eitaa logo
هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع)
264 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
148 ویدیو
10 فایل
حضرت علی اکبر (ع)، "جوان مومن انقلابی" زمان خویش بود!
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 🌙 🔹 هَآ أَنْتُمْ هَٰٓؤُلَآءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ ۖ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓا أَمْثَالَكُمْ 🔸 آگاه باشید! شما همان مردمی هستید كه برای در راه خدا (پر کردن خلا اجتماع مسلمین) دعوت می‌شوید، پس برخی از شما می‌ورزند، و هر كه بخل پیشه كند، فقط نسبت به [سعادت و خوشبختی‌] خود بخیل است، و خدا [از انفاق و صدقات شما] بی‌نیاز است، و شمایید كه هستید؛ و اگر [از فرمان‌های او] روی بگردانید به شما گروه دیگری را می‌آورد كه مانند شما [روی گردان و سست عقیده و بخیل‌] نخواهند بود. 📚 محمد - 38 ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
-513728768_-210701.mp3
2.85M
🎙 🌙 🔊 قرائت قران: ایات ۳۵ تا ۳۸ سوره محمد 🎙 محمد عبدالباسط صمد 🔹 به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
-906289408_-210704.mp3
5.58M
🎙 🌙 🔊 🎙 با نوای حاج مهدی رسولی 🔹به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
🌹 🌙 🌹 شهید عبدالحسین برونسی🌹 عنایت ام ابیها (س) هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده که کار گره خورد. گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه ها عوض شده بود. تا حالا این وضعی برام سابقه نداشت، نمی دانم چه شان شده بود که حرف شنوی نداشتند؛ همان بچه هایی که می گفتی برو تو آتش، با جان و دل می رفتند، الان جور خاصی شده بودند، نه می شد بگویی ضعف دارند، نه می شد بگویی ترسیدند، هیچ حدسی نمی شد بزنی. هر چه برایشان صحبت کردم، فایده نداشت. انگار چسبیده بودند به زمین و نمی خواستند جدا شوند، هر کاری کردم راضی نمی شدند بلند شوند و راه بیفتند. اگر ما حرکت نمی کردیم، احتمال شکست محور های دیگه هم زیاد بود، آن هم با کلی شهید. پاک درمانده شدم، نا امیدی در تمام وجودم ریشه دوانده بود. با خودم گفتم چه کار کنم؟ سرم را بلند کردم رو به آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا کمک کن. از بچه ها فاصله گرفتم، اسم (س) را، از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش. زمزمه کردم: خانم، خودتون کنید، منو کنین تا بتونم این بچه ها رو حرکت بدم، وضع ما رو خودتون بهتر می دونین. چند لحظه ای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها. داشتم حضرت تنهام نمی گذارند، اصلا عنایت بودم؛ توی آن تاریکی شب و توی آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری به ذهنم الهام شد‌ رو کردن به بچه ها و گفتم: دیگه به شما ها احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمی خوام؛ فقط یک آرپی چی زن از بین شما ها بلند شه با من بیاد، دیگه هیچی نمیخوام. طولی نکشید که علاوه بر یک آرپی چی زن کل گردان همر