنم و چند گوسفند بدهد كه از شير آنها استفاده كنم. #پيامبر آنچه مرد خواست برايش از خدا تقاضا كرد، آن گاه رو به اصحاب كرد و فرمود: «اي كاش همت اين مرد نيز مانند پیر زن #بني_اسرائيل بلند بود و از ما مي خواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم».
💠 اصحاب عرض كردند: داستان پيرزن بني اسرائيل چگونه بود؟ آن جناب فرمود:« ... حضرت موسي از هركس محل قبر #يوسف را جويا شد، اظهار بي اطلاعي مي كرد. به آن جناب خبر دادند كه پیرزني ادعا دارد كه مي داند قبر يوسف در كجاست. حضرت دستور داد او را احضار كنند. فرستاده موسي نزد پيرزن آمد و او را نزد موسي فرا خواند. زن گفت: به حضرت موسي عرض كنيد اگر به علم من احتياج پيدا كرده، او بايد نزد من بيايد؛ زيرا ارزش دانش چنين اقتضايي دارد. چون پيغام پيرزن را به موسي رساندند، تصديق كرد و از همت عالي و نظر بلند او در شگفت ماند. موسي نزد آن زن آمد و محل قبر يوسف را پرسيد. پيرزن گفت: يا موسي! علم، قيمت دارد. من سال هاست اين مطلب را در سينه خود پنهان كرده ام. در صورتي براي شما آشكارش مي كنم كه سه حاجت مرا برآوري. حضرت فرمود: حاجت هاي خود را بگو.
💠 پيرزن گفت: اول آنكه جوان شوم؛ دوم به #ازدواج شما درآيم؛ سوم در آخرت هم، افتخار همسري شما را داشته باشم.
حضرت موسي از بلندهمتي اين زن، كه با خواسته خود، سعادت دنيا و آخرت را جمع كرد متعجب شد و از خداوند درخواست كرد كه هر سه حاجت وي را برآورده سازد. پس چنين شد.... .
زن، محل قبر را به حضرت موسي نشان داد. موسي تابوت را بيرون آورد و آن را در شش فرسخي #بيت_المقدس، در محلي كه معروف به خليل القدس است، روبه روي قبر #يعقوب و در كنار قبر حضرت ابراهيم عليه السلام دفن كرد.»
📚 بحارالانوار، ج 87، باب 24، ص 281.
🆔 @islam_history
📌 شکایت از نسبت های ناروا به شیعه
👈 علقمه مي گويد: به #امام_صادق عليه السلام عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! مردم به ما كارهاي زشتي نسبت مي دهند؛ به طوري كه سينه ما تنگ شده و شديداً ناراحت مي شويم!
💠 فرمود: اي علقمه انسان نمي تواند خشنودي مردم را جلب نموده و جلو زبان آن ها را بگيرد. چگونه سالم مي مانيد از چيزي كه انبياء و پيامبران و اوصياء عليهم السلام از او سالم نماندند. آيا به #يوسف نسبت ندادند كه او تصميم گرفت كه زنا كند؟ آيا در باره ايوب نگفتند كه او از اثر گناهانش به آن مصيبت ها دچار گشت؟ آيا در حق داود پيغمبر نگفتند كه او دنبال كرد پرنده را تا اينكه چشمش بزن اوريا افتاد و دلباخته او شد و به منظور رسيدن به هدف خود شوهر آن زن را در جلو جبهه جنگ پيشاپيش تابوت قرار داد تا اينكه كشته شد سپس با آن زن #ازدواج كرد؟
...
💠 و در باره اوصياء بيش از اينها گفتند. آيا نسبت ندادند به سيد اوصياء (امیرالمومنین) عليه السلام كه او طالب دنيا و در پي #خلافت و سلطنت است و اين كه او هميشه در صدد فتنه و آشوب است و سكون و آرامش اجتماع را دوست ندارد. ...
👈 اي علقمه زبان هائي كه ذات مقدس خداوندي را به چيزهائي كه هيچ شايستگي و تناسبي با خداوند ندارد نسبت مي دهد، چگونه ممكن است از نسبت هاي ناراحت كننده به شما خود داري نمايد؛ پس بايد شما از پروردگار ياري بطلبيد و صبر و استقامت داشته باشيد كه زمين ملك خدا است به هر كس كه بخواهد مي دهد و البته پايان امر و عاقبت نيك براي پرهيزكاران است.
📚 الأمالي، الصدوق، ص 165.
🆔 @islam_history