نهضت بسیج تلفنی
🔸مردم عزیز مایل به شرکت در انتخابات، همین الان تا پایان ساعت رأیگیری، تلفنها را بسیج کنیم. اول دعوت به مشارکت، سپس انتخاب اصلح. اگر برای تصمیم نگرفتهها به خوبی تبیین کنیم که چرا باید به جلیلی رأی دهیم و اهمیت شرکت در این دوره را گوشزد کنیم، مطمئن باشید، موثر خواهید بود.
🔸با خدا معامله کنید و مطمئن باشید هر تلفن شما، یک عمل صالح سیاسی بوده و در کارنامه شما حسنه منظور خواهد شد.
#نشرحداکثری
🔹برای آبادی ایران، برای آزادی انسان، برای پایداری ایمان و برای ایستادگی تا پایان به سعید جلیلی رأی میدهیم.
#سعید_جلیلی
هدایت شده از اندیشکده برهان
چرا جلیلی، مردمیتر است
✍محسن سلگی، میز تبیین
🔸برخی اصلاحطلبان، برنامهمندی و جامعیت برنامه سعید جلیلی را غیردمکراتیک تلقی کردهاند. آنها مدعی می شوند که جلیلی در جایگاه دانای کلی و برج عاج خود نشسته و تکلیف همهچیز را از پیش تعیین کرده است.
در ادامه نشان خواهیم داد که برنامه جامع جلیلی حتی با محک و معیارهای دمکراتیک نیز قابل تحسین است. افزون بر این نشان خواهیم داد که او منطق مردمی انقلاب اسلامی و نیز اسلام را بهتر نمایندگی میکند.
🔸یکم، سعید جلیلی برنامه خود را طی سالها و جلالت زمانی(کلانسالی و کلانزمانی) نوشته است. به بیان دیگر، زمانپریش نیست. برنامه او سفارشی و طی یک ورودی یکباره نبوده است. از درون، آن هم درون مردم و نهادهای اجتماعی جوانه زده و بالیده است. یک برنامه غربی یا شرقی و مبتنی بر نگاه خارجی نبوده است؛ یک شاخه از درخت نظریههای غربی نبوده که بخواهد آن را در زمین ایران بکارد و در نتیجه، مکانپریش باشد.
در مقابل و در بیبرنامگی پزشکیان، برنامه پیشاپیش قرار است از خارج وارد شود، حتی اگر توسط کارشناسان خارجی نوشته نشود. کارشناسان داخلی او نیز خارجیاند. این یعنی او مکانپریش و زمانپریش است و قرار است در ایران نهالی را بکارد که مناسب استعداد و ظرفیت خاک و هوای ایران نیست (او شاید و به احتمال زیاد دل در گرو ایران داشته باشد اما هوای غرب در سر دارد).
🔸دوم، برنامه سعید جلیلی محصول رایزنی بوده است، آن هم نه فقط رایزنی با نخبگان، بلکه رایزنی با کسانی که در عرف بعضاً آنها را بیسواد می دانند، با کشاورز روستانشین و فراموششده رایزنی و مشورت کرده است، آن هم در یک تداوم و رفتوبرگشت و بنابراین گفتوگوی انتقادی و عمیق.
ازاینحیث، او مردم را به نحو رایزنانه هم دیده است و بنابراین به نظریههای دمکراسی مشورتی نزدیکتر از رقیب است.
در این فضا است که برنامه جلیلی، از درون مردم و از پایین شکل گرفته است(جنبه صعودی دارد) و جنبه آمریت و از بالا به پایین(نزولی) ندارد.
سوم، جلیلی نماینده ی عمیقترشدن و مردمیترشدن سفرهای استانی است. جبهه اصلاحات هرگز به این پدیده شگرف روی خوش نداده است و حتی آن را به تمسخر گرفته است.
احمدینژاد نماد این پدیده است اما این شهید رییسی بود که آن را در نهاد دولت به اوج رساند. در شرایط اپیدمی کرونا هم برنامه سفرهای استانی در اولویت دولت شهید رییسی بود و او لحظهای از گفتوگو و حضور مردمی کوتاه نیامد.
🔸 سعید جلیلی در صورت تشکیل دولت، سفرهای استانی را به اوج و قله جدیدی میرساند. برخلاف احمدینژاد که ملاقات گذرا با مردم داشت، سعید جلیلی ملاقات عمیق و فردی با مردم هم دارد. او بعضا به یک شخص خاص در یک اجتماع محلی مراجعه دوباره وچندباره دارد. در ایام کرونا به یک کارآفرین جوان در اصفهان سر میزند و درست یکسال بعد به او مراجعه مجدد می کند و می بیند حجم کارکنان مجموعه او از ۲۵۰نفر به پانصد نفر رسیده است.
شاهد دیگر این که در مناظرات دور اول، بهطور مصداقی و دقیق از فلان کشاورز در فلان روستا با ذکر نام روستا و وضعیت دقیق او سخن میگفت. همچنین بر این که ساعتها گفتوگو با افراد در اجتماعات محلی و محیطهای کارآفرینی داشته است، تاکید می کرد.
🔸همه اینها مصادیق مردمسالاری، نگاه از پایین و از درون و نه از بالا به مسائل کشور است. همه اینها نشان میداد برنامه او در لحظه قبل از انتخابات ریاستجمهوری، پیشینی است اما در اصل، برنامه او پسینی است؛ محصول یک فرایند و طی زمان زیاد و نیز مشورت و چکشکاری مرارتبار بوده است.
پارادایم انتقالی یا پارادایم آیینی؟
در علوم ارتباطات از دو پارادایم یا الگوی ارتباط سخن به میان است.
پارادایم انتقالی مبتنی بر رابطهی با واسطه با مخاطب است؛ چیزی که در رسانه ها و حتی پیامرسانها می بینیم. اما پارادایم آیینی مبتنی بر همنفسی و حضور کنار مخاطب است. این پارادایم تطابق بیشتری با دمکراسی و مردمسالاری دارد و از خطای دورداوری کمتر آسیب میبیند. امکان گفتوگو در این الگو بیش از الگوی انتقالی(الگوی مورد علاقه لیبرالها و دولت روحانی) است.
🔸مصداق الگوی آیینی، مراسم عاشورا و غدیر است. مصداق دیگر آن، سفرهای استانی است.
مصداق دیگر و خاص آن، ملاقاتهای مکرر و سفرهای عمیق و رایزنانه سعید جلیلی در اجتماعات محلی، اجتماعات کارگری، اجتماعات دانشجویی و اجتماعات کارگاهی_ کارآفرینی است.
مطابق این، جلیلی نه فقط در یک هماندیشی و همصحبتی، که در یک همنفسی برای کشور به برنامه رسیده است. برنامه او رسیده است نه کال و ابتدایی. جامع است و البته دقیق. سنجیده و سنجنده است.
بر اساس آنچه گذشت باید گفت برنامه سعید جلیلی در یک فرایندی شکل گرفته است که هم آیینیتر(دینیتر) و هم مردمیتر است.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
هشدار مهم
ضرورت مشارکت بالا برای انتخاب رئیسجمهور خوب
🔸کوتاه و گویا عرض کنم، اگر جناح غربگرا با مشارکت پایین در انتخابات ۱۵ تیر پیروز شود، پنج باخت به جبهه انقلاب و مردم تحمیل میشود:
🔹باخت اول: شکست از جریان غربگرا
🔹باخت دوم: مشارکت پایین
🔹باخت سوم: بهانه کردن مشارکت پایین برای مذاکره بیقیدوشرط و دادن امتیازات بالا
🔹باخت چهارم: احتمال بالای تجدید دولت غربگرا در چهار سال بعد
🔹باخت پنجم: تحکیم زنجیرههای وابستگی و هزینهدار کردن هر گونه استقلالخواهی
🔸همه را دعوت کنیم، خصوصاً مرددین را که به یک رئیسجمهور قوی و بااراده یعنی سعید جلیلی رأی دهند.
#نشرحداکثری
🗳کفعمى در کتاب «بلد الامین» دعایى به روایت از موسى بن جعفر(ع) نقل کرده و گفته است: این دعا عظیم الشأن و سریع الاجابة است:
«اللهُمَّ إِنِّی أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْکُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا یَا مَنْ إِلَیْهِ مَفَرِّی آمِنِّی مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَیْکَ اللهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِکَ یَا عُدَّتِی دُونَ الْعُدَدِ وَ یَا رَجَائِی وَ الْمُعْتَمَدَ وَ یَا کَهْفِی وَ السَّنَدَ وَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُوْلَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ الْکُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیَا [الْعَلْیَاءِ] وَ بِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ اِلّا إِلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»
▪️قاعده بازی عوض نشده است
▪️شعاع دایره انقلاب بیشتر شد
▪️مردم به ریل اعتماد بازگشتند
▪️وظیفه دولت سایه سنگین شد
▪️حالا همه مردم ناظر این دولتند
▪️به رأی مردم احترام بگذاریم
▪️چه به جلیلی، چه به پزشکیان
▪️همه بردیم انتخابات بازنده ندارد
▪️خیالمان راحتمملکتصاحب دارد
▪️دورهای جدید، با درسهای نو.
(جعفرعلیاننژادی)
شبیه رئیسی جامعالاطراف
✍جعفرعلیاننژادی
🔸بعد از پیروزی دکتر مسعود پزشکیان در انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری، برای بسیاری از افراد، امید به تداوم راه شهید رئیسی در دولت چهاردهم کمرنگ شده است اما در نقطه مقابل، مقام معظم رهبری فارغ از سلیقه سیاسی به قدرت رسیده، به شکلی قوی برای حصول و حدوث چنین امکانی امیدوارند.
🔸بیانات ایشان در دیدار روز گذشته اعضای کابینه مرحوم شهید رئیسی، دربردارنده چنین حس و حالی است. ایشان جلوههای برجستهای از الگوی مدیریتی شهید رئیسی را بیان کرده و تأکید بر ثبت آن کردند. متأثر از چنین حس و حالی میتوان گفت امکان تداوم راه شهید رئیسی در دولت چهاردهم منتفی نیست.
🔸محورهای ذیل میتواند ترسیمکننده چنین امکانی باشد:
▪۱. الگو دانستن خصوصیات شهید رئیسی در مدیریت قوه مجریه به معنای امکان تداوم این الگو در هر دولتی با هر سلیقه سیاسی است. مروری کوتاه به ویژگیهای احصاشده توسط ایشان مؤید این فرض است.
▪۲. الگوی مدیریتی شهید رئیسی، هم میتواند سنجهای برای قضاوت درباره توفیق یا عدم توفیق دولتها و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم راهنمایی برای موفقیت دولت و کارگزاران نظام باشد.
▪۳. الگوی مدیریتی شهید رئیسی واقعی، ملموس و دسترسپذیر است. دولت جدید نمیتواند به بهانه اسطورهای یا غیرقابل اجرا بودن، از تشبث به آن سر باز زند. اساسا کار و امید و حرکت با چنین روحیهای ممکن است.
▪۴. به دلیل فاصله نزدیک تشکیل دولت چهاردهم از شهادت آیتالله رئیسی، پذیرش تبدیل شدن این الگو به خاطره و تاریخ در افکار عمومی بسیار سخت خواهد بود و مردم خواهی نخواهی چنین چیزی را از دولت جدید سراغ خواهند گرفت.
▪۵. در الگوی مدیریتی شهید رئیسی، به جای تصمیمگیری برای مردم، تصمیمگیری با مردم معنا داشت. مردم طرف واقعی مشورت شهیدجمهور بودند و ایشان با چنین تصوری مردم را سالار میدانستند. دخالت دادن واقعی مردم در تصمیمات و شریک کردن آنان در اقدامات اساسی، درس بزرگی برای دولت چهاردهم خواهد بود.
▪۶. رفتار ساده و صمیمی دکتر پزشکیان و طرز بیان راحت ایشان، بخش قابل توجهی از مردم را یاد شهید رئیسی میانداخت. بسیاری از کسانی که به پزشکیان رای دادند، برخی از ویژگیهای شهید رئیسی را در این نامزد میدیدند.
▪۷. گفتار حاکم بر این انتخابات متأثر از جلوههایی از ویژگیهای مهم شهید رئیسی بود؛ صداقت، اخلاق و پاکدستی. مردم این خصوصیات را در پزشکیان و جلیلی دیدند. آنها به شخصه این ویژگیها را نمایندگی میکردند. حال که پزشکیان به مسند ریاستجمهوری رسیده است، به طریق اولی چنین صفاتی را از دولت او انتظار دارند.
▪۸. شهید رئیسی از حواشی به دور بود و مصالح و رفع رنج مردم را بر هر چیزی ترجیح میداد، همین خصوصیات، منجر به نرنجیدن و مایوس نشدن او از تهمتها و تخریبها بود. دولت چهاردهم نیز میتواند با کار کردن و کاستن از درد و رنجهای مردم، بر حاشیهها غلبه کند. نباید اسیر عادت منفی جریان اصلاحات در حاشیهسازی و امور فرعی و غیرضروری شود.
▪۹. اعتماد به نفس و خوداحترامی ویژگی مهم الگوی مدیریتی شهید رئیسی بود. این ویژگی افق دید او را بسیار گسترده کرده و حس عزت و سربلندی به کابینه او داده بود. الگوی مدیریتی شهید رئیسی از این نظر، میتواند چشماندازی مناسب برای استانداردسازی رفتار مدیریتی دولت چهاردهم باشد.
▪۱۰. صبر و مدارای شهید رئیسی، توان او را برای اجماعسازی و دربرگیری تمام جریانات سیاسی چند برابر کرده بود. رمز وحدت و حاشیهگریزی، صبر و تحمل مخالف و مداراست. دکتر پزشکیان که بارها بر کلیدواژه دعوا به عنوان علتالعلل مشکلات کشور اشاره کرده است، باید بداند ریشه تبدیل دعوا به اجماع همین صبر بر مخالف و مدارا با دوستان است.
▪۱۱. نکته پایانی آنکه رئیس قوه مجریه به عنوان نفر دوم و مهمترین مقام اجرایی کشور، باید شبیه رئیسی جامعالاطراف برای جمهور مردم باشد. شهید رئیسی شخصیتی جامعالاطراف داشت، دلش برای همه مردم میتپید؛ چه موافقان، چه مخالفان، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب.
@jafaraliyan
مهدیجمشیدی را نادیده نگیریم!
✍جعفرعلیاننژادی
🔸کم نیستند افرادی که از خداحافظی رسانهای مهدی جمشیدی خوشحالند. اما من در این نوشتار کوتاه میخواهم بگویم، چرا نباید از رفتن کسیکه حتی گاهی از او ناراحت میشدیم، خوشحال بود، بلکه در عوض باید از این دوریگزینی غمگین شد.
🔸از تواناییها و قوتهای جمشیدی نمیخواهم بگویم که امری روشن بوده و برای کسی که با کتابهای پرنکتهاش برخورد داشته مبرهن است. حرفم این است برای جبههای که هنوز در عمل جبهه نشده، وجود افرادی چون او از نان شب واجبتر است.
🔸اگر جبهه مقابل مثل چون اویی را داشتند، چنان سر دست میگرفتند و به او جایگاه میبخشیدند که نقشش روشن باشد. معلوم میکردند از او چه انتظاری دارند و چیزی فراتر از گرایشات و رویکردهایش از او نمیخواستند.
🔸میگویند او خلاف جهت آب حرکت میکند و نقشی را برای جبهه شدن، نمیپذیرد، میگویند همین انتخابات اخیر را ببینید یا انتخابات مجلس را. من میگویم در همین جبهه مقابل ببینید، افرادی که تا روز آخر در مقابل کمپین حداکثری اصلاحطلبان، پر انگیزه خلاف جهت حرکت میکردند و بر شیپور تحریم میدمیدند. اینها افراد فرعی وغیرموثری هم نبودند.
🔸نکته این جاست که آنها قاعده هضم اختلافات درون جبههای را بلدند، عنصر خودی را که خلاف جریان آب پارو میزند، کنار نمیگذارند. به قاعده چندصدایی پایبند هستند. هواداران نیز چنین که میبینند، جانب انصاف را میگیرند، یعنی همان طرفی که جریان آب روان است.
