eitaa logo
جهاد تبیین
19هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
312 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5942653502504305803.mp3
5.57M
⬆️⬆️⬆️ حجت الاسلام قرائتی سