eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
152 فایل
استاد حوزه و دانشگاه محقق وپژوهشگر وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی مرد ثروتمندی ، پسر بچه کوچکش را به روستایی برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا می کنند ، چقدر فقیر هستند آنها یک شبانه روز در خانه ساده یک مهمان بودند . در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد بله پدر! و پدر پرسید چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی فکر کرد و بعد گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا . ما در حیاط خانه یک فواره داریم و آنها ای دارند که نهایت ندارد ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط خانه ما به دیوارهایش محدود می شود اما آنها بی انتهاست با شنیدن های پسر ، زبان مرد بند آمده بود . بعد پسر بچه اضافه کرد متشکرم پدر ، تو به من نشان دادی که ما چقدر هستیم 🏴 @jafar1352hodaei
روزی مرد ثروتمندی پسر بچه کوچک خود رابه روستایی برد تا به او نشان دهد مـردمی که در آنجا می کننـد ، چقـدر فقیر هستند. آن دو یک شب در خانه ی یک روسـتایی مهمان بودنـد. در راه برگشت مـرد از پسرش پرسیـد نظرت در مـورد مسافـرت چه بـود؟ پسـر در جواب گفت عـالی بـود پرسید آیا به زندگی آن‌ها توجه کردی؟ پسـر پاسخ داد بله پدر! و پدر پرسید چه چیز از این سفر آموختی؟ پسر گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم وآنها چهار تا. ما در حیاط خانه یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد ما در حیاط خود فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط خانه ما به دیوارهایش محـدود است امـا باغ آن ها بی انتهاست. با شنیدن های پسر ، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسربچه اضافه کرد متشکرم پدر، تو به‌من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم