هدایت شده از اندیشکده برهان
چرا جلیلی، مردمیتر است
✍محسن سلگی، میز تبیین
🔸برخی اصلاحطلبان، برنامهمندی و جامعیت برنامه سعید جلیلی را غیردمکراتیک تلقی کردهاند. آنها مدعی می شوند که جلیلی در جایگاه دانای کلی و برج عاج خود نشسته و تکلیف همهچیز را از پیش تعیین کرده است.
در ادامه نشان خواهیم داد که برنامه جامع جلیلی حتی با محک و معیارهای دمکراتیک نیز قابل تحسین است. افزون بر این نشان خواهیم داد که او منطق مردمی انقلاب اسلامی و نیز اسلام را بهتر نمایندگی میکند.
🔸یکم، سعید جلیلی برنامه خود را طی سالها و جلالت زمانی(کلانسالی و کلانزمانی) نوشته است. به بیان دیگر، زمانپریش نیست. برنامه او سفارشی و طی یک ورودی یکباره نبوده است. از درون، آن هم درون مردم و نهادهای اجتماعی جوانه زده و بالیده است. یک برنامه غربی یا شرقی و مبتنی بر نگاه خارجی نبوده است؛ یک شاخه از درخت نظریههای غربی نبوده که بخواهد آن را در زمین ایران بکارد و در نتیجه، مکانپریش باشد.
در مقابل و در بیبرنامگی پزشکیان، برنامه پیشاپیش قرار است از خارج وارد شود، حتی اگر توسط کارشناسان خارجی نوشته نشود. کارشناسان داخلی او نیز خارجیاند. این یعنی او مکانپریش و زمانپریش است و قرار است در ایران نهالی را بکارد که مناسب استعداد و ظرفیت خاک و هوای ایران نیست (او شاید و به احتمال زیاد دل در گرو ایران داشته باشد اما هوای غرب در سر دارد).
🔸دوم، برنامه سعید جلیلی محصول رایزنی بوده است، آن هم نه فقط رایزنی با نخبگان، بلکه رایزنی با کسانی که در عرف بعضاً آنها را بیسواد می دانند، با کشاورز روستانشین و فراموششده رایزنی و مشورت کرده است، آن هم در یک تداوم و رفتوبرگشت و بنابراین گفتوگوی انتقادی و عمیق.
ازاینحیث، او مردم را به نحو رایزنانه هم دیده است و بنابراین به نظریههای دمکراسی مشورتی نزدیکتر از رقیب است.
در این فضا است که برنامه جلیلی، از درون مردم و از پایین شکل گرفته است(جنبه صعودی دارد) و جنبه آمریت و از بالا به پایین(نزولی) ندارد.
سوم، جلیلی نماینده ی عمیقترشدن و مردمیترشدن سفرهای استانی است. جبهه اصلاحات هرگز به این پدیده شگرف روی خوش نداده است و حتی آن را به تمسخر گرفته است.
احمدینژاد نماد این پدیده است اما این شهید رییسی بود که آن را در نهاد دولت به اوج رساند. در شرایط اپیدمی کرونا هم برنامه سفرهای استانی در اولویت دولت شهید رییسی بود و او لحظهای از گفتوگو و حضور مردمی کوتاه نیامد.
🔸 سعید جلیلی در صورت تشکیل دولت، سفرهای استانی را به اوج و قله جدیدی میرساند. برخلاف احمدینژاد که ملاقات گذرا با مردم داشت، سعید جلیلی ملاقات عمیق و فردی با مردم هم دارد. او بعضا به یک شخص خاص در یک اجتماع محلی مراجعه دوباره وچندباره دارد. در ایام کرونا به یک کارآفرین جوان در اصفهان سر میزند و درست یکسال بعد به او مراجعه مجدد می کند و می بیند حجم کارکنان مجموعه او از ۲۵۰نفر به پانصد نفر رسیده است.
شاهد دیگر این که در مناظرات دور اول، بهطور مصداقی و دقیق از فلان کشاورز در فلان روستا با ذکر نام روستا و وضعیت دقیق او سخن میگفت. همچنین بر این که ساعتها گفتوگو با افراد در اجتماعات محلی و محیطهای کارآفرینی داشته است، تاکید می کرد.
🔸همه اینها مصادیق مردمسالاری، نگاه از پایین و از درون و نه از بالا به مسائل کشور است. همه اینها نشان میداد برنامه او در لحظه قبل از انتخابات ریاستجمهوری، پیشینی است اما در اصل، برنامه او پسینی است؛ محصول یک فرایند و طی زمان زیاد و نیز مشورت و چکشکاری مرارتبار بوده است.
پارادایم انتقالی یا پارادایم آیینی؟
در علوم ارتباطات از دو پارادایم یا الگوی ارتباط سخن به میان است.
پارادایم انتقالی مبتنی بر رابطهی با واسطه با مخاطب است؛ چیزی که در رسانه ها و حتی پیامرسانها می بینیم. اما پارادایم آیینی مبتنی بر همنفسی و حضور کنار مخاطب است. این پارادایم تطابق بیشتری با دمکراسی و مردمسالاری دارد و از خطای دورداوری کمتر آسیب میبیند. امکان گفتوگو در این الگو بیش از الگوی انتقالی(الگوی مورد علاقه لیبرالها و دولت روحانی) است.
🔸مصداق الگوی آیینی، مراسم عاشورا و غدیر است. مصداق دیگر آن، سفرهای استانی است.
مصداق دیگر و خاص آن، ملاقاتهای مکرر و سفرهای عمیق و رایزنانه سعید جلیلی در اجتماعات محلی، اجتماعات کارگری، اجتماعات دانشجویی و اجتماعات کارگاهی_ کارآفرینی است.
مطابق این، جلیلی نه فقط در یک هماندیشی و همصحبتی، که در یک همنفسی برای کشور به برنامه رسیده است. برنامه او رسیده است نه کال و ابتدایی. جامع است و البته دقیق. سنجیده و سنجنده است.
بر اساس آنچه گذشت باید گفت برنامه سعید جلیلی در یک فرایندی شکل گرفته است که هم آیینیتر(دینیتر) و هم مردمیتر است.
#تبیین
🟠 @borhan_inst