سیاستگذاری قرآنی جهان اسلام
(عبور از وضعیت نصر به موقعیت فتح)
جعفرعلیاننژادی
🔸رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی ۱۳ مهرماه، برگ جدید خوانشهای قرآنی خویش از جلوه تمدنی جهان اسلام را رو کرد. این جلوه که ناشی از واقعیتهای میدانی به وقوع پیوسته در محور مقاومت است، بستر لازم برای تدابیر امتی و تمدنی معظمله را فراهم کرده است.
🔸واقعیت تفوق مقاومت اسلامی بر ظلم حداکثری جبهه سلطه در طول یکسال اخیر، که خود فعلیتیافته یک سیاست قرآنی است و ریشه در فتوحات انقلاب اسلامی و برکت قیاملله امام خمینی(ره) دارد، بستر لازم برای سرعتیابی حرکت تمدنی را فراهم ساخته است.
🔸انقلاب اسلامی نشان داد، قرآن به عنوان سند زنده اعتلای تمدنی و هویتی جهان اسلام و ملتهای مسلمان، نیاز به یک امام قائم عامل و قرآنی دارد که حبل متین قوام امت اسلامی را محکم فراچنگ گرفته و صفحات مصحف شریف را به تجارب حکیمانه و عزتمندانه میدانی تبدیل کند.
🔸یکسال گذشته محور مقاومت، میدان تحقق وعدههای قرآنی و سنن الهی مندرج در آن بود. با طوفان الاقصی شروع شد یعنی با عملیات پیشدستانه بیسابقه، اسیرگیری تاریخی حماس از صهیونیستها و شکست اطلاعاتی تکان دهنده رژیم از یک گروه کوچک مقاوم.
🔸پس از این عملیات، مردم فلسطین مقاومت در برابر ظلم بیپایان رژیم منحوس را تبدیل به سبک زندگی کردند. زندگی عزتمندانه در اوج مظلومیت که طاقت ظلمرسانی تمام مستکبرین را طاق کرد.
🔸حزبالله لبنان و مردم سرافراز هوادار آن در این کشور، برای اولین بار سرزمینهای شمالی فلسطین اشغالی را تبدیل به شهر ارواح کرده و شهرکنشینان هار را آواره و بیجا کرد.
🔸شرارتهای رژیم صهیونسیتی در حمله به مواضع ایران در سوریه و کنسولگری با عملیات وعده صادق یک که خود یک مرزشکنی بیسابقه در حمله مستقیم یک دولت مستقل به سرزمینهای اشغالی بود، مواجه شد. عملیاتی که به بیان رهبر معظم انقلاب، تاریخ به قبل و بعد از آن تقسیم میشود.
🔸احیای آبروی اطلاعاتی رژیم با دومینوی ترور از پیجرها تا کادر رهبری حزبالله که بیشتر نوعی زمانخریدن بود و میخواست سرزمینهای شمالی را برای ساکنانش امن سازد، با تداوم حملات کوبنده حزبالله و عملیات وعده صادق ۲، کاملاً شکست خورد.
🔸زبان دراز شده تهدید و ترور رژیم برای جمهوری اسلامی نیز با استحکام موضعگیرهای مسئولین و حضور سلحشورانه و خطبه تاریخی مقام معظم رهبری نیز کوتاه و کوتاهتر شد.
🔸همه این واقعیتها دلیل حضور عزتمندانه رهبر انقلاب در سنگر نماز جمعه ۱۳ مهر بود. معنای حضور زودتر و خروج دیرتر رهبر انقلاب نیز تایید همین اقتدار امت اسلامی است. بر بستر همین شجاعت ملی و امتی بود که رهبر انقلاب خطبه سیاستگذارانه و تمدنی خویش را ارائه کرد.
🔸گویی عمارت نه چندان مستحکم جهان اسلام در یکسال اخیر از نو کوبیده و پایههاش بتنریزی شده باشد. لحن بیان رهبری در دیدار با سفرای کشورهای اسلامی و این خطبه نوید جهان جدید اسلام و تمدن نو و انسانی آن را بشارت میدهد.
🔸نقشه این تمدن جدید قرآن کریم، معمار آن رهبر انقلاب اسلامی و سازنده آن ملتهای مسلمان هستند. قوام این منظومه به همبستگی ملتهای مسلمان و امید به توفیق آن وعده عزت و حکمت قرآنی است.
🔸 اکنون در حال عبور از وضعیت نصر و ورود به موقعیت فتح هستیم، باید همانطور که رهبر امت اسلامی فرمودند، کمربند استقلال و عزت اسلامی را از افغانستان تا یمن و از یمن تا فلسطین و مرزهای مدیترانه محکمتر کنیم.
خار و گل میخک
(روایت انتقال از حیات برهنه به قدرت زندگی)
✍جعفرعلیاننژادی
🔸برای نوشتن این یادداشت چند بار نوک قلم را بر صفحه کاغذ فشردم و چند خطی نوشتم، اما هر چقدر که جلوتر رفتم، قلمم سنگین تر شد. قلم میل آن کرد که به عقب بازگرد و سرخطی نو را دنبال کند.
🔸همه را پاک می کردم و مجدد به کلمه اول باز می گشتم. به این نتیجه رسیدم که شاید نتوان نقطه شروعی برای روایت این عظمت و صلابت پیدا کرد. تصمیم گرفتم از همین جاها شروع کنم، روایت گشت و گذارم در این متن زنده و گیرا.
🔸واقعیت دارد، بهتر است بگویم واقعیت دارد که می توان این کتاب را زندگی کرد، با «یحیی» از همان سال های پس از جنگ شش روزه، خود را شروع کرد. با او در جاجای خاطرات کودکیش، تجربه سال های اشغال را چشید و بزرگ شد.
🔸بزرگ شد، نه اینکه فقط سنمان بالا برود، بلکه بزرگ شد و دید چه شد که آن پسربچه از همه جا بی خبر که غرش و صدای مهیب انفجار و بمب را، نجوای طبیعت می دانست و حول و هراس اطرافیانش را، برنامه زندگی، تبدیل به جوانی مبارز علیه جبر این طبیعت وحشی شد.
🔸خار و گل میخک، حکایت همین انتقال است. انتقال از جبر به آزادی، از سلطه به رهایی، از ترس به شوق، از حیات برهنه به قدرت زندگی، از زبری و تیزی خار به لطافت گل میخک.
🔸لذت زندگی با این رمان، نه در تکنیک های جذاب رمان نویسی که در گیرایی و حیرت عجیب کثرت ماجراهای روزانه مردم در ستیز با تاریخ اشغال آن رژیم منحوس است. هر روز هر فرد یک رمان است و این رمان قرار است، داستان همه آن مردم و همه آن روزها باشد.
🔸برای همین می توان گفت در توصیف این کتاب نه نقطه شروعی و نه نقطه انجامی قابل شناسایی نیست. درست است که گفته اند هر کس داستانی دارد اما با این رمان معلوم می شود هر فلسطینی بجای همه، همه داستان ها را دوره می کند.
🔸این اثر استثنایی، قدرت زندگی فلسطین و فلسطینی ها را روایت می کند. فهم معنای مقاومت بدون زیستن با این روایت گیرا ممکن نیست. این روایت نشان می دهد چرا مقاومت، در رگ و پی مردم فلسطین و غزه ریشه دوانده.
🔸فهم قدرت زندگی فلسطینیان برای چون مایی که در جهان امن ایرانی زندگی می کنیم، بدون زیستن درون چنین داستان هایی ممکن نیست. میگویند دو جور نسبت بین قدرت و زندگی حاکم است: قدرت بر زندگی و قدرت در زندگی.
🔸اما فکر می کنم فقط انسان باید یک فلسطینی باشد تا معنای قدرت زندگی را بفهمد. اینکه چگونه می توان علیه آن نظم تحمیلی (قدرت بر زندگی) که می خواهد زندگی را از مردم فلسطین بگیرد و حیات برهنه را به آنان ارزانی دارد، ایستاد.
🔸اینکه چرا مردم غزه علیه آن زیست اردوگاهی که انسان ها را به موجوداتی بی هویت و بی جا و مکان تبدیل کرده، هر روز در حال شوریدن و مبارزه اند. اینکه چرا عصاره این قدرت زندگی می شود یحیی سنوار و چرا عملیات هفت اکتبر، سرگذشت روزانه چنین مردمی است.
🔸همین است که هفت اکتبر برای انسان غیرفلسطینی، هفت اکتبر است اما برای آن مردم که زندگیشان را با شوریدن بر طبیعت اشغال، سپری می کنند، چیز جدیدی نیست و اگر هزار بار غزه با خاک یکسان شود، قدرت زندگی زائل شدنی نیست.
🔸خار و گل میخک، روایت همین جنس از مقاومت است، کتابی زنده که نشان می دهد، چرا مبارزه زنده است و از بین نمی رود، چرا حماس زنده است و زنده خواهد ماند. چرا هر فلسطینی در غزه بدین طریق عضو حماس است و خواهان حماسه.
🔸خار و میخک تمام نشد اگر چه به فصل سی رسید، همانطور که یحیی در سطر آخر این کتاب نوشته «تراژدی نویسنده و همراهانش در زیر زمین زندان های اشغالی با فصل سی ام ادامه دارد».
🔸قهرمان رمان یحیی نیست، مردم فلسطین اشغالی اند، یحیی سنوار، آن اراده قوی را پیکربندی کرده است نه فقط برای مردم آن سرزمین، بلکه برای نمایش قدرت زندگی به مردم جهان.
🔸 قدرتی که سکانس پایانی ندارد، چون یحیی در آخرین لحظه حیات هم، دست از مبارزه برنداشت و این قدرت را به آینده پیوند زد. آری هم حماس زنده است و هم شورمندانه زندگی خواهد کرد.
(وطن امروز)
روان زخم استعمار
✍جعفرعلیاننژادی
مناسب دیدیم در فهم خود از ابعاد بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب پیرامون منطق مبارزه دائمی علیه استعمار و استکبار، به یافتههای بیغرض و مرض امین معلوف یا همان نویسنده مسیحی لبنانی-فرانسوی، رجوع کنم.
برای او که هیچگاه پاسخ متقنی در توضیح هویت عربی یا غربیاش، پیدا نکرد، تنها گلایهها و اعترافاتی علیه خوی سلطهگر هویت غربی و خوی سلطهپذیر هویت عربیاش، باقی مانده است.
او از این نظر نه خود را نه لبنانی و نه فرانسوی می داند، بلکه در عوض وقتی هویتش را باز می یابد که خوی سلطهگری غربی و انفعال عربی کنار گذاشته شده و این دو به نوعی همطرازی انسانی برسند. امیدی واهی که هیچگاه ممکن نشد.
مساله ما با جریان استعمار و استکبار همین است. روح و روان امین معلوف هم رنجیده و زخمی است. او گلایه می کند که «اگر مصیبت اعراب این است که جایگاه شان را در میان ملتها از دست داده اند و احساس میکنند دیگر نمیتوانند آن را بازیابند، مصیبت غربیها این است که به نقش جهانی بیش از اندازه بزرگ دست یافتهاند که نمیتوانند آن را تمام و کمال بر عهده بگیرند و نیز نمی توانند از مسئولیتهایش شانه خالی کنند.»
معنای مصیبت عربی مشخص است، شکستهای آنان در برابر رژیم موقت و رفتن به سمت ایده های سازگاری با باندتبهکار صهونیستی، توضیح دهنده این بی اعتباری است.
اما تا آنجایی که به سویه هویتی فرانسویاش مربوط میشود، مصیبت غربیها، تضعیف سهم نسبی غرب در اقتصاد جهانی است که با پایان جنگ سرد شروع شد و پیامدهای وخیمی را برای آن جریان مدعی و سلطهگر ایجاد کرد.
به بیان معلوف، مهم ترین پیامد، آن بود که از این پس قدرت های غربی به ویژه ایالات متحده، درصدد برخواهند آمد، آنچه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی (نمایش اخلاقی و شعارهای حقوق بشری) حفظ کنند، با برتری قدرت نظامی دنبال می کنند.
معلوف که 27 سال از عمر خود را در لبنان زندگی کرده است، به خوبی معنای این جملات را زیسته است و در بخش مهمی دیگری از متن کتاب خود، زخمی که از هویت غربی اش خورده است را چنین روایت می کند:
«خطای صد ساله قدرت های غربی بر خلاف تصور قالبی این نیست که خواستهاند ارزش هایشان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرتهای غربی ارزش هایشان را در ارتباطشان با ملتهای زیر سلطه پیوسته زیرپا گذاشتهاند»
معلوف نماینده یک روح رنجیده عربی است. در لبنان به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده، اما بدلیل همین انفعال عربی، حاضر شده گوشهای از هویت خود را غربی بداند، بشرط آنکه دست از خوی سلطهگری بردارد، شرطی که بیشتر نوعی رویابافی و آرزوخواهی است.
شاید بتوان گفت، سرگذشت هویت ایرانی قبل از انقلاب اسلامی نیز بی شباهت به این قصه پرغصه معلوف نیست، هویتی که میخواست با پذیرش سلطه غربی، ایرانی بودنش را حفظ کند، اما آنچه باقی میماند، زخم تحقیر و حسرت در برابر تسلط فرهنگی و سیاسی غربیها بود.
ایرانی که روز به روز غربیتر میشد، با انقلاب اسلامی مسیر ساخت هویت خود را بازیافت. اسلام عزیز آن پاره دیگر هویت ایرانی بود که به او اضافه شد و به او راه عبور از تکنولوژی تحقیر غرب را آموخت.
همان گمشده هویتی که اکنون ملتهای عرب و ترک میجویند، اما دولتهایشان از آن میهراسند. ایران سرپا شد، با اینکه جای زخم استعمار هنوز باقی بود و رژیم سلطهگر غربی نیز ابایی از فشردن آن نداشت، حتی با تهدید نظامی، تحمیل جنگ، فشار اقتصادی، تحریم آگاهی و کارزار شناختی.
