هیچ چیز،
تاکید میکنم هیییییچ چیز نمیتونه به اندازه کتابی که صبح در خونه پست میشه حال من رو از این رو به اون رو کنه!
اصلا وقتی زنگ رو میزنن و میفهمی پستچیه...
یا وقتی میرسی خونه و بهت میگن برات یه بسته اومده...
وای وای وای!
فقط دلم میخواد به بستهش هی نگاه کنم، بعد با لذت بازش کنم، بعد همش ورقههای کتاب نو رو بو کنم...
بعد وقتی همهچیز جذابتر میشه که همراه کتاب چیزای دیگه هم فرستاده باشن.
تازه اینا وقتیه که کتاب رو خودم اینترنتی خریده باشم، فکر کنید کتاب هدیه باشه، امضای نویسنده هم داشته باشه، دیگه اصلا دیوانه کننده ست...!
بخشی از پیام استاد واقفی:
«در کنار واو یک برگه کوچک مال قبل از نوشتن واو هم بگذارم که خودش کلی کلکسیونی و زیرخاکی است و ...
یک برگه کوچک کاهی اندازه یک کارت بانکی که چند کلمه با خودنویس رویش نوشته شده»
خودمم نمیدونم چیاند.
ولی واقعا انقدر زیرخاکیاند که ترسیدم بهشون دست بزنم، سریع اسکنشون کردم و گذاشتمشون توی پاکت تا خراب نشن، و سر فرصت خط استاد رو بخونم.
واو امضا شده، با دستخط استاد...🌱
خیلی ممنونم استاد عزیز، بابت زحماتی که برای بنده و باغ انار کشیدید.
ما امپراطوری باغ انار را پیش خواهیم برد. به زودی به دروازههای قدس خواهیم رسید...
اینجا در باغ انار درختهایی تربیت میکنیم که تمام ساقههایشان قلم خواهد شد، و با خون روی تن بلوری کاغذ بنویسند...
هزاران قلم، هزاران لشگر...
-این اسکلا کیان که موساد اجیرشون میکنه؟
سرش را تکان میدهد، نچنچ میکند و با لب ورچیده ادامه میدهد: ما رو ببین با کیا درافتادیم...!
#شهریور2
مهشکن🇵🇸🇮🇷
-این اسکلا کیان که موساد اجیرشون میکنه؟ سرش را تکان میدهد، نچنچ میکند و با لب ورچیده ادامه مید
حدس میزنید کیه؟
راهنمایی: یه شخصیت دوستداشتنیه که فقط توی شهریور۱ حضور خیلی کمرنگ داشت.
مهشکن🇵🇸🇮🇷
حدس میزنید کیه؟ راهنمایی: یه شخصیت دوستداشتنیه که فقط توی شهریور۱ حضور خیلی کمرنگ داشت.
حامد که اصلا توی شهریور نبود، توی خط قرمز به ملکوت اعلی پیوست 😐