🔸حداقلش آنکه سیاست خود را در قبال مخالف درونجبههای طوری جلو میبرند که او مظلوم واقع نشود، نتواند مظلومنمایی کند، نتواند بدنه هوادار ناراضی را سمت خود بکشد و اینگونه در کل جبهه شکاف ایجاد کند.
🔸کیست که نداند در جبهه اصلاحات هم شکافی عمیق بین سران و نسلجوانش وجود دارد، اما پرسش آن است که چگونه آن جوانان عاصی حس بازندگی و انزوا ندارند؟ پاسخ در توانایی آنان در مدیریت اختلافات است.
🔸اختلافات را در همان زمان تبلیغات حل میکنند، دور یک میز مینشینند و گفتگو میکنند، اگر به عدم توافق رسیدند، سیاست عدم توافق را جلو میبرند. مخالف آزاد است مخالفت شخصی کند، اما بیانیه اجماع از سوی کل جبهه صادر میشود.
🔸عباس عبدی هم مخالف بیانیه روزنهگشایی بود و هم مخالف بیانیه راهگشایی، حتی در روزنامه اعتماد نقد هم میکرد. اما کسی حرفهای او را به حساب کل جبهه نمیگذاشت او هم بر چنین نکتهای تأکید داشت.
🔸ما در مقابل اختلافات را در عرصه رسانه نمایش میدهیم. در زمان تبلیغات صحنه را با ادعای حفظ مصلحت جبهه، محل جولان مخالفین میکنیم. در برابرشان سکوت میکنیم و وعده پس از انتخابات میدهیم. طبیعی است بدنه هوادار و طیف ناراضیان از رئوس جبهه، دست بالا را گرفته و تن به مسیر واحد نمیدهند.
🔸وجود مهدی جمشیدی در عرصه رسانه، به معنای رسمیت دادن به مخالفِ فکری درونجبههای است. مخالف، معارض نیست، سر ستیز ندارد. مخالف شاید موافق نشود، اما میتواند تابع سیاست عدم توافق شود. نباید او را تخریب کرد. نمیشود او را نادیده گرفت. باید با او و همچون او ساخت و با او سیاست بسازیم.
@jafaraliyan
🔸اتقان معارف حقه تا حدی است که در برابر آن و یا حتی در کنار آن، هر محتوایی پخته شود، خام است. شوق فراگیری دانش معصومین(ع) در جامعه مومنین بایست تا حدی بالا باشد که آحاد مردم در رقابت بر سر اکتساب آن دست و پا بزنند.
🔸بزرگی به راستی حق میگفت، از حالت تکدیگری علمی خارج نخواهیمشد، مگر دانشی را بیابیم که محیط بر علوم شرق و غرب باشد و آن دانش تنها در اقیانوس معارف اهل بیت(ع) قابل یافتن است. در غفلتیم و به این راحتی از آن بیرون نخواهیم جست مگر خود را مستعد کسب این رزق لایزال کنیم.
🔸خود را لجوجانه از نور معرفت حقیقی محروم ساختهایم و دلمشغول نار اطلاعات و اخبار بیثمر کردهایم. هر آن مغز سرد خود را با آتش خبر جدید و جدیدترین خبر، گرم نگاه میداریم و کبریتی را پشت کبریتی دیگر روشن میکنیم. این وضعیت اضطرابی، جز ظلمت، لَبس روی لَبس حاصلی ندارد.
🔸درونمان خاموش است و شعله وجودمان سوسو میزند، چیزی نمانده که آن هم به سردی گراید. این تن و جان تشنه، تنها تشنهتر میشود و راهی بر سیراب شدن نمییابد. خدایا ما را از این راه پرخطر بازگردان و به صراط مستقیم شناخت حقیقی راهنمایی فرما...
تنفیذ؛ تضمین جمهوریت
🔸در کنار جنبههای شرعی، فقهی و قانونی تنفیذ حکم ریاستجمهوری توسط ولی فقیه، یکی از ابعاد بسیار مهم و کمتر پرداخته شده این آیین، تعمیق جمهوریت نظام و تضمین سالاربودگی مردم است. بر این مبنا تنفیذ، گره زدن رای و خواست مردم به بنیانی محکم و مرصوص است؛ بنیانی که حافظ مردمی ماندن نظام بوده و آرا و خواستههای مردم را با آرامش و امنیت منتقل و تثبیت میکند.
🔸خلأ چنین بنیانی در طول تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا وقوع انقلاب اسلامی، کشور را آبستن ۲ بلیه استبداد و هرجومرج کرد. بیان مقام معظم رهبری درباره 15 سال پربحران بعد از امضای فرمان مشروطیت که به دیکتاتوری رضاخان انجامید، اشاره به این مساله دارد.
🔸انقلاب مشروطه که به نحوی حاصل اراده مردم بود، به دلیل عدم چنین بنیانی، دستخوش هرجومرج و ناامنی و سپس طلب نوعی نظم تحمیلی یا دیکتاتوری رضاخانی شد. آن تجربه نشان داد تداوم و تثبیت دخالت مردم در سرنوشت خود، بدون وجود تضمینی پایدار، ممکن نیست. ناامنی و امنیت تحمیلی یا هرجومرج و دیکتاتوری، ۲ روی سکه چنین وضعیتهایی است.
🔸در وضعیت دهشتناک هرجومرج، این کامطلبیهای فردی و منفعتجوییهای گروهی است که فضا را مستعد اصطکاک، خشونت و میل به قدرت رسیدن میکند، بازنده این وضعیت، جان و مال به خطر افتاده مردم است. در وضعیت استبداد نیز، احساس نیاز شدید و اورژانسی مردم به امنیت، آنان را مجبور به پذیرش نوعی نظم تحمیلی میکند.
🔸استبداد پاسخی عاجل به چنین ترس غریزیای بود اما تداوم وضعیت استبدادی، آن هم از نوع وابسته و متکی به قدرتهای بیرونی، به بیاثر شدن نقش مردم در امور سیاسی و اجتماعی خود انجامید. قاعده چنین وضعیتهایی، ایجاد نارضایتیهای متراکم، شورش و ناآرامیهای بیهدفی است که یا سرکوب میشود یا مجددا منجر به تسلسل آشوب و رسیدن به نقطه هرجومرج میشود.
🔸گویی یک چرخه جبری از استبداد و هرجومرج وجود دارد که جامعه را در برابر خود منفعل کرده و یکی پس از دیگری این وضعیت بغرنج را تداوم میبخشد. در برابر این سیکل بسته و چرخه محتوم اما این حضرت امام خمینی(ره) بود که منفذ و راه برونرفت را به مردم نشان داد؛ انقلاب آن هم از نوع اسلامی خود، نقطه مقابل استبداد و هرجومرج بود.
🔸مهم آن بود که امام، انقلاب را قیامالله تعریف کرد که لازمه آن نوعی تحول باطنی یا انقلاب درونی در مردم و سپس انقلاب بیرونی در برابر استبداد بود. چنین پدیدههای تحمیلیای، از انفعال و استضعاف مردم تغذیه میکردند. امام بهدرستی راه مبارزه را در ایجاد صفوف فشرده و مبارزه فعالانه با چنین واقعیتهای تحمیلیای تعریف کرد.
🔸حس احترام به خود و عزت نفس، انقلاب اول امام و مبارزه با استبداد و طاغوت توسط همین مردم متحول شده، انقلاب دوم امام بود. ثمره طبیعی انقلاب اسلامی، با هدایت امام(ره) و همت مردم، برقراری نوعی نظم ارادی و فاعلانه بود که در قالب مردمسالاری دینی یا جمهوری اسلامی متبلور شد.
🔸امام در دوران طاغوت با چنین آگاهیبخشیای، زمینه ظهور اراده مردم در مبارزه با استبداد را فراهم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تعیین مدل نظم جدید (جمهوری اسلامی)، زمینه تداوم، شکوفایی این اراده عمومی و دخالت حداکثری مردم در سرنوشت خود را فراهم کرد.
🔸بر این مبنا، انتخابات در چنین نظم جدید، فاعلانه و ارادیای، معنای مضاعفی مییافت. مردمی که با دخالت مستقیم و اراده نافذ خود چنین نظامی را سرپا کردهاند، مقاطع انتخاباتی را فرصتهایی حداکثری برای دخالت نظر و تثبیت نقش خود مییافتند و در میان فرصتهای انتخاباتی هم، در انتخابات ریاستجمهوری احساس تاثیرگذاری بیشتری میکردند.
