eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
522 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
مه‌شکن🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚 کتاب «من برمی‌گردم» 📙 ✍️ به قلم: فاطمه دولتی نشر جمکران رمان «من برمی‌گردم»، برخلاف ب
📚 کتاب 📙 ✍️ 📚 علاقه زیادی به رمان تاریخی ندارم؛ مخصوصا رمان‌های تاریخی مذهبی. رمان‌هایی مثل رویای نیمه‌شب، دعبل و زلفا، عشق دربرابر عشق، نامیرا و... برایم خسته‌کننده‌ترین رمان‌های روی زمین‌اند و این تاحدودی پیرو علاقه شخصی‌ست. کتاب پس از بیست سال، بهترین رمان تاریخی‌ای بود که خواندم؛ ولی همه این رمان‌ها، یک ایراد بزرگ داشتند: گم شدن نقش و هویت زن مسلمان. ❌ در هیچ‌کدامشان، هویت زن به عنوان انسان به رسمیت شناخته نشده. تاریخ را مردان می‌نویسند و می‌سازند؛ برخلاف کلام رهبری که فرمودند: زن در متن حوادث تاریخی قرار دارد. بی‌پرده باید گفت، زنان در رمان‌های تاریخی، صرفا جاذبه جنسی رمان‌اند. وقتی حرف از زن می‌شود، این زن یا یک کنیزک نازک‌بدن زیباست که مردان سر تصاحبش دعوا می‌کنند، یا دختر زیبای رئیس قبیله که دل شخصیت اصلی را برده، یا چیزی مشابه این... بهترین هم که باشد، درهرصورت زیبایی ظاهرش بر همه‌چیز می‌چربد. زنان موجوداتی زیبا، دست‌نیافتنی و بی‌اراده‌اند که شخصیت اصلی داستان شیفته آن‌هاست و هیجان ماجرای عشقی‌شان، می‌تواند به داستان خشک تاریخی جذابیت ببخشد. 🔻 به همین دلایل هم مایل به خواندن کتاب «من برمی‌گردم» نبودم. فکر می‌کردم یک رمان تاریخی‌ست مثل بقیه؛ اما کمی که جلو رفتم، به وجد آمدم از این که یک نویسنده پیدا شده که زن را در جایگاه حقیقی‌اش بنشاند. نویسنده‌ای که قدرت زن را می‌بیند، عقلانیت زن را می‌بیند، ایمان زن را می‌بیند؛ نه زیبایی ظاهری‌اش را. «من برمی‌گردم»، معرفی‌ای اجمالی‌ست از هفت بانویی که بنا به روایت معصوم، در زمان ظهور رجعت خواهند کرد؛ با محوریت هفتمین آن‌ها: زبیده بنت جعفر، همسر هارون الرشید. 🌟 سمیه، صیانه، قنواء، ام‌ایمن، ام‌خالد، حبابه و زبیده، هریکی متعلق به دورانی متفاوت و شرایطی متفاوت‌اند. یکی برده است و دیگری بانوی دربار. یکی مادر است و دیگری همسر. جهاد هر یک، خاص خودش بوده و امتحانش خاص خودش. این همان چیزی‌ست که ما در تبیین الگوی سوم زن به آن نیاز داریم: الگوهای متکثر. 🔺 در ذهن ما جا افتاده که: زن تراز انقلاب، زنی‌ست که همزمان پنج تا بچه داشته باشد، دوتا مدرک دکترا گرفته باشد، به اندازه پنج نفر کار فرهنگی و فعالیت اجتماعی بکند، و در همسرداری و خانه‌داری هم کم نگذارد. ⚠️ آن‌چه خدا از ما می‌خواهد، این نیست. ما قرار است بهترینِ خودمان باشیم، قرار است بهترین انتخاب را در شرایط خودمان داشته باشیم. هرکس جهاد خودش را دارد، میدان خودش را و امتحان خودش را. آن‌چه نویسنده در کتاب «من برمی‌گردم» می‌گوید، همین است. ما زنان تاثیرگذار در طول تاریخ کم نداریم. زنانی که بهترینِ خودشان بودند. اما متاسفانه حتی نام آن‌ها به گوش‌مان نخورده و ماجرای حماسی و فوق‌العاده‌شان را نمی‌دانیم. نمی‌دانیم در تاریخ اسلام و حتی پیش از آن، انقدر تکثر الگو برای بانوان هست که هیچ‌کس نتواند بگوید شرایط جهاد برای من فراهم نبود... من الگو نداشتم. 📖 رمان «من برمی‌گردم»، برخلاف بیشتر رمان‌های تاریخی، یک رمان تاریخیِ زنانه است؛ لطیف، زیبا، قدرتمند و ملموس برای خیلی از ما. تنها ایراد رمان، بازگو کردن برخی جزئیات درباره زندگی بانوان رجعت‌کننده بود که در مستندات تاریخی ذکر نشده و نوعی زیاده‌روی در روایت یا حتی داستان‌سازی به شمار می‌آمد؛ مخصوصا درباره ام‌خالد و حبابه والبیه. این داستان‌سازی‌ها، الگو را بیش از حد آرمانی و دست‌نیافتنی جلوه داده بود. ناگفته نماند که متاسفانه زندگی این بانوان به درستی در تاریخ ثبت نشده و اطلاعات زیادی از سبک زندگی آنان در دست نیست. هنوز خیلی مانده تا ادبیات داستانی حق بانوان رجعت‌کننده و سایر بانوان تاثیرگذار تاریخ را ادا کند؛ اما این کتاب برای شکستن یک سکوت طولانی، شروع قدرتمندی‌ست. https://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸
امروز بالاخره رسید😍
📚مرمرهای سرخ؛ مجموعه داستان‌های کوتاه با موضوع شهدای شاهچراغ و شهدای امنیت. داستانک «قاتل» بنده هم در کتاب چاپ شده✨ 🥀🌱
📚 📙مستوری ✍🏻صادق کرمیار آقای کرمیار از نویسنده‌های متعهد و متخصصه؛ متعهد به تاریخ ایران و اسلام و متخصص در نویسندگی. این کتاب هم مثل آثار قبلی‌ای که ازشون خونده بودم هم پرکشش بود هم پرمحتوا. و البته در نوع و ژانر خودش جدید بود تا حدودی. یه داستان پخته و خوب امنیتی؛ اونم در حوزه پیچیده و خاص امنیت اقتصادی و گوشه چشمی به زندگی شهید مهدی زین‌الدین، که با یه عاشقانه‌ی ملایم، بالغانه و شیرین همراه شده... ولی بازهم بهترین قسمت کتاب برای من، همین پرداختن به مجرمان اقتصادی و مسائل کلان اقتصاد کشوره... و این که پردازش شخصیت‌ها انقدر پخته‌ست که تو باور نمی‌کنی شخصیت منفی واقعا منفیه و مثبت واقعا مثبت! و تا آخر تو رو توی تعلیق و شک نگه می‌داره! خلاصه خیلی داستان شیرینی بود و اوج شیرینیش وقتی بود که اواخر داستان، به یک بانوی شهیده هم رسید!✨🥀 پ.ن: توی داستان هم یه عباس داشتیم هم یه شکیبا، فقط شکیبا مرد بود و یه مامور امنیتی بسیار خفن🙄😎 عباسم بازم شهید شد اینجا😕 پ.ن۲: زاویه دید داستان کمی گیج‌کننده بود، یعنی راوی اصلی داستان سپیده بود ولی گاهی شبیه دانای کل می‌شد. هرچند، تا جایی که می‌دونم اینم یه سبکه! http://eitaa.com/istadegi
📚 روزگار طیبه📕 ✍🏻مریم فهیمی بعضی زندگی‌ها مایه حسرت دیگرانند؛ زندگی‌هایی که از دور به چشم نمی‌آیند ولی نزدیکشان که می‌شوی، حسرت همه‌چیزشان را می‌خوری حتی حسرت نداشته‌هاشان را. زندگی طیبه از همان زندگی‌هاست که آدم حسرتش را می‌خورد و دلش ضعف می‌رود برایش؛ آن هم درحالی که طیبه در طول زندگیِ نوزده ساله‌اش، خیلی چیزها را نداشت. فقیر بود، مدرسه نرفت، از کودکی کار می‌کرد، در سن کم ازدواج کرد، بعد ازدواج هم فقیر بود و زندگی مشترکش توام بود با مبارزه و دلهره و مخفی شدن از ساواک و دوری از خانواده، آخرش هم در زندان کمیته مشترک شهید شد. ولی با همه این‌ها من حسرت نوزده سال زندگیِ سخت طیبه را می‌خورم؛ چون طیبه واقعا زندگی کرد. علائم حیاتی واقعیِ یک آدم، فقط نفس کشیدن و ضربان قلب که نیست! کسی زنده است که برای خدا درحال دویدن و مبارزه باشد. کسی زنده است که به اندازه خودش، گوشه‌ای از دنیا را تغییر بدهد؛ هرچند کوچک. طیبه واقعا زنده بود. انقدر زندگی طیبه و ابراهیم الهی بود و لحظه‌لحظه‌اش با یاد خدا شیرین بود که تلخی‌هایش هم خواستنی می‌شدند. نه که تلخی‌ها نباشند، نه که نرنجانند... می‌رنجاندند ولی شیرینیِ نیت‌های الهیِ طیبه و ابراهیم بیشتر بود؛ شیرینیِ این که یک هدف بزرگ داشتند و راهشان یکی بود و بال پرواز هم بودند. روزگار طیبه، کتابی ست به شیرینی زندگی طیبه. غیر از ترسیم شیرینی‌های زندگیِ شهیدان واعظی و شهیدان جعفریان، تصویر روشنی ست از ایران دهه چهل و پنجاه؛ که خواندنش لازم است برای این نسل. راستی چقدر جای طیبه و ابراهیم خالی ست در این بهارِ آزادی... @istadegi