منطق هوشمندانه مبارزه مستمر در دل زندگی مردم ایران را باید از همین سماجت ستیز غربیها با ایران و ایرانیت جست، همان که در دنیای عربی ایجاد کرد، اما در این فضا با مقاومت روبهرو شد.
الگویی که به مذاق ملتهای منطقه نیز خوش آمد و در نمایش قدرت موشکی ما، بروز و ظهور کرد. مقاومتی که به غزه و لبنان رسید و اکنون واقعیتی جدید را پیش روی ملتهای عرب و غیر عرب مسلمان قرار داده است: واقعیت رسوایی تمدنی
معلوف به زیبایی با سویه هویتی غربیاش، این رسوایی تمدنی را روایت کرده است و نشان میدهد این واقعیت نه یک ادعا که یک حقیقت پیش برنده و حیاتی است:
«برای غرب به مخاطره انداختن اعتبار اخلاقی اش به مثابه به خطر افتادن جایگاهش در دنیا و در بلندمدت به مخاطره انداختن امنیت، ثبات و شکوفایی اقتصادیاش است. دیروز گمان میکردند میتوان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزشهای معامله کرد، امروز میدانیم همه آنها، حتی صورت حسابهای خیلی قدیمی، بهایشان را میپردازند. مشمول مرور زمان شدن یک اختراع قضایی است، در حافظه ملتها بخشودگی مرور زمان وجود ندارد. یا دقیقتر گفته باشیم: ملتهایی که از مدار فقر و فرودستی و درحاشیهماندگی خارج میشوند، در نهایت میبخشند بدون آنکه هر آینه فراموش کنند. آنهایی که خارج نمی شوند، برای همیشه، بغض در گلو، کینه به دل باقی میماند.»
قسمت آخر سازمان شبهه در فصل اول
🔹قسمت بیستم و پایانی فصل اول برنامه سازمان شبهه، امروز ۲۴ آبان ماه از ساعت ۱۶ الی ۱۷ روی آنتن شبکه رادیویی گفتگو میرود.
🔹این برنامه که طی بیست هفته اخیر و از اواخر اردیبهشتماه، شروع شده بود، امروز قسمت پایانی خود را منتشر و پخش میکند.
🔹در سازمان شبهه، برنامههایی برای یاری به مخاطبان در بالابردن سواد ضدشبهه، تولید شده بود.
🔹فصل جدید این برنامه در دو ماه آتی با درسگیری از تجارب فصل اول، تولید و پخش میشود.
این روزها چنین فکر می کنم که خدا به عنوان صاحب و مالک زمان، اساسی ترین آزمونش را با گذاردن ما در حصار زمان می گیرد.
این گونه اگر نگاه کنیم، تلاش انسان برای غلبه بر زمان، یعنی نزدیک شدن به خدا. انسان هایی می توانند اینچنین زندگی کنند، بدون زمان یا برزمان.
اما برای ماها که در حصار لحظات و ثانیه ها واقع شده ایم، «صبر» در عمیق ترین معنای خود، تنها گاه گاهی لذت چشیدن بی زمانی را ارزانی می دارد.
صبر در این معنا تنها به معنای توان صبوری نیست، بلکه درک حقایقی است که در قاموس هستی نهاده شده. کسی که چشم حقیقت بین دارد، صبرش با زمان سنجیده نمی شود.
صبر برای او تحمل بار حقیقت است. من رهبر انقلاب را در چنین وضعی می فهمم، او حقیقت را می بیند، وعده های حقیقی را لمس می کند. بیانش تنها از جنس باور نیست، بلکه اولا و به طریق اولی از جنس شهادت است. می بیند و می گوید.
عبور از اسارت تاریخی زمان، تنها با صبر ممکن می شود. صبر در همه اشکال و ابعادش، کلید این آزادی است. آری سرانجام لحظه نابودی طاغوت زمانه می رسد.
دیر یا زود در این منطق معنا ندارد، این سقوط اتفاق افتاده، تنها باید برای رسیدن به مقام صبر تلاش کرد. مطمئن باشیم...
متن کامل این ارئه به همراه ویدیوی ۴۰ دقیقهای آن را در لینک زیر دنبال فرمایید:
https://tn.ai/3210953
صوت کامل این ارائه را از طریق لینک ذیل دنبال فرمایید. این فایل در کانال تلگرام گفتینو بارگذاری شده است:
https://t.me/Goftino_channel/133
Pages from خروجی نهایی نهایی شماره 32.pdf
1.82M
🔸 فایل پیدیاف بالا، مربوط به یادداشت بلندی است که چندی پیش در شماره اخیر نشریه عصر اندیشه به سردبیری دکترروحالامینسعیدی منتشر شد.
عنوان این یادداشت بلند «مردمِ مردم سالاری» است.
این یادداشت «جستاری در نحوه حدوث، وقوف و نفوذ مردم در جمهوری اسلامی است».
در صورت تمایل و فرصت مطالعه فرمایید.
🔸در این روزها و شبها که اختصاص به بانوی دو عالم دارد، به نحو غریبی در یاد شهید رئیسی عزیز هستم.
🔸سیر بیمکث و بیشکیب وقایع، فرصت تأمل و نگاه به عقب و هضم غُصه فقدان او را به ما نمیدهد. این حق ما نیست.
🔸واقعاً روزگار، حق سوگواری عمیق و تسلابخشِ رئیسی عزیز را به ما بدهکار است. اینچیزها، آدمها را پیر میکند.
🔸در عمق جان، حسرت و اندوهی باقی میگذارد که هرازچندگاهی سرباز میکند. لابد بیخود نیست که در عزای شهادت مادر هم، دل یاد او میکند.
🔸از آن بالا بالاها به ما بگو چطور در این زمان تنگ شده، فقدانت را تاب بیاوریم. از همین گفتههایی که نشان میدهد شما و حاجقاسم چه بسا پرتلاشتر به فکر مردم و ایرانید...
🔸رئیسی تبدیل به خاطره و تاریخ و قاب عکس نمیشود، به گمانم هوای ما را دارد، میراث او ماندگار است و از حالا منتظر آثارش هستیم.
🔸یادت را فراموش نمیکنیم، فراموشمان نکن. برای این دولت و این مردم و این نظام و این امت، دعا کن و بیشتر به یادمان بیا...
کمک به تحلیل ماجرای سوریه
🔹تربیت سیاسی در جمهوری اسلامی هر چند شکل و شمایل سیستماتیک ندارد، اما زنجیره حوادث پیاپی آن چنان فلز وجود مردم را آخته است که میدانند ارزش تحلیل درست و حرکت صحیح بر اساس آن در بزنگاهها، از چه اهمیتی برخوردار است.
🔹واقعیت آن است که مردم به شکل تجربی و ارگانیک آموختهاند، تا در مورد چیزی به تحلیل نرسند، نمیتوانند بهدستش آورند یا ابعاد عجیب و غریبش را روشن سازند. این فهم هر چند در مقاطع مختلف بیهزینه نبوده، ولی تا کنون و این لحظه تاریخی امتحان خود را به خوبی پس داده است.
🔹ماجرای این روزهای سوریه نیز چیزی از جنس همین تجارب است. مردم در جست و جوی تحلیلاند و میخواهند این پدیده را نیز به خوبی تعریف و تبیین کنند. این یادداشت کمکی به مردم است تا اندکی از این حیرت تحلیلی خارج شوند و ابزاری برای بیانش بیابند:
🔸حضور ایران در منطقه امنیتساز است و با وقوع چنین حوادثی در اصل حفظ کمربند حفاظتی مام میهن تغییری حاصل نمیشود.
🔸هیچ معادلهای در منطقه بدون در نظر گرفتن ایران به سرانجام نمیرسد و این ناشی از تثبیت قدرت منطقهای کشور در دهه چهارم عمر جمهوری اسلامی است.
🔸پیچیدگی، خصلت پدیدههای منطقهای در زمانه حاضر است، نمیتوان این تغییرات و فعل و انفعالات را به سرعت تحلیل و قضاوت کرد، باید قدری تأمل کرد تا غبار حوادث فرونشیند و صحنه روشن شود.
🔸نفوذ منطقهای ایران، با نیت سلطه بر مقدرات کشورهای مقصد نبوده، بلکه متأثر از ایده انقلاب اسلامی، با هدف گسستن بندهای وابستگی و به کرسی نشاندن ارادههای مردمی است.
🔸مقاومت به عنوان راه حل قطعی انقلاب اسلامی برای وصول به حیات آزادانه و امنیت بخش در برابر جریان سلطه، بدون هزینه و مانع ممکن نیست. فرهنگ مقاومت با این فرودها زائل شدنی نیست و با زور اسلحه نابود نمیشود.
🔸سیاست منطقهای جمهوری اسلامی بر مبنای واقعیتهای میدانی و با باور و تکیه به وعدههای الهی تنظیم میشود. نه این حرکت متوقف میشود نه وعدههای الهی تخلفپذیر است.
🔸هیچ راه حل جادویی و بدیلی به جز مقاومت در برابر سلطهگر وجود ندارد، مردم سوریه در آزمون تجربه جدیدی قرار گرفتهاند که در نهایت مشخص میکند که چرا راه گریزی غیر از مقاومت وجود ندارد.
متنآگاهی
مقاومت؛ مرگ رنج
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸در میان بیانات مهم رهبر معظم انقلاب پیرامون تحولات اخیر سوریه، مضمونی نویدبخش و واقعیتآفرین وجود داشت که پیامی گران و بلند را منتقل میکرد. این حقیقت که مقاومت با ستم و جنایت و تجاوز، زائلشدنی نیست، بلکه زیر چنین فشارهایی، مستحکمتر و گستردهتر میشود. اما منطق این بیان نویدبخش و افقساز چیست؟
🔸بختیار علی رماننویس و نظریهپرداز مشهور عراقی، در کتاب «دریاس و جسدها» جملهای دارد که از نظر ارتباط با موضوع ما حائز اهمیت است. او مینویسد: «درد عمیق انسان این است که آنچه را با عشق بدست نمیآورد، میخواهد با قدرت کسب کند». این جمله حکایت از حسرت عمیقی دارد که گریبانگر آدمی است. آدمی چیزهای باب میلش را دوگونه میجوید، یا با شدت علاقه و دوستداشتن به آن میرسد و یا اگر به این شیوه نرسد، با اعمال زور و قدرت آن را فراهم میکند. اما درد وقتی بروز میکند که بخواهیم چیزی را به زور بدست آوریم. چون بدون دوستداشتن و دوستداشتهشدن، انسان مجبور است با زور چیزی را نگاه دارد که فرسودگی و خستگی حاصل میکند و در نهایت با کاهش توان، آن چیز را از دست میدهد.
🔸بر این اساس متوجه میشویم، مقاومت در نگاه داشتن چیزی، بستگی به پذیرش درونی و گشودگی انفسی انسان نسبت به آن دارد. باید چیزی را دوست داشته باشیم که انگیزه لازم برای حفظش داشته باشیم. آنوقت اگر حتی فشار زیادی تحمل کنیم و مجبورمان کنند دست از آن برداریم، این فشار هیچگاه علاقه نهانی ما را کم نمیکند، بلکه به راههای بسیاری فکر میکنیم که چگونه این مانع را برداریم و دوباره به آن چیز برسیم.
🔸در این زمینه تاریخ شفاهی بسیار غنیای وجود دارد که چگونه اسرای ما در بند زندانهای عراق و در آن فشار و محدودیت مضاعف، راههای خلاقانه بسیاری علیه آن فشارها مییافتند و چه بسا در آن شرایط قدر زندگی را بیشتر پاس میداشتند و اکنون که در زمان آزادگی قرار دارند، حسرتش را میخورند. زندگی در شرایط سخت، مقاومت میخواهد، به بیان بهتر با مقاومت است که زندگی زیباتر میشود، دوستداشتنیتر میشود و اگر روزی سقف ظاهریاش فرو ریزد، بازسازیاش حتمی است.
🔸دشمنان زندگی از این نظر، بسیار کمتوان و بیرمق جلوه میکنند. کسانی هستند که منطق این زندگی را خوب میدانند، علیالخصوص اگر تجربهاش کرده باشند. سختیکشیدهها، رنجدیدهها و خسارتخوردههایی که روی خوش آسانی بعد از رنج و بدست آوردن بعد از سختی را دیده باشند. سلاح دشمنان زندگی، نمایش باشکوه تخریب و اعمال افسارگسیخته درد و رنج است، غافل از آنکه سالهاست منطقه رمز زندگی در رنج را فهمیده است.
🔸مقاومت رمز این گذار و عبور است، نیازی به ماندن و صبرکردن ندارد، بلکه در همان لحظه اعمال درد، فعال میشود، سختی را تاب میآورد و انگیزه بدست آوردن آنچه در بیرون از بین رفته، مضاعف میکند. مقاومت جواب داده، کارکرد دارد، حاج قاسم یکدهه جوانان غیور منطقه را با آن تمرین داده، این ممارست باور شده، فکر شده، مکتب شده، با طوفانهای مقطعی رنگ نمیبازد، بلکه میدان عمل مییابد. بله اینجوانان غیور سوریه هستند که مجدداً طعم زندگی را به کام مردم دیار عمه سادات میچشانند و در بند این واقعیتهای تحمیلی نمیمانند.
متنآگاهی
🔸این پرسشی است که پاسخی به آسانی خود سوال ندارد. اما اگر قدری پرسش را گسترش داده و از این اجمال دربیاوریم، آنوقت احیانا جوابهایمان مشخصتر شود.
🔹پس بپرسیم کدام عقلانیتر و کاراتر است؟ اینکه برای مراقبت از خود، تنها متکی به خود باشیم، یا حامی و حافظ کسانی باشیم که از ما مراقبت میکنند؟
🔸گمان میکنم، در جامعه پرخطر امروز، هیچکس به خودی خود، قادر به مراقبت کامل از خود نیست. ما وابسته به افراد و نهادهایی هستیم که کارکردشان امنیت روحی و روانی و ایمنی جسمی و عروقی ماست.
🔹اگر بپذیریم در جامعه امروز، نمیتوانیم تنها با اتکا به خود، از خود مراقب کنیم، نسبت ما با مراقبان و نهادهای مراقبتکننده چه باید باشد؟ آیا میتواند چیزی غیر از مراقبت باشد؟
🔸اگر آن نسبت مراقبت باشد، طبیعتاً باید مدافع خوب کار کردن مراقبین و نهادهای مراقبت باشیم و نگذاریم آنها دچار کاهش کیفیت مراقبت شوند.
🔸منطق حمایت از پلیس خوب، پزشک خوب، سیاستمدار خوب، پیشهوران و مصنفان خوب، کشاورز خوب، دامدار خوب، معلم خوب، روحانی خوب و استاد خوب همین است.
🔸منطق حمایت از پاسگاه، بیمارستان، دولت، اصناف، زمین، دامداری، مدرسه، حوزه و دانشگاه همین است.
🔸بر این اساس اگر هر کدام از مراقبین خوب عمل نکردند، مسئولیت مراقبت ما از مراقبین ایجاب میکند، برای بهبود کیفیت کارش با او همکاری کنیم.
🔸اگر این کمک افاقه نکرد، راه بعدی چیست؟ راهش تخریب مراقب نیست، بلکه کمک به اصلاح اوست. یعنی بدانیم مسئولیت ما آن است که مراقب خوبی برای مراقبین جامعه باشیم. دلسوزانه، همدلانه، فعالانه و مومنانه مراقبت کنیم.
متنآگاهی
تبیین علیه پساحقیقت
🔸میتوان گفت، تبیین، نوعی مقاومت شناختی است. اهمیت فهم این موضوع، در زمانه حاضر که به گفته جمعی از متفکرین غربی در دوره پساحقیقت قرار داریم، بسیار حیاتی است. ایستادن روی دوش حقیقت و دفاع از آن در موقعیتی که واقعیتهای پیش چشم گذاشته شده میدان، جملگی گواهی علیه آن میدهند، امری بسیار سخت و پر تکلف است.
🔸بگذارید به صورت روشن بگوییم، افرادی هستند که میدانند مسأله فقط باورکردن آنچه میبینیم نیست، بلکه مسأله باید آن باشد که این واقعیت به چشم آمده و رویتپذیر، چگونه بر باور ما تحمیل میشود. لی مکاینتایر، متفکر آمریکایی ضد ترامپ، پس از روی کارآمدن ترامپ در سال 2016 نوشت: «واقعیتها و حقیقتها در عرصه سیاسی امروز، در خطرند.» به بیان او پساحقیقت خصلت ویژه سیاستورزی آمریکایی است.
🔸براساس تعریف لغتنامه آکسفورد، پساحقیقت امری مربوط به یا دال بر موقعیتهایی است که در آنها برای شکل دادن عقاید مردم، ارجاع به واقعیتهای عینی، تأثیر کمتری از توسل به عواطف و باورهای شخصی افراد دارد. به تعبیر بهتر بسته به هر چیزی که هر فردی میخواهد، یا دوست دارد یا احساس میکند درست است، برخی واقعیتهای از بقیه مهمتر جلوه داده میشوند.
🔸ارزش ایستادن بر آستان حقیقت در اینجا خودنمایی میکند. رهبر معظم انقلاب هوشمندانه انتخاب کردند که در نقطه مقابل تحمیل واقعیتهای گزینشی بر باور مردم، قرار بگیرند. تبیین صحنه یعنی بازگرداندن حقیقت به ساحت واقعیت، یعنی درنظرگیری همه لایهها، ابعاد و جهات واقعیت. یعنی ایستادن در برابر تحلیلهای برگفته از واقعیتهای دلبخواهی. یعنی نشاندادن لایههای به عمد پوشیده شده و گمشده.
🔸حوادث سوریه، بهترین طعمه ممکن برای تحلیلهای پساحقیقی است. به همین دلیل باید گفت اگر استنادات ما برای فهم صحنه، گزارشهای تحلیلی به ظاهر منصفانه خارجی باشد، یعنی خواسته یا ناخواسته پذیرفتهایم در زمین واقعیتهای دلبخواهی پساحقیقی بازی کنیم. پس متوجه میشویم یک بخش مهم از اهمیت تبیین رهبر انقلاب از حوادث سوریه، جنبه تربیتی آن است. تربیت روش شناختی. اینکه چگونه باید تبیین کرد و به کدام واقعیتها باید وزن داد، کدام واقعیتهای تحمیلی را باید رد کرد و چگونه باید سلطه تحلیلهای پساحقیقی را درهم کوفت.
🔸تا میشود باید مفردات و فرازهای این سخنرانی را مرور کرد و نوع تبیین رهبر انقلاب را بازشناخت. راههای عبور از ادراک حسی و هیجانی از میدان به سمت فهم عقلانی از صحنه را یاد گرفت. یاد بگیریم چگونه باید واقعیتهای به چشم آمده را به پرسش گرفت تا اسیر سوالات غلط و شبهات تحمیلی نشویم. از این سخنرانی به راحتی عبور نکنیم.
متنآگاهی
بازیابی عاملیت زنان
✍جعفرعلیاننژادی
🔸میتوان از روح کلام مقام معظم رهبری در دیدار روز گذشته ایشان با بانوان و دیدارهای سالهای اخیر، دغدغهای را دریافت کرد که لازم است قدری در موردش بنویسیم یا گفتگو کنیم. به زعم نویسنده این یادداشت، آن دغدغه «بازیابی عاملیت زنان در جامعه ایرانی» است. عاملیتی که به انحاء مختلف وجود دارد اما گرد حوادث و پدیدههای نوظهور، نمیگذارد، به خوبی دیده شود یا بد دیده میشود و یا در مواردی تغییر فاز میدهد و جهتش تغییر میکند. مجموع بیانات رهبر انقلاب از این نظر هم کارکرد یادآوری دارد، هم معنای بازبینی دارد، هم در آن نوعی فراخواندن است و هم هدایت کردن به جهت مطلوب.
🔸بنابراین در این سخنرانیها، یادآوری جایگاه زنان، بازبینی حرکت زنان، فراخواندن زنان برای ورود جدی به مسائل کشور و جهتدهی و هدیت آنان به سمت الگوی مطلوب، با زبان و بیان روزآمد، دیده میشود. روح حاکم بر مجموع این تنبهات، خارج ساختن زن ایرانی از موضع انفعال به جایگاه کنشگرانه و فعال است. پرانگیزهترین نیروهای مهاجم برای به انفعال کشاندن زن ایرانی به شهادت تجارب سالهای پس از انقلاب اسلامی، کسانی هستند که حرکت مستمر، آهسته، پیوسته، قاعدهمند و طبیعی زنان را یا نادیده گرفتهاند، یا آن را تحقیر کردهاند.
🔸انگارههای بوجود آمده در پی این اقدامات، زنان را در موضع مدافع قرار داده و آنها را غالبا معطوف به مسائل صرفا «زنانه» کرده است. مسأله جنسیت برجسته شده و نوعی جبههگیری در آنان بوجود آورده است. به معنای دیگر، تفاوت بیولوژیک زن و مرد، که یک مساله طبیعی است و بر مبنای همین تفاوت طبیعی، آنها را مستعد شکل متفاوتی از نقش پذیری و مسئولیت داری کرده است، عامل ضعیف فرض کردن زنان در جامعه شده است. این انگاره متاسفانه در زنان تاحدی درونی شده و آنها را صرفاً متوجه مسائل مربوط به زنانگی کرده است. روی همین بستر و ذهنیت است که انواع و اقسام عاملیتهای واکنشی (انفعالی)، در بخشی از زنان بروز و ظهور میکند. دو سوی این عاملیت انفعالی عبارتند از «تن فشانی و دلربایی» از یک طرف و تمایل به «مردانگی و مردنمایی» از طرف دیگر.
🔸استقرار (ناخودآگاه) ذهنیت ضعف زنانه در بخشی از جامعه و به طور ویژه در بخشی از زنان، منجر به آن شده که آنان شخصیت انسانی خود را تابع بیولوژی زنانه تعریف کنند. این نگاه در همین چند ساله اخیر، مباحث بسیار زیادی را به تبعیت از آموزههای غربی، حول موضوع «بدن زن» در ایران، موجب شده است. در بسیاری از مباحثات دانشگاهی، پیرادانشگاهی و موسسات مطالعاتی، گفتگوهایی روی انگاره حق مالکیت بدن زن، درگرفته است و نتیجه آن شده که زنان حق دارند بدنشان را که در این نگاه (خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه) مساوی با شخصیت انسانی آنها قلمداد شده، به نحو مستقلانه، نمایندگی کنند. نوعی استقلال واکنشی یا منفعلانه. به همین جهت، نوع پوشش هم حالت تنانه پیدا میکند، هم مایل به مردانه.
🔸فروکاستن شخصیت انسانی یا بعد فراجنسیتی (که بین زن و مرد مشترک است) به بدن یا بعد جنسیتی آن، عوارض و آسیب های دیگری را نیز موجب شده است. حمله به جایگاه مادری یا همسری، حمله به جایگاه زن در خانواده و چیزهایی از این قبیل. به زعم نگارنده رهبر معظم انقلاب با وقوف به این فروکاست و چنین غفلتی، دغدغه بازیابی عاملیت زنانه در فضای پس از انقلاب اسلامی را دنبال میکنند. عاملیت فعالانهای که با درک شخصیت انسانی (فراجنسیتی) زن ایرانی ممکن می شود. اینکه هر دو جنس زن و مرد در انسانیت مشترکند و از این جنبه بستگی دو طرفه و برابر با یکدیگر دارند. نه مرد انسانتر است و نه زن انسانتر. مساله زوجیت، بر بنیان همین اشتراک، طرح میشود.
🔸ایشان در این فقره مهم بیان کردند: «اگر ما بخواهیم یک منشوری از دیدگاه اسلام دربارهی زن تنظیم بکنیم که موادی داشته باشد این منشور، به گمان من اولین موضوعی که در این منشور باید بیاید، مسئلهی زوجیت است. زوجیت یعنی چه؟ یعنی زن و مرد زوجند، مکمّل یکدیگرند. زن و مرد برای هم خلق شدند. این در قرآن به صراحت بیان شده. «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا». رهبر انقلاب با نظرداشت همین اشتراک انسانی یا فراجنسیتی بین زن و مرد است که مجددا به بانوان حاضر در جلسه و زنان کشور، یادآوری میکند: «از لحاظ تواناییهای فکری و روحی در هر دو جنس زن و مرد، استعدادهای بینهایت وجود دارد، تفاوتی با همدیگر ندارند. یعنی در علم زن و مرد هر دو میتوانند مسابقه بدهند اینجور نیست که مردها عالمتر از زنها باشند نه، زنهای بزرگی، والایی، دارای مقامات برجستهای از لحاظ علمی در تاریخ بودند امروز البته صدها برابر بیشترش هم در دانشگاه هم در حوزه وجود دارند.از لحاظ علم، از لحاظ هنر، از لحاظ نوآوریهای فکری و عملی، از لحاظ اثرگذاری اجتماعی و فکری و سیاسی، از لحاظ 👇
فعالیتهای اقتصادی این تواناییها در هر دو جنس وجود دارد.»
🔸این فراز پایانی همچنین نوعی فراخوانی زنان کشور به ورود فعالانه و کنشگرانه در عرصههای مختلف علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی است. بازیابی و احیای عاملیت از این نظر، یعنی عبور از کنشپذیری صرفا زنانه به کنشگری فرازنانه در جامعه ایرانی. رهبر انقلاب خواهان جدی گرفتن نقش اجتماعی زنان مسلمان و عبور آنها از هالهها و لایههای نقشهای تحمیل شده غربی است. با مشارکت موفق و موثر زنان در حیات اجتماعی و فرهنگی است که کشور می تواند با تمام ظرفیت به سمت اهداف خود حرکت کند. در پایان باید گفت، احیای این عاملیت به معنای درک مکملبودگی زن و مرد در پیشرفت کشور است، نه جبهه گیری آنها در برابر یکدیگر به سیاق گزارشی که در این یادداشت آمد. (وطن امروز)
متنآگاهی
«خوببینی»؛ رمز سازه تبیینی
🔸این روزها، حتی پس از سخنرانی مهم و روح افزای رهبر انقلاب، قلمهایی، جنبههایی از این بیان پرمغز و پر مضمون را برجسته میکنند که کارکردش، خنثیسازی اثر روحبخش آن است. چارچوب و اسکلت یک موضعگیری تبیینی، مصالح نیرومند و مقاومی است که نه تنها بار فشار کلی دیگر بخشهای ساختمان را تحمل میکند، بلکه در مجموع سازهای زیبا میسازد تا در مخاطب حس هارمونی و هماهنگی و لذت ایجاد کند.
🔸اگر عجالتاً بپذیریم که هشدارها، توصیهها و عبرتگوییها، همیشه جنبههای سخت یک سخنرانی تبیینی برای شنونده و مخاطب است، باید گفت نوع بیان آن و نحوه قرار گیری آن در سازه تبیینی رهبر معظم انقلاب طوری است که انگیزه و اراده به حرکت و ترمیم و تحول را ایجاد میکند. کاربست بد این هشدارها در بافتهای کلامی، این روح حرکت را میزداید، در عوض هالهای از یأس و انفعال ایجاد میکند که طبیعتا نقض غرض نویسنده یا گوینده آن مطلب است. فهم کلام در بافت و انتقال آن در بافت مناسب، یعنی پایبندی به روش تبیینی مقام معظم رهبری است. کاری که موجب میشود، پاره ای از روح آن کلام امتداد پیدا کند.
🔸روح امید، گِل وجود این سازه تبیینی است. لازم نیست صراحتا مورد اشاره قرار بگیرد، بلکه در کلیت محتوا باید خود را نمودار سازد. «خوببینی» رمز تزریق روح امید به سازه تبیینی است. خوببینی از این نظر با خوشبینی متفاوت است. خوببینی حاصل دلیل است، اما خوشبینی بدون دلیل بوده و حاصل سادهاندیشی است. نباید خوببینی معظم له را خوشبینی فهم کرد و از آن غافل شد. سوال صحیحی که روایت ما را نزدیک به سازه تبیینی معظم له میکند، کندوکاو در دلایل خوببینی رهبر معظم انقلاب است. ایشان چگونه صحنه را خوب میبینند و چه چیزهایی را در نظر میگیرند که ما نمیبینیم.
🔸مهارت در خوب دیدن، حاصل باورِ نویدهای ایمانی خداوند به مومنان است که منجر به «خوببینی» رهبر معظم انقلاب شده است:
▪️هدایت: میدانستند چه میخواهند و راه رسیدن به آن چه بود.
▪️فهم: فهم قوی از مسیر داشتند و چشم و گوششان باز بود.
▪️تصمیم: عزم و تصمیم راسخ برای حرکت و غلبه بر شک و تردید داشتند.
▪️اطمینان: اطمینان داشتند به هدف خود میرسند.
▪️اصلاح: امکان خطا و اشتباه و تجربه غلط داشتند، یعنی از غفران و رحمت الهی برخوردار بودند.
▪️حمایت: پتششان به نیروی الهی گرم بود و دلسرد نمیشدند.
▪️یقین: در غلبه بر مشکلات و دشمنان و موانع مطمئن بودند.
▪️قدرت: از تمام رقبا و صفوف مخالفین مسیر قویتر بودند.
▪️پیروزی: بر موانع و مشکلات غلبه کامل یافتند.
▪️وصول: به صورت قطعی به هدف رسیدند.
▪️گشودگی: از مواهب آسمانی و زمینی و استعدادی در طول حرکت برخوردار شدند.
▪️خوشبختی: به پاداش و سعادت اخروی بعد از زندگی دنیوی خواهند رسید.
(این فقرات از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن رهبر انقلاب، گرفته شده است)
متنآگاهی
«زوجیت»؛ ریشه عاملیت فعالانه
🔸میتوان بین دو شکل از عاملیت زنان در عرصه اجتماعی تمایز قائل شد. عاملیت منفعلانه و عاملیت فعالانه. برای فهم تفاوت این دو نوع عاملیت، باید دانست مسأله این نیست که آیا زنان عاملیت دارند یا خیر؟ بلکه سوال درست آن است که عاملیت زنان چگونه است؟
🔸نکته بعدی آن است که فعال بودن یا نبودن، به معنای تند یا کند بودن حرکت عامل نیست، بلکه به معنای حرکت آگاهانه است. اینکه زن بداند، عاملیت او هویتپایه و متناظر با وجه انسانی اوست یا دیگراتکا و متناظر با وجه بدنمند و جنسیتی اوست.
🔸بیان رهبر معظم انقلاب در دیدار امسال با بانوان، سراسر ناظر به صورتبندی زنانگی حقیقی یا «عاملیت فعالانه» زن ایرانی بود. به نظر میرسد اشاره ایشان به تدوین «منشور» حوزه زنان، با وقوف به چنین دغدغهای، طرح شده است. با فهم اصل اول این منشور که در اشاره ایشان، مقوله زوجیت است، عاملیت فعالانه یا همان حرکت آگاهانه معنا میشود.
🔸این فهم که اساس خلقت بنا بر ملائمت، پیوند و همگرایی دارد، یعنی زن و مرد باید اصلاً در چیزی همخوانی داشته باشند که استعداد پیوند پیدا کنند. آن چیز انسانیت است که بین زن و مرد مشترک است. پیوند زن و مرد با یکدیگر، این انسانیت را تکمیل و مضاعف میکند و واقعیت جدیدی به نام خانواده خلق میکند.
🔸عاملیت فعالانه زنان بر بنیان فهم انسانی از هویت انسانی خویش، است که محیط (خانواده و جامعه) خود را انسانیتر میکند و از این نظر شایسته حضور جدی در عرصههای علمی، هنری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میشود.
🔸عاملیت منفعلانه، در مقابل بر پایه درک حرکت بر بنیان دیالکتیک هگل است. بر مبنای این نگاه، همخوانی قبلی نه در انسانیت، که در کالبد جسمانی است. بدن مرد و بدن زن قاعدتاً متفاوت است، به بیان دیگر استعداد همگرایی، ریشه در انسانیت آنها ندارد، بلکه در تضاد بیولوژیکی آنان دارد. مرد به حسب قدرت جسمانی بیشتر در موضع فعال و زن به حساب ظرافت تمامه در موضع انفعالی قرار میگیرد.
🔸در این نگاه زن باید برای جبران ضعف خود، حرکت کند، یعنی کاری کند که موضع برابری با مرد داشته باشد. عاملیت انفعالی به همین معناست، یعنی حرکت برای جبران تفاوت که در قالب نفی(ضد) بدن خود در تقابل(نفی یا ضد) با بدن مرد جلوه میکند، از این نفیِ نفی(ضدِضد) است، که سنتزی حاصل میشود و آن سنتز خود نفی دیگری است که در برابر نفی دیگر قرار میگیرد و این حرکت منفعلانه یا ستیز مدام شکل میگیرد.
🔸عاملیت فعالانه نه حاصل نفی تنانه که حاصل تکمیل و تتمیم و ایجاب انسانی است و مسیر هستی را به سمت همگرایی و صلح و ملائمت با حق طی میکند.
متنآگاهی
«مداحی»؛ اراده معطوف به تبیین
🔸هر سال روز میلاد حضرت صدیقه طاهره(س)، گروهی از مادحین و زبانآوران مکتب اهلبیت(ع)، مهمان رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) هستند. امسال نیز این میهمانی برقرار است. برای کسانیکه بیانات رهبری در سالهای گذشته مرور کردهاند، این سخنرانی، اهمیت و معنای خاصی با خود به همراه دارد.
🔸این معنا که چرا جامعه مداحان، اینگونه مخاطب خاص و ویژه رهبر انقلاب در حوزه جهاد تبیین هستند. چرخ فلک و دور روزگار ما را در سال اخیر با لحظات پر پرسش و سوالی مواجه کرد که به برخی از آنها نمیشد تنها به شکل مکتوب یا گفتن عادی، پاسخ داد. مشکل اینجا بود که سوال برای همه پیش میآمد اما جواب درست به همه نمیرسید. یا اگر میرسید، در مخاطب اثر کافی نمیگذاشت و دلش را قرص نمیکرد.
🔸در این روزها، بیشتر معنای آن سخن مهم رهبر انقلاب که بیان داشته بودند: «امروز بار جهاد تبیین روی دوش مداحان است»، معلوم میشود. هنر مداحی، پاسخ عمیق و دقیق به این لحظات پر پرسش است. مخاطب تبیینی جهت درست و دقیق را تنها وقتی مییابد و با گوش جان دنبال میکند که آن نوای خوش روحش را بنوازد و ارادهاش را به حرکت آورد. نوایی که مملو از معارف اهل بیت و حقایق امور است، نه معروفات و وقایع پیش چشم.
🔸مداحی، اراده معطوف به تبیین است. حقایق از نظر دور شده یا مورد غفلت واقع شده را به مدد تنبهات معارف اهلبیت(ع)، منطق قرآن، تاریخ معصومین(ع) و مصائب این بزرگواران، به یاد میآورد. به بیان دیگر مداحان آشنا به معارف، عربی فهم و سخندان، با کار مداحی، زمینه دگرگونی حال و مقال را در آحاد مخاطبین ایجاد میکند.
🔸اگر ایجاد یأس و ترس را دوروی سکه عملیات روانی دشمنی بدانیم که بر حقیقت ضعف او سایه میاندازد و واقعیت را وارونه جلوه میدهد، فناوری مومنانه روشنگری در این خصوص، مداحی است. به تعبیر رهبر انقلاب میراثدار آن رشته منوری که در طول تاریخ توانسته حافظ مذهب باشد، از معارف حقه دفاع کند، دنیا را متوجه خود کند و در زمان معاصر به اسقاط نظام طاغوت بینجامد، جامعه سخنآوران و خوشنوایانِ مادحین و مرثیهسرایان هستند.
🔸مسئولیت آنهاست که در زمانه حاضر، جامعه را از لحاظ زبانی، فکری و منطقی در برابر امواج سهمگین شبهات، مسلح کنند و نگذارند ناامیدی و یأس از یک طرف و ترس و دلهره از دشمن از طرف دیگر، جامعه را منفعل و بیحرکت کند. آنان میدانند هم توان برانگیختن دارند هم جهت درست دادن، فقط باید مسأله روزشان را بشناسند و سواد تبیینیشان را تقویت کنند.
متن آگاهی
«نهدی»؛ قاعده یا استثناء
🔸هر سال که به روز مهم ۹ دی نزدیک میشوم، برای آنهایی که هنوز به تحلیل درستی از حرکت تکان دهنده آن روز نرسیدهاند، این سوال بوجود میآید که آیا چنین پویاییهایی خصلت وجودی و ذاتی جامعه ایرانی است یا صرفاً واکنشی کوتاهگذر به یک ماجرای سیاسی؟
🔸در این یادداشت کوتاه به عواملی اشاره میکنیم که نشان میدهد، این پویایی و حرکت شکل گرفته نه یک استثناء که یک قاعده بوده و خصلت ماهوی جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی است.
🔹۱. انقلاب ثمره حرکت: مردم ایران دیرزمانی پیش از وقوع انقلاب و از حدود سالهای ۴۲، تجربهای را تمرین کردند که به نقطه بیبازگشت سال منتهی به انقلاب یعنی ۱۳۵۷ رسید. تجربه حرکت برای احترام به خود ایرانی و استقلال از وابستگی. این تجربه که با انرژی حیات بخش مذهب عجین شده بود، عادت انفعال و کناره جویی را کنار زد و جایش حرکت و به میدان آمدگی را قرار داد.
🔹۲. جمهوری اسلامی؛ نظم تابع حرکت: بعد از وقوع انقلاب، آن حرکتها که در روزهای شیرین خدا یا به تعبیر امام و رهبری یوماللهها، ظاهر میشد، به تاریخ نپیوست، بلکه در نظم نیرومندی به نام جمهوری اسلامی، نهادینه شد. یعنی از این تاریخ به بعد، هر حرکتی درون این نظم و برای این نظم، نمایان میشد. طبیعی بود نظمی که با حرکت انقلابی بوجود آمده، با همان حرکت ادامه یابد.
🔹۳. حرکت علیه بینظمی: هر حرکت مردمی که به نظمی استوار ختم شود، خواهی نخواهی مخالفان و دشمنانی دارد که تحرکات و بینظمیها را ایجاد میکنند. این تحرکات یا شکل آشوب و ناامنی به خود میگیرد، نظیر اتفاقات دهه شصت، یا شکل کودتا نظیرکودتای نافرجام نوژه، یا شکل تجاوز خارجی یا جنگ، نظیر حمله عراق به خاک کشورمان. در همه این وقایع، این حقیقت حرکت مردم علیه چنین بینظمیها یا تهدیداتی بود که به میدان میآمد.
🔹۴. هوشمندی ذهن جامعه در فهم حرکت اصیل: تجربه موفق حرکت مردم علیه تحرکات تخریبی فوقالذکر، منجر به ایجاد نوعی هوشمندی یا ذهنیت پیروز در برابر حوادث در جامعه ایرانی شد. آنان به این ترتیب و در طول سالهای بعد میتوانستند حرکت اصیل را از حرکت بدلی تشخیص دهند و در صورت بروز خطا، به سرعت خود را بازیافته و نگذارند پایههای آن نهاد استوار سست شود. تجربه فتنه ۸۸ از این نظر، نمایش بی نظیری از هوشمندی مردم در تشخیص حرکت اصیل از حرکت بدلی بود.
🔹۵. تجربه ۲۰۲ روز تحمل حرکات بدلی توسط مردم: از روز برگزاری انتخابات تا روز ۹ دی ۲۰۲ روز فاصله بود. فرصتی برای وقوع تحرکاتی که روی شائبه تقلب سامان یافت. بخشهایی از مردم نمیپذیرفتند که درون نظم جمهوری اسلامی، تقلب شده باشد ایامی با ادعای نامزد غیرپیروز همراه شدند، جبههای رسانهای در بیرون از مرزها نیز فضا را غبارآلود میکرد و آب را گلآلودتر. چیزی نگذشت که کمکم چنین دعاوی باطل شد اما لجاجت و اصرار بر تقلب تمام نشد. زمینه برای بینظمی و آشوب فراهم شد و آنقدر این آش شور شد که به مقدسات توهین شد.
🔹۶.بازگشت به قاعده حرکت در نه دی: در فتنه ۸۸ ترکیبی از آشوب خیابانی، دخالت خارجی و ناامنی ذهنی، زمینه تحرکات بدلی را فراهم کرد. از آنجایی که قاعده حرکت در نظم جمهوری اسلامی، کاملا مردمپایه و مبتنی بر تشخیص درست سر بزنگاه است، این بار نیز مردم در لحظه تاریخی ۹ دی، حضور یافتند تا انقلاب شاهد یکی دیگر از روزهای خدا باشد. حرکتی که در آن همه مردم با سلایق سیاسی گوناگون، به میدان آمدند تا آن تجربه تمرین شده را مجددا بازیابند. همان قاعدهای که حافظ نظم جدید بود و علیه استثنا خواهی و استثناطلبی مستبدان و هرج و مرج طلبان بارها ایستاده و باز خواهد ایستاد.🔹🔸
متنآگاهی
https://www.instagram.com/p/DEJ2s4CIQB8/?utm_source=ig_web_copy_link