🔸حضور مردم در هر انتخابات فارغ از نتیجه، تثبیت چنین اراده و نظم فاعلانه و دوریگزینی از آن چرخه محتوم تاریخی بود. پس از روشن شدن نتیجه انتخابات و مشخص شدن فرد پیروز، هم تداوم چنین نظمی یعنی مردمی ماندن نظام سیاسی و هم مسؤولیتپذیری بیشتر فرد منتخب در قبال مردم، نیاز به یک تضمین جدی داشت.
🔸معنای تنفیذ در این لحظه خود را نمایان میکند؛ اینکه مردم با تنفیذ حکم ریاستجمهوری توسط رهبری، رای خود را به چنین تضمین یا بنیانی گره میزنند. حالا فرد منتخب، فقط نامزد پیروز بخشی از مردم نیست، بلکه رئیسجمهور همه مردم ایران است؛ چه آنان که رای ندادند، چه آنان که نامزدشان در انتخابات پیروز نشد و چه آنان که نامزدشان پیروز شد؛ با تنفیذ رهبری، وی رئیسجمهور مشروع و قانونی کشور شد.
🔸ولی فقیه ضامن بقا و دوام مردمسالاری و حافظ رای مردم در انتقال آرام قدرت از دولت قبل به دولت جدید است.
@jafaraliyan
تثبیت دائم بازدارندگی با اقدام ایران
🔸آنچه در این روزها و لحظات سرنوشت ساز پس از اقدام متجاوزانه باند تبهکار صهیونیستی، اهمیت دارد، پاسخی است که مجددا اقتضائات نظم جدید پس از عملیات وعده صادق را بر معادلات منطقه ای تثبیت کند. در فضای پس از عملیات بازدارنده و تاریخی وعده صادق، نوعی نظم جدید بر معادلات جنگ و صلح در منطقه و به تبع آن جهان حاکم شد.
🔸بازدارندگی آن عملیات، تاحد قابل توجهی امکان پاسخ معتبر را از رژیم صهیونیستی سلب کرد و موجی از سردرگمی را در فاهمه جریان سلطه موجب شد. سختی تحمل اثرات تاریخی آن عملیات، رژیم صهیونیستی را در خلأ واکنش جدید قرار داد. عصبانیت حاصل از عملیات نیز قابل کتمان نبود. اما پرسش اینجاست که آنچه منجر به جرأت یابی این رژیم کودک کش در چنین اقدام متجاوزانه شد، چه بود؟
🔸یقینا این جرأت یابی ارتباط مستقیمی با خلأ بی عملی داشت. رژیم می دانست باید کاری کند اما عملا چنین امکانی برای او مقدور نبود. استحضار به پشتیبان ایالات متحده هم دردی از او دوا نمی کرد. به نظر می آمد، تنها یک امکان برای او فراهم بود که پس از چند ماه سردرگمی، پیش راهش قرار گرفت. این امکان که با کمترین هزینه ممکن، بیشترین و نافذترین پیام ممکن را منتقل کند.
🔸حمله شب پیش، با چنین هدفی صورت گرفت. با اینکه اثرات این حمله در لحظات اولیه و ساعات بعدی، می توانست و تا حدی توانست، نوعی بازگشت حیثیتی برای رژیم به ارمغان بیاورد، اما رخداد این اقدام متجاوزانه در فضای پس از عملیات وعده صادق، محاسبه ای بود که از فهم آن عاجز بود. این محاسبه اشتباه، که ناشی از غلبه احساس و عصبانیت و فشار درونی رژیم بود، فضای وجودی تغییر کرده منطقه و جهان پس از آن عملیات را در نظر نگرفته بود.
🔸پس از عملیات وعده صادق و تثبیت بازدارندگی جمهوری اسلامی، جرأت جبهه مقاومت در عملیات مستقیم به سرزمین های اشغالی چند برابر شد. طوری که برای نخستین بار پرتابه ای از کشور کوچک و مقاوم یمن، قلب سرزمین های اشغالی را هدف قرار داد. حزب الله نیز عملیات گسترده تری را آغاز کرد. در سطح جهان نیز، هسته های معترض، با جرات و جسارت بیشتری علیه سیاست های جریان سلطه حرکت کردند.
🔸عملیات همزمان رژیم در لبنان، عراق و ایران در این فضا بیشتر از آنکه ناشی از اقدام مبتکرانه و رقم زننده تحولات جدید در منطقه باشد، نوعی واکنش انفعالی و محدود به این شکست حیثیتی تاریخی بود. تنها عملیاتی می توانست و می تواند آبروی از دست رفته رژیم را بازگرداند که در گستره جهانی، تعریف شود و این یعنی اعلام جنگ با تمام دنیا که از عهده طاقت این باند جنایتکار خارج است. او حتی نتوانست در عرصه سرزمینی خود از عهده حماس بربیاید.
🔸بنابراین هر پاسخی که از سوی جمهوری اسلامی به این تجاوز داده شود، با درک فضای پس از عملیات وعده صادق خواهد بود و حتما با هدف تثبیت این نظم جدید، طراحی می شود. مهم تر از نوع پاسخ ایران این موضوع است که رژیم صهیونیسیتی زمینه مجازات سخت خود در چنین فضایی را فراهم ساخت و خونخواهی از این شهید سعید را به عنوان یک وظیفه دنبال خواهد کرد.
🔸پاسخ جدید ایران به این اقدام متجاوزانه، شکست حیثیتی رژیم صهیونیستی را به عجز پایدار تبدیل خواهد کرد. عجزی که حتی امکان اقدامات ایذایی و انفعالی چون ترور در حوزه سرزمینی ما را از او سلب خواهد کرد. مجازات سخت، تعریف جدیدی از بازدارندگی راهبردی است که به تثبیت دائم بازدارندگی تاکتیکی نیز خواهد انجامید.
@jafaraliyan
أین قاصم شوکة المعتدین؟
🔸در فرازی پرمعنا از دعای ندبه میخوانیم، «أین قاصم شوکة المعتدین»، یعنی «کجاست درهمشکننده شوکت ستمکاران و متجاوزین».
🔸در روزهایی که پرسش اصلی جامعه متوجه نوع پاسخ ما به تجاوز جدید رژیم صهیونسیتی است و تحلیلگران هر کدام به سهم خود احتمالاتی را بیان میکنند، جای خالی معنای حرف نویی که انقلاب اسلامی، عرضه کرده، حس میشود.
🔸عجز عقول مادی در درک این حرف نو، منجر به محاسبه اشتباه و سپس اقدام اشتباهی میشود. همین اقدام اشتباه، مجدداً پایهای برای محاسبات و تحلیلهای غلط بعدی و تکرار خطا میشود.
🔸زور زیاد، تجاوز آشکار، جنایت بیشتر و تهدید مستقیم، با محاسبه ایجاد ترس، انفعال، کرنش و تسلیم میشود، اما تبدیل به شجاعت، ابتکار، سربلندی و تهاجم در جبهه مقاومت میشود. واقعاً رمز این تبدیل و تبدل چیست؟
🔸پاسخ در درک معنای حرف نوی انقلاب اسلامی است. هر گفتاری که واقعیات حوادث پس از انقلاب اسلامی، تحولات جبهه مقاومت و وقایع مابعد طوفان الاقصی را بر مبنای محاسبه ذهنی، تحلیل کند، خواسته یا ناخواسته در دام محاسبه غلط میافتد.
🔸در مقابل با فهم حرف نوی انقلاب اسلامی، حقیقت این صحنه مکشوف میشود و میدان برای هر محاسبه مادی پیشاپیش مغلوبه میشود. واقعیت برآمده از این فهم، عمیقاً خود را بر هر سناریویی تحمیل میکند و ما را در موقعیت فتح و پیروزی قرار میدهد.
🔸منطق بازدارندگی جمهوری اسلامی در ظرف این حقیقت، معنا میشود. منطقی که در حال تغییر معنایی نقشه منطقه از دوگانه سلطهگر/سلطهپذیر به متجاوز/مقتدر است.
🔸جبهه مقاومت به برکت سردست گرفتن حرف نوی انقلاب اسلامی، در موقعیت اقتدار قرار گرفته و جریان سلطه را به کُنج اقدامات متجاوزانه و شکست حیثیتی تاریخی رانده است. بارزترین واقعیت برآمده فعلی، آگاهی بخشی از مردم اروپا و آمریکا علیه تصمیمات دولتهایشان است.
🔸واقعیت مهم دیگری که مرتبط با تجاوز اخیر رژیم صهیونسیتی است و بدون فهم این حقیقت، درکشدنی نخواهد بود، افتادن این باند تبهکار در مهلکه اشتباهات پیدرپی است که با محاسبه غلط احیای بازدارندگی از شروع طوفان الاقصی تا ترور شهید هنیه در گرداب آن افتاده است.
🔸فراز یادشده از دعای ندبه، که مناسبتی با شرایط حاضر دارد، اشارهای نغز به همین حرف نوی انقلاب اسلامی است. در این فراز از امام زمان(عج) به عنوان درهمشکننده شوکت و حیثیت ستمکاران یاد شده است. انقلاب اسلامی با تکیه به همین بنیان مرصوص (امامت) به طمأنینه و اقتدار در برابر سلطهگران و زورگویان رسید.
🔸این تکیه و توسل راهبردی به امام زمان(عج) در برپایی انقلاب و استحکام چارچوبهای آن، یقیناً چارهساز و راهگشای ما در نبردها و مواجهات کوچکتر نیز خواهد بود. شک نکنید تکیه اصلی و اطمینانبخش ما در مجازات سخت رژیم صهیونیستی، به منطق امامت و ولایت است و رمز عملیات خونخواهی «یا صاحبالزمان(عج)» خواهد بود.
@jafaraliyan
عقل انقلابی یا ذهن تراژیک؟
🔸آنچه این روزها بیش از هر چیز اهمیت داشته و میطلبد پیرامون آن به میزان کفایت تولید پیام و محتوا صورت بگیرد، فهم منطق پاسخ انقلاب اسلامی به اقدام متجاوزانهای است که رژیم جنایتکار صهیونیستی با ترور شهید هنیه آن هم در خاک جمهوری اسلامی ایران، مرتکب شد.
🔸اصلیترین نکته در خصوص این موضوع آن است که منطق پاسخ ایران برگرفته از عقلانیت انقلاب اسلامی بوده و خارج و بیرون از دستگاه محاسباتی غرب قرار دارد. بنابراین آنچه در وهله اول اهمیت قرار دارد، فهم چنین تفاوتی است. فهم این تفاوت، پیش نیاز درک ما از واقعیتهای برآمده از این عملیات خواهد بود.
🔸مسأله آن است که میزان اثر این پاسخ را نمیتوان با متر و معیارهای موجود سنجید. تفاوت بین دو نگاه است. سنجهای که عقل انقلابی در اختیار ما قرار داده، و سنجهای که ذهن تراژیک غربی پیش روی ما میگذارد. پاسخی که بر مدار عقل انقلابی داده میشود و توازنی که ذهن تراژیک غربی مدعی برقراری آن است. نزاع بین نظمی است که عقل انقلابی خواهان تثبیت آن است و نظمی که ذهن تراژیک خواهان تداوم آن است.
🔸اگر مبتنی بر بصیرتهای تاریخ اساطیر یونان، «آشوب» را زمینه پیدایش نظم غربی بدانیم و دولت را جایگزین قهرمانان اساطیری بدانیم که بر آشوبهای تاریخ یونان باستان فائق میآمدند، یکی از دغدغههای بنیادین حکومت های غربی، خطر بینظمی و هرج و مرج بوده است.
🔸آنان بر همین مبنا نظموآشوب را درهم آمیخته فرض کردهاند و ذهن تصمیمگیرشان را عادت به تراژیک اندیشی دادهاند. این فرض که هیچ نظمی پایدار نیست، چون درآمیخته با آشوب است و چه بسا هر آن دچار وضعیت «کیآس» شوند. این هراس تاریخی، اساساً نظم و نهاد دولت غربی را در تقابل با عدم قطعیتها، غافلگیریها، بحرانها و آشوبها، سامان داده است.
🔸رابرت کاپلان در این خصوص نوشته است: «ادیپ شاه سوفوکول تعلیم میدهد که هیچ انسانی را نمیتوان سعادتمند دانست تا زمانی که بمیرد، زیرا هیچ چیز قطعی نیست و بنابراین هیچ چیز را نمیتوان بدیهی انگاشت. فاجعه میتواند هر لحظه به موفقترین و قدرتمندترین فرد ضربه بزند و جذابترین و ممتازترین زندگیها را خاکستر کند.»
🔸میراثداری هراس و اضطراب تاریخی تمدن غربی، آنها را دلمشغول نوعی آیندهنگری بیمناکانه کرده و فعالیت ذهنیشان را در فضای انتظار بحران و وقوع تراژدی (فاجعه) سامان داده است. بدبینی بیشتر از آنکه نوعی خصلت اخلاقی باشد، ناشی از نوعی بیقراری فلسفی است. آرتور شوپنهاور فیسلوف بدبین آلمانی در همین خصوص می گوید: «تراژدی بیهودگی تمام تلاشهای بشر را آشکار میکند»
🔸این اضطراب موقعیت که ناشی از نشاندن ذهن بجای عقل الهی بر سریر سروری است، تفکر تراژیک را تبدیل به امری ذاتی می کند و حکم به آن می دهد که پیش از آنکه با حقیقت سخت در میانه بحران مواجه شود، از وقوع آن به هر شکل ممکن جلوگیری کند. اصلا ایجاد و تأسیس رژیم صهیونیستی، ولد نامشروع همین ذهن تراژیک و هراسان است.
🔸رژیم تبهکار باطن کت و شلواری و شیک تمدن غربی است که بدون وجود آن، چنین نظمی فرو میپاشد. آنان همیشه در این فکر بودهاند که چگونه میتوانند نظمی استوار سازند که ورای آشوب باشد، بحران را هضم کند، تبدیل به انرژی کند و از حادثه نهراسد. تاسیس این رژیم وحشی و جنایتکار، با هدف راندن چنین تراژدیهایی به بیرون از مرزهای خود بوده است.
🔸اما رژیم صهیونیستی خود یک تراژدی و فاجعه رو به زوال است، فاجعه با فاجعه ماندگار میشود اما اگر دیگر کسی نباشد که از این حکمرانی ترس و جنایت بترسد، فاجعه عادی میشود و عادی شدن، پایان این تراژدی را نوید میدهد. ذهن تراژیک غربی تا سرحد مرگ، این فاجعه بشری را علیه بشریت مصرف کرده است و در این دقائق پایانی در حال ماجراجوییها و تقلاهای بیحاصل است.
🔸کشش و اَمد ذهن تراژیک به پایان آمده است، چون جهان در حال تجربه حرف نویی است که انقلاب اسلامی کانون آن بوده است. عقلی که بر این ذهن تراژیک در حال لگام زدن است و فهمیده چگونه باید این اسب سرکش هراسان و عصبانی را رام کند. نظم انقلابی جلوه اصلی این عقلانیت اسلامی است و توانسته کاری کند که شعارهای انقلاب در اقصی نقاط جبهه مقاوت سر دست گرفته شود.
🔸جمهوری اسلامی در طول حیات خود، ایده نظم انقلابی را تجربه کرده است، در برابر امواج سهمگین تغییر منفی ایستاده، بحرانها را به میان کشیده و انرژیشان را ذخیره کرده است. نظم انقلابی از این نظر مبتنی بر نوعی عقلانیت اسلامی است که بیرون از دستگاه محاسباتی غرب قرار دارد و در حال شناساندن عمیق این تجربه به مستضعفین جهان است.
🔸نکته آخر آنکه پاسخ انقلاب اسلامی به اقدامات متجاوزانه این اذهان تراژیک، عملیاتی عقلانی است که انسجام عقلی جبهه مقاومت را چندبرابر می کند و طعم خوش اقتدار را مجددا و به فاصله ای نزدیک از طوفان الاقصی و وعده صادق بر مذاق ملتهای مستضعف میچشاند.
@jafaraliyan
جاذبه ایران قوی
🔸آنچه در میان تحلیل ها و نگاه های موجود به موضوع افتخارآفرینی دختران ایران در المپیک، کمتر مورد توجه قرار گرفت، جاذبه ای بود که آنان زیر پرچم کشورمان رقم زدند: «جاذبه قدرت ملی». این پیام که اگر دختر ایرانی بخواهد می تواند. می تواند بر قوی ترین حریفان و سخت ترین موانع پیروز شود. اینکه اثبات کند خواستن توانستن است و توانستن یعنی تبدیل شدن به قویترن دختران دنیا.
🔸معادله بسیار ساده و سردستی است. اگر قوی شوید، پرجاذبه خواهید شد. همیشه قوی ترین افراد، موثرترین انسان های یک جامعه هستند. طبیعی است چنین افرادی مورد توجه آحاد مردم قرار گرفته و از قدرت الهام بخشی و جذب برخوردار می شوند. قوی شدن، یعنی روی پای خود ایستادن، یعنی استقلال، یعنی وابسته دیگران نبودن و در نهایت یعنی تبدیل شدن به تکیه گاه.
🔸افتخارآفرینی دختران ایران که عصاره و چکیده تلاش جامعه زنان و دختران در جامعه ورزش بانوان کشورمان است، هم یک نشانه است، هم یک نماد است. نشانه توانایی جهانی نقش آفرینی و تاثیر زن ایرانی با همه ویژگی های و خصوصیات مربوط به ایرانی بودن او و هم نمادی است از حقیقت قدرت ایران اسلامی. در جدول مدال های المپیک و در نگاه جهانیان، این نام ایران است که ارتقاء می یابد و این پرچم ایران است که بالا می رود.
🔸این عزت و غرور ملی است که فریاد می شود، این حس وطن دوستی است که تحریک می شود و این حس متعلق بودن به جایی است که دیده ها را از شدت افتخار گریان و دل ها را می لرزاند. جاذبه قدرت ملی یعنی همین، یعنی ایجاد قوی ترین حس تعلق در آحاد یک ملت. این که افتخار به ایران و ایرانی بودن کنیم. ایرانیان قوی، ایران را قوی می کنند و ایرانی قوی کسی است که حس تعلق خود و ملتش را به کشورش بیشتر می کند.
🔸گمان می کنم، کسانی که پشت به پرچم کردهاند و رفته اند، در نقطه مقابل این تحلیل قرار دارند. تلاش و موفقیت آنها دچار رنج بی جایی و بی تعلقی است. نمایش آنها و درخشش احتمالی شان زنجیره های تعلق به وطن را سست می کند. هر چند در چهره هایشان فریاد پشیمانی موج می زند، اما چنین حسی جدی نیست، خودخواهانه است. می خواهد دیگران نیز مانند آنها شوند، بیجا و بی تعلق. فرزند ایران کسی است که حس تعلق به وطن را بالا می برد نه برعکس.
🔸حس تعلق داشتن و مال جایی بودن ایرانی، دلیل می خواهد، دلیل آن ایران است با همه خصوصیاتش. ایران نیز با مردمش قوی و جذاب می شود. مردمی که رنج دوران و مصائبش را به جان می خرند تا ایران، ایران بماند و فرزندانش، ایران قوی را به حسرت دائمی جلای وطن کرده ها تبدیل کند. فرزندان ایران زیر پرچم ایران، هم قوی می شوند و هم حس تعلق به ایران را قدرت می بخشند. بدون چنین التزامی به پرچم، نه ایران خواهد ماند و نه ایرانی، ایرانی.
🔸نکته آخر آنکه ایرانی ماندن تابع هنجارِ وطن دوستی است. هنجار احترام و التزام عملی به پرچم، سرزمین، مردم، آیین و قوانینش. زندگی بی چنین هنجاری ممکن است، اما دیگر اسمش زندگی ایرانی نیست...
@jafaraliyan
شهید و تغییر معادله ترس
🔸بیان روز گذشته مقام معظم رهبری در جمع اعضای کنگره شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد، حائز نکته ای روشنگرانه در خصوص عملیات روانی دشمن بود که با نظر به فضای فعلی سیاسی و اجتماعی کشور، قابل تحلیل و معنادار است.
🔸شاید بتوان گفت، یکی از بی دردسرترین و کم هزینه ترین، تکنیک های ایجاد روابط سلطه، ایجاد انفعال در دستگاه محاسباتی طرف مقابل است. انفعالی که منجر به محاسبه اشتباه و غلط از توان خود و توان دشمن شود. توان خود را کم و قدرت حریف بالا ارزیابی کند.
🔸انفعال نفسانی در بدن اجتماع وقتی رخ می دهد که او دچار ترس، اندوه و یأس شود. این سه امر سلبی اگر به هر طریقی به تن جامعه بیفتد و تبدیل به متغیرهای تحلیلی و بینشی آحاد اجتماعی شود، خروجی آن انفعال، وابستگی، اثرپذیری و کاهش مستمر مقاومت خواهد بود.
🔸از این نظر استقلال هر جامعهای بستگی بسیار زیادی به وجود نشانههای زنده ای از شجاعت، نشاط و امید دارد. قهرمانان در هر جامعه واجد چنین کارکردی هستند. به یک معنا می توان آنان را فاتحان میادینی دانست که در برابر مهابت حادثه و ابهت حریف نهراسیده و با تمام وجود سینه سپر کرده اند.
🔸با این حال ملت هایی هستند با اینکه قهرمان دارند اما مغلوب معادله تزریق هراس سلطه گران می شوند، چرا چنین است؟ چون قهرمانانشان در دل تاریخ مانده، استثنا شده و نتوانسته هیچ دنباله و پیوستگی تاریخی عزت آفرین ایجاد کنند.
🔸در مقابل، اگر قهرمانان یک سرزمین پرتعداد، پیوسته، جاری و زنده باشند، آن ملت به یک فرهنگ قهرمانی دست می یابد که هر ترس و یاس و اندوهی را در خود هضم و هدم می کند. این قهرمانان از حافظه جمعی ملتشان پاک نمی شوند، در دل تاریخ نمی مانند، زنده اند و زنده می سازند و بنابر وعده الهی در انتظار قهرمانان بعدی به سر می برند.
🔸شهدا، معادله ترس را این چنین تغییر می دهند. قاعده النصر بالرعب دشمن را باطل می کنند. چرا که شهادت، فرهنگ قهرمانی چنین سرزمینی شده و طبیعتا «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد.» ترس در او راه نمی یابد، و در برابر عملیات روانی دشمن مقاومتش نمی شکند.
🔸یاد مستمر شهدا، حتی جلوی بروز انفعال تاکتیکی در برابر ترس و اندوه و یاس را می گیرد. از این نظر بزرگداشت شهدا، به معنای تحکیم مقاومت و حفظ مستمر استقلال ملی علیه انعقاد روابط سلطه است.
@jafaraliyan
فهم نسبت رهبری با دولتها
🔸آیا رهبری برای دولتها یا کابینهها تصمیم گیری میکند؟ میتوان پاسخ راحتی به این سوال داد و خود را خلاص کرد. اما هیچگاه پاسخ نمیتواند کوتاهتر از پرسش باشد، خاصه اگر آن پرسش مداوم تکرار شود. پاسخ و ساده و کوتاه یعنی پاسخ ندادن، یعنی بازگشت همان پرسش. پاسخ به این سوالات نیاز به حوصله دارد و خواندن یا شنیدن جواب هم البته حوصله می خواهد. خلاصه آنکه همیشه پرسیدن راحت است اما جواب دادن و جواب شنیدن به این راحتی نیست.
🔸گفتن فقره بالا از باب توجه به این نکته بود که لازم است برای مواجه شدن با قضایا، مسائل و پرسشها، قدری صبور باشیم هم برای یافتن پاسخ و هم برای شنیدن جواب. پرسشها ساده و سردستی است اما پاسخها تحلیلی و متاملانه است. باید این را بپذیریم و شاید بتوان گفت هم پرسیدن مهارت لازم دارد و هم پاسخ دادن آداب. با این حال نباید پاسخ را آب و تاب داد و برای رساندن اصل مطلب، از درودیوارگفت، این هم پاسخ را بیمعنا میکند و حوصلهها را واقعا سر میبرد.
🔸پاسخ به این سوال به طور مشخص بستگی به فهم نسبت مقام معظم رهبری با دولتها دارد. این نسبت و رابطه بر یک قاعده و میزان استوار شده و برقرار میشود. قاعدهای که ایشان بارها در طول دوران زعامت خویش، بدون تغییر بر آن تاکید کرده است. قاعدهای که قانون اساسی تعیین کرده و ایشان آن را تبیین نمودهاند.
🔸در قانون اساسی تعیین سیاستهای کلی نظام بر عهده رهبری گذاشته شدهاست. رهبری نیز بر این مبنا، طی سازوکاری، پس از طراحی سیاستها در بخشها و ظرفیتهای کارشناسی کشور و طرح آن درمجمع تشخیص مصلحت نظام، آنها را با ارزشهای اساسی نظام اسلامی تطبیق داده، تعیین و سپس ابلاغ میکند.
🔸ولی فقیه بر این بنیان، به دیدهبانی مستمر و مداوم از حرکت کلی نظام در چارچوب این سیاستها و جلوگیری از انحراف آنها ملتزم است و هرجایی که انحرافی در این حرکت کلی حادث شود، ورود کرده و مانع آن میشود. مبتنی بر همین چارچوب، چنانچه اختلافی بین قوای سه گانه در خصوص شیوه و راه پیشبرد سیاستهای کلی بوجود آید، برای برقراری توافق و تعامل وارد شده و نمیگذارد این اختلاف روشی به شکاف وستیز تبدیل شود.
🔸بر این مبنا، در نگاه رهبری اهمیت پیادهسازی سیاستهای کلی نظام توسط دستگاههای اجرایی (در نگاه کلی مجلس و قوه قضائیه و نیروهای مسلح هم دستگاه اجرایی محسوب میشوند) و ازجمله دولتها تا حدی بالاست که «حمایت قاطع و کمک مستمر» به آنها را صرف نظر از سلیقه سیاسی، دنبال میکند. ایشان حتی حمایت خود از دستگاهی که حملات غیرمنصفانهای به او شود، بیشتر میکند، خصوصا اگر آن بخش در هدفگیری به سمت ارزشهای نظام و اجرای سیاستها مصرتر، محکمتر و صریحتر باشد.
🔸میتوان این حمایت قاطع و کمک مستمر رهبری به دستگاههای اجرایی را، ظرف کلی نسبت رهبری با دولتها تلقی کرد و نصیحتها، توصیهها، خطابها، انتقادها، تذکرات و در نهایت ورودهای ایشان برای تغییر، تصحیح یا تکمیل تصمیم را ذیل آن درک کرد.
🔸به بیان دیگر هر نصیحت یا توصیهای، کمک فکری به اجرای بهتر سیاستهاست. هر توصیه و خطابی، توجه بیشتر به نقاط حساس و بزنگاههای پرخطر اجرای سیاستهاست، هر انتقاد و تذکری با هدف کمک به خودپایی و اصلاح رویههایی است که ممکن است نتیجه بخش نبوده یا کم نتیجه و مضر باشد و در نهایت ورود ایشان برای تغییر یک تصمیم یا توقف یک موضوع، ناظر به دفع خطر بالفعلی است که ممکن است حرکت کلی نظام را منحرف کند.
🔸حال اگر پرسش شود که آیا رهبری در تصمیمات دستگاههای اجرایی وارد شده و در تعیین درست و غلط آن ورود میکند، منطقا پاسخ منفی است. از نظر ایشان (با آن مبنایی که گفته شد) چنین ورودی نه ممکن، نه معقول و نه قانونی است. اما اگر تصمیمی مستقیما منجر به انحراف در مسیر نظام شود، وظیفه ذاتی و قانونی رهبری آن است که ورود کند و به هر شکل ممکن جلوی آن بایستد. با این حال اقتضای شأن رهبری و مدیریت کلان ولی فقیه، همانطور که گفته شد، حمایت قاطع و کمک مستمر است ولو در قامت نصیحت، توصیه، خطاب، انتقاد، تذکر و در موارد بسیار معدود ورود مستقیم.
🔸چنین سلوک و رفتار قاعدهمند و قانونی از رهبر معظم انقلاب و قبل از ایشان مرحوم امام (ره)، طبیعتا به یک فرهنگ سیاسی تبدیل شده است که کارگزاران نظام را مشتاقانه خواهان مشورت و نظرخواهی از ایشان کرده است.
ادامه متن👇
ادامه بالا☝️
🔸با این حال وقوف ایشان به وظیفه ذاتی دستگاههای اجرایی، منجر به آن شده که معظمله مبتنی بر همان وظیفه مدیریت کلان و دیدهبانی حرکت کلی نظام و شرایط فعلی انقلاب اسلامی، معیارها وشاخصهایی را به عنوان کمک فکری یا مشورت در اختیار کارگزاران قرار دهد.
🔸ورود مصداقی به جزئیات تصمیمات یا تصمیمگیری به جای آن دستگاه، با قاموس این فرهنگ سیاسی بیگانه است. چرا که هر بخشی مسئولی دارد و هر مسئولی، مسئولیت آن بخش را بر عهده گرفته است و چنین انتظاری اساسا به بیمعنا شدن مسئولیت مسئولین درتصمیمات خود میانجامد.
🔸با این توضیحات میتوان معنای واقعی گفتار رئیسجمهور محترم را در هماهنگ کردن کابینه با رهبر معظم انقلاب درک کرد. مسلم است که معنای این اشاره رئیس جمهور، اعمال نظر و تعیین همه اعضای کابینه توسط رهبر انقلاب نیست، چه اگر چنین چیزی باشد، نسبت ناروایی است و دلیل بر بطلانش مورد اشاره قرار گرفت.
🔸اما اگر همانطور که وی در گفتار انتخاباتی اعلام کرد، برای عمل به سیاستهای کلی نظام و برنامه هفتم توسعه آمده و برنامه جدید غیر از این چارچوب را منطقی نمیداند، معنای آن گفته، یعنی هماهنگ کردن افراد با سیاستهای کلی نظام است. یعنی ملاک و مناط همان معیارها و شاخصهاست. یعنی رئیس جمهور با هر سازوکاری که خواسته و مختار بوده و طبق سلیقه مدیریتی خویش، افرادی را که مستعد اجرای این سیاستها بودهاند، انتخاب کرده است.
🔸آقای پزشکیان کلان مساله فعلی کشور را برای پیشبرد سیاستهای کلی، وفاق ملی دانسته و ترکیب کابینهاش را با همین هدف، چیده است. مشورتخواهی ایشان از مقام معظم رهبری به معنای طلب حمایت و کمک فکری از معظمله برای تنظیم حرکت کلی کابینه به سمت اهداف نظام و سیاست های بالادستی است.
🔸رهبری هم یقینا برای موفقیت و حرکت درست کابینه نصیحتها و توصیههایی به ایشان داشتهاند. نصیحتها و توصیههایی که به همه دولتها داشتهاند و این مشورتخواهی، امتیازی برای دولت ایجاد نمیکند. رافع مسئولیت انتخاب اعضای کابینه نیست و دست مجلس را هم برای انجام وظیفه قانونی و دقیق خود، در فرآیند رأی اعتماد نخواهد بست.
@jafaraliyan
اربعین و وجدان اجتماعی مسلمین
🔸در نگاه حکمای اسلامی، جامعه ترکیبی حقیقی است و نه اعتباری. به این معنا که همچون آدمی، جمعی وحدت یافته از قوای گوناگون است. شخصیت هر انسان نیز چنانکه میدانیم حول سروری یک قوه شکل میگیرد. قوه غضب، قوه شهوت، قوه وهم و قوه عقل.
🔸کالبد جسمانی انسان و تجمیع این قوا در او موجب شده، هیچکس یک انسان را ترکیبی اعتباری و قراردادی از چند قوه یا میل نبیند، بلکه همگان متفقالقول او را یک فرد مشخص دانسته و رفتار او را به حساب یک شخص میگذارند، نه یک عضو یا قوه او.
🔸اگر این شخص قوای خود را تحت لگام و هدایت عقل قرار دهد، به یک وحدت روش رسیده و تکثر قوا مانع و مزاحم حرکت و رشد او نمیشود. او به اصطلاح دارای وجدان عقلی است و رفتارش گزنده و زننده و مکارانه نیست.
🔸به تعبیر حکمای اسلامی جامعه نیز ترکیبی حقیقی از انسانهایی است که از قوای گوناگون برخوردار است. این جامعه دارای یک روح واحد است که رفتار افراد را در آشکار و نهان تحت تأثیر قرار میدهد.
🔸اگر این قوا، تحت هدایت عقل باشند، آن تکثر قوا به وحدت رویه تبدیل میشود. یعنی در خدمت یک عمل واحد و یک هدف مشترک قرار میگیرد، اما اگر غیر از این باشد، گرد جهل بر رخ جامعه نشسته و رفتارهایش متکثر و متفاوت و ضد یکدیگر خواهد شد.
🔸اگر از این منظر به اربعین بنگریم، علیالخصوص تحولاتی که در بیست سال اخیر در نوع رخدادِ و برگزاری آن ایجاد شده، متوجه میشویم، آنچه سال به سال در حال رشد است، هممسیر شدن و مشارکت جمع بیشتری از انسانهاست که در قالب یک ملیت و حتی یک دین و مذهب (هرچند به صورت اندک)، نمیگنجد.
🔸درکنار جنبههای فوقالعاده و موثر این اجتماع عظیم که در مورد آن بسیار نوشته شده و گفتهاند، میتوان شاهد رشد عقلانیت اجتماعی جامعه مسلمین نیز بود. راه یکی، هدف یکی، رنگ و نژاد یکی، مرام و مسلک یکی و همه تحت هدایت عقل بیدار اسلامی.
🔸میتوان گفت، اربعین حسینی(ع) صدای رسای و بیدارگر عقل است که وجدان جمعی جامعه مسلمین را هر سال مورد خطاب قرار داده و بر عقلانیت آن میافزاید. نشان میدهد اگر قوای جامعه اسلامی تحت هدایت عقل باشد، همهچیز با هم به وحدت میرسد، همه در یک کانال قرار میگیرند و به سمت یک هدف جهتگیری میکنند.
@jafaraliyan
راه قدس؛ راه اربعینیها
تاکنون تفاسیر و تعابیر متعددی از بیان معروف و پرتکرار حضرت امام(ره) که در آن گفته بودند: «راه قدس از کربلا میگذرد»، شنیدهایم. این بیان امام، مربوط به یکی از ماجراهای دوران دفاع مقدس است که در دهه60 اتفاق افتاد. اما این جمله، چه در لحظه بیان و چه بعد از آن، خود را از قید زمان و مکان خاص، جدا ساخت. چنین خصیصهای البته به معنای بیجایی و بیزمانی چنین بیانی نیست، بلکه به معنای دربرگیرندگی معنای آن است که در هر دوره زمانی و دقیقه تاریخی، قابل تأویل بوده و از توانایی معنابخشی به پدیدهها برخوردار است.
مسلم است که از لحاظ جغرافیایی عبور راه قدس از کربلا منطقی نیست، جغرافیا محدودیتهای خود را بر تفسیر موسع و تعبیر عمیق این گفتار تحمیل میکند. چه بسا تا حدی بتوان این تفسیر را مناسب دوره بیان امام تلقی کرد که منجر به تمرکز حواس و تجمیع نیروی رزمندگان در یک جغرافیا شد.
معلوم بود جغرافیا کشش تحمل این بار معنایی را نداشت. با اینکه فهم رزمندگان از آن جمله، تقدم آزادسازی کربلا بر آزادسازی قدس بود اما طبیعتاً این فهم در سالهای پس از دفاع مقدس و علیالخصوص سقوط صدام، نمیتوانست حاوی همان بار معنایی اولیه خود باشد.
در دوره پس از جنگ، آزادسازی کربلا با آرزوی سقوط دیکتاتوری صدام به عنوان مانع اصلی راه کربلا، همراه شد. اواخر عمر حکومت صدام که شرایط باز شدن محدود راه کربلا فراهم شد و گروهی از مردم، نخستین تجربه زیارت کربلا را پس از دهها سال حسرت چشیدند، اختناق حاکم بر فضای عراق و محدودیتهای فوقالعاده رژیم بعث بر زیارت زائران، این تصور عمومی را در ذهن مردم تقویت کرد که آزادسازی راه کربلا بستگی به رهایی عراقیها از استبداد دیکتاتوری عراق دارد.
با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، خلأ حاکمیت این کشور را آمریکاییها پر کردند. چندی نگذشت که ناتوانی آمریکاییها در تامین امنیت داخلی کشور عراق عیان شد. به یک معنا این ناامنیها واکنش علیه دخالت خارجی در امورات داخلی کشور عراق بود. به صورت روزانه گزارش انفجار بمبهای کنارجادهای علیه نیروهای نظامی آمریکایی یا اقدامات انتحاری به گوش میرسید. آزادسازی راه کربلا، در این دوره، هممعنا با برقرای نظم و امنیتی بود که خارجیها در آن نقشی نداشته باشند.
این فضا، نیاز به تشکیل دولتی ملی را که نه استبدادی باشد و نه تحت کنترل آمریکا، ایجاد کرد. این نیاز یعنی، عراق را عراقیها اداره کنند. از آن تاریخ تا کنون، با وجود فراز و نشیبهای بسیار، از جمله ماجراجوییهای داعش و باقیمانده نیروهای آمریکایی در عراق، آنچه در حال رشد و شکوفایی است، صاحب نقش شدن بیشتر مردم در این کشور است.
تشکیل نیروهای مردمی حشدالشعبی که با پیروزی آنان بر داعش و تامین امنیت داوطلبانه عراق همراه شد، نشانه این تغییر شکل بود. همزمان با چنین تغییری، شاهد عمومی شدن و مردمی شدن بیشتر موضوع زیارت یا باز شدن راه کربلا بودیم. تقریبا از 20 سال گذشته تا کنون، مراسم اربعین حسینی، امکان فراخی را با راه باز، وسیع، کمهزینه و غیرطبقاتی در اختیار مردم ایران و دیگر ملتها گذاشت.
هر چند اکنون زیارت کربلا برای ایرانیان، با همراهی دولتهای مردمی ایران و عراق، ممکن شده و هر سال تسهیل میشود اما هنوز بسیاری از ملتهای منطقه با موانع دولتهای مستقری مواجهند که یا منع کامل یا محدودیت بسیاری برای شرکت در چنین مراسمی ایجاد میکنند.
حال اگر مجددا آن بیان امام(ره) را به خاطر بیاوریم، معانی و دلالتهای وسیعتری پیشروی ما قرار میگیرد. اگر در آن دوره مخاطب امام در ظاهر امر، رزمندگان دفاعمقدس بودند، اکنون مشخص است، این مخاطب نه تنها مردم ایران و عراق، بلکه تمام ملتهای مظلومی هستند که با مانع و محدودیتهایی مواجهند که شرایط حیات مادی و معنوی آنان را با مشکل مواجه کرده است.
با این مبنا آزادسازی راه کربلا هممعنا با آزادسازی راه قدس است. مراسم اربعین حسینی را باید در چنین بستری درک کرد. رونق اربعین بر این مبنا، فرآیند آزادسازی تدریجی مردم و ملتها از راهبندانها و موانعی است که حیات مادی و معنویشان را محدود کرده است. طبیعی است رونق و پیشرفت سالانه اربعین، خواهی نخواهی آرمان آزادسازی راه قدس را به واقعیت موضوع نزدیک میسازد.
در یک کلام رونق اربعین، 2 دستاورد عینی را موجب شده و میشود. اول، رشد آگاهی از اختناق است، فهم استبدادی است که چنان طبیعی و تثبیت شده که امکان زیر سوال رفتنش را ناممکن کرده است، فهم موقعیت مظلومیت است، فهم رابطه سلطه است که گروهی را در موقعیت دائمی سلطه و گروهی را در موقعیت دائمی سلطهپذیر قرار داده است.
دوم، عمل در راستای این آگاهی است. به تعبیر دیگر جرأتبخشی به مردم تحت ستم، سلطه و ظلم است. نشان میدهد که اگر پای مقاومت وسط باشد هیچ رابطه سلطهای برقرار نخواهد ماند. بندهای وابستگی و اختناق با چنین شجاعت و جرأتی قابل زدودن است.
ادامه👇