⭕️ #گنـاههای_ڪوچڪ
✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود!
پرسیدم: "تصادف ڪردی؟"
جوابی نداد...
پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لولههای نفت ڪه خدا میداند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند #پا_برهنه_راه_رفته!
پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟
گفت: #غـافـل شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است.
گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی.
گفت: فڪر میڪنی!
👈بعضی اشارهها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همهی اینها #گناهای ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی میشن.
#شهیده_مریم_فرهانیان
#یادشهداباذکرصلوات
با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇
https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ #گنـاههای_ڪوچڪ
✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود!
پرسیدم: "تصادف ڪردی؟"
جوابی نداد...
پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لولههای نفت ڪه خدا میداند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند #پا_برهنه_راه_رفته!
پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟
گفت: #غـافـل شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است.
گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی.
گفت: فڪر میڪنی!
👈بعضی اشارهها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همهی اینها #گناهای ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی میشن.
#شهیده_مریم_فرهانیان
#یادشهداباذکرصلوات
با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇
https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ #گنـاههای_ڪوچڪ
✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود!
پرسیدم: "تصادف ڪردی؟"
جوابی نداد...
پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لولههای نفت ڪه خدا میداند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند #پا_برهنه_راه_رفته!
پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟
گفت: #غـافـل شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است.
گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی.
گفت: فڪر میڪنی!
👈بعضی اشارهها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همهی اینها #گناهای ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی میشن.
#شهیده_مریم_فرهانیان
#یادشهداباذکرصلوات
بهترین ها در کانال ما😊
🌴https://eitaa.com/jafar1353hodaei🌴