eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
630 ویدیو
80 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 فیلم کامل | گفتگوی رهبر انقلاب با خبرنگار صداوسیما در نمایشگاه کتاب تهران؛ هیچ چیزی جای کتاب را نمی‌گیرد ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در مصاحبه‌ای، انگیزه خود از چنین بازدیدی را در درجه اول میل شخصی و علاقه به کتاب برشمردند و افزودند: یکی دیگر از دلایل بازدید از نمایشگاه کتاب، زمینه‌سازی برای ترویج کتاب و کتابخوانی است. ✏️ اعتقاد من این است که همه آحاد مردم در طبقات مختلف سنی و علمی نیازمند به کتاب هستند و هیچ چیزی نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد. ✏️ نباید فضای مجازی جای کتابخوانی را بگیرد و کتاب باید همواره در سبد خرید و در مجموعه اوقات مردم جای خاص خود را داشته باشد. ✏️ مسئولان وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی باید به کسانی که در کار نشر و تولید کتاب فعال هستند کمک کنند. البته در این بخش کمک‌هایی می‌شود و این روند باید ادامه یابد اما کار مهم دیگر این است که فعالان فضای مجازی، ترویج کتاب و کتابخوانی را از جمله وظایف خود بدانند. ✏️ فعالان فضای مجازی کتاب‌های خوبی را که در زمینه‌های مختلف علمی، ادبیات، تاریخ، هنر، مسائل دینی و اعتقادی و در یک کلام «کتاب‌های مفید» را معرفی و ترویج کنند. ✏️ افزایش کارهای جدید، افزایش شمارگان کتابها و تجدید چاپ مکرر برخی کتابها از خبرهای خوب نمایشگاه امسال است. ✏️ دستگاه‌هایی همچون وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و حوزه هنری باید در زمینه تولید کتاب مناسب برای نسل جوان و «وزارت آموزش و پرورش» و «وزارت علوم» نیز باید در زمینه ترویج کتابخوانی میان نوجوانان و جوانان بیش از پیش تلاش کنند تا هم زمینه کتابخوانی فراهم شود و هم کتاب خوب در اختیار آنان قرار گیرد. ✏️ ایشان یکی از نیازهای جدی برای نسل جوان را تولید کتاب در زمینه شرح قضایا و حوادث گوناگون دانستند و افزودند: در زمینه قضایایی همچون مشروطیت، دفاع مقدس، «انقلاب اسلامی» و شخصیت برجسته و کم‌نظیری همچون امام(ره) یا کتاب مناسب وجود ندارد و یا کتاب «خواندنی» بسیار کم است که باید در این موضوعات تولید کتاب مناسب برای نسل جوان انجام گیرد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 متفاوت از هدیه رهبر انقلاب به یک خانم نویسنده 📚  رهبر انقلاب در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب تهران، تسبیح خود را به خانم معصومه سپهری نویسنده دفاع مقدس هدیه دادند. 🔹️ خانم سپهری نویسنده کتاب‌های «نورالدین پسر ایران» و «لشکر خوبان» است که رهبر معظم انقلاب در سال‌های گذشته با نگارش تقریظ این کتاب‌ها را تحسین کرده بودند. 🔹️ کتاب «مرد ابدی» شامل روایتی مستند از زندگی سردار شهید حسن طهرانی مقدم از این نویسنده دفاع مقدس هم به تازگی روانه بازار نشر و در سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه شده است. 💻 Farsi.Khamenei.ir
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 ی متفاوتی به نمایشگاه کتاب | گفتگوی امروز رهبر انقلاب با آقای حمید حسام، نویسنده کتاب دفاع مقدس 💻 Farsi.Khamenei.ir
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 متفاوتی به نمایشگاه کتاب؛ واکنش رهبر انقلاب وقتی که کتاب فونتامارا را دیدند ➕ نظر رهبر انقلاب درباره تغییر نام کتاب "نان و شراب" در اوایل انقلاب چه بود؟ 💻 Farsi.Khamenei.ir
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 متفاوتی به نمایشگاه کتاب | واکنش رهبر انقلاب به استفاده از یک لغت انگلیسی: هر روز کتاب‌ها را شارژ میکنیم یعنی چه؟ 💻 Farsi.Khamenei.ir
امشب بالاخره به خودم شجاعت دادم و سفارشمو از نمایشگاه کتاب ثبت کردم. این چند روز هی تو سایت نمایشگاه می‌گشتم و کتاب‌ها رو میذاشتم توی سبد خرید، بعد میرفتم دونه‌دونه توی اینترنت جستجو می‌کردم و از دوستام می‌پرسیدم، بعد می‌گفتم خب اینو از صدرزاده امانت می‌گیرم، اونو از فاتح، اون یکی رو از مصباح، یکی دیگه رو از کتابخونه، اونم از طاقچه بی‌نهایت... و هی اینجوری حذفشون می‌کردم از سبد خرید😐 دیگه هی بالا و پایین کردم، به چهار تا کتاب رسیدم: 📚خانواده ابدی(زندگینامه شهیده عشرت اسکندری) 📚روایت سوم(پرداخت به موضوع دفاع مقدس از زاویه‌ای جدید در بستر افق‌نمایی حرکت انقلاب اسلامی) 📚طرح و ساختار رمان 📚توسعه و مبانی تمدن غرب. بین دوتای آخری شک داشتم، هردو رو هم شدید دلم می‌خواست، و هردو رو هم می‌شد از کتابخونه امانت بگیرم. ولی خب هردو کتابایی بودن که آدم دوست داره مال خودش باشه و راحت بخونه خودش و توی کتابخونه‌ش داشته باشدشون. دیگه به این نتیجه رسیدم که به طرح و ساختار رمان برای کارم بیشتر نیاز دارم و با اشک و آه کتاب شهید آوینی رو از سبد خرید حذف کردم. آخرش حدود سیصدتومن شد با بن تخفیف😓 الان دلم هنوز پیش توسعه و مبانی تمدن غرب گیره، با خودم میگم برم یه سفارش دیگه ثبت کنم و اونو سفارش بدم😶 ولی میدونم اگه دستم بره سمت سفارش جدید حداقل دوتا کتاب دیگه می‌خرم😶 به نظرتون چکار کنم؟
چند روز پیش این پیام برام اومد، برق از کله‌م پرید که من هنوز سفارش ثبت نکردم! یعنی چی؟ بعد یادم افتاد داستان کوتاهم که توی فراخوان خون‌نگاشت برگزیده شد، توی کتاب «مرمرهای سرخ» چاپ شده😎 و قرار بود یه نسخه از کتابم برام بفرستن😎
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
امشب بالاخره به خودم شجاعت دادم و سفارشمو از نمایشگاه کتاب ثبت کردم. این چند روز هی تو سایت نمایشگاه
بعد تازه... دیروز رفتم خونه مصباح، کتابخونه‌ش یه طوری بود که دلم میخواست بگم لطفا منو به فرزندی قبول کن😶 نصف کتاب‌هاش رو خونده بودم، نصف دیگه هم همونایی بود که می‌خواستم بخرم و بخونم! اگه جلومو نمی‌گرفت نصف کتاباشو بار می‌زدم می‌آوردم خونه... فردا چندتا کتاب‌هایی که ازش امانت گرفتم رو معرفی می‌کنم. خیلی خوبه دوستات کتاب‌خون و کتاب‌خَر باشن، دیگه خیالت راحته خیلی کتابا رو لازم نیست بخری😁
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 203 خنده‌ام را جمع و جور می‌کنم و انگشت اشاره‌ام را برای ایلیا بالا می‌آورم؛ دقیقا جلوی صورتش. -گوش کن پسر خوب! بذار من کارمو بکنم و هرکار گفتم رو انجام بده. به موقعش حال گالیا رو هم می‌گیریم، باشه؟ *** دستم را زیر چانه زده بودم و فقط نگاهش می‌کردم. آن لحظه برایم مهم نبود که حسگر اثر انگشت کیف‌پول می‌تواند بافت زنده را از تقلبی تشخیص دهد یا نه؛ این هم مهم نبود که فیلم مصاحبه دیشب تلما توی رسانه‌های جمعی اسرائیلی پربازدید شده بود. تنها چیزی که مهم بود این بود که تلما وقتی اثر انگشت دانیال را دید، چشمانش برق زد و گفت: عالیه، خیلی باکیفیته! تنها چیزی که مهم بود این بود؛ این که تلما نتیجه کار من را دیده بود و ذوق کرده بود و من توانسته بودم باد به غبغب بیندازم و بگویم: خب معلومه، الکی که نیست! از پایگاه داده‌های بیومتریک سازمان کش رفتم. دلم می‌خواست یک ساعت درباره کیفیت اسکنرهای سازمان در اسکن اثر انگشت حرف بزنم و در مهارت خودم برای هک؛ دلم می‌خواست سرم را بالا بگیرم و بگویم هرچه تلما سفارش بدهد را از پایگاه‌های داده سازمان می‌دزدم و دو دستی تقدیمش می‌کنم؛ بگویم هیچ سد امنیتی‌ای نیست که نتوانم از آن بگذرم. ولی زدن این حرف‌ها هم مهم نبود. مهم این بود که من می‌توانستم دستم را زیر چانه بزنم و ببینم که تلما چطوری اثر انگشت را جعل می‌کند و میل به یاد گرفتن بهانه‌ای شود که بتوانم خوب و با دقت نگاهش کنم. وقتی نگاهش کنم که حواسش نباشد. وقتی که حسابی سرگرم کار باشد و چندتار مویی که توی صورتش می‌ریزد را با بی‌حوصلگی کنار می‌زند. انگار آن لحظات تلما کاملا خودش بود، خود خودش. و من دوست داشتم خود تلما را ببینم؛ سلما را. -یه سوال، حسگرهای جدید می‌تونن فرق پوست آدم رو با چیزای دیگه بفهمن؟ این را تلما پرسید؛ درحالی که داشت به تصویر باکیفیت اثر انگشت دانیال در نرم‌افزار پردازش تصویر ور می‌رفت. یک لحظه با خودم گفتم خوش به حال دانیال که تلما انقدر با دقت به اثر انگشتش نگاه می‌کند! و جواب تلما را دادم. -آره، بیشترشون می‌تونن. ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi