eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
152 فایل
استاد حوزه و دانشگاه محقق وپژوهشگر وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇 https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇 https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. بهترین ها در کانال ما😊 🌴https://eitaa.com/jafar1353hodaei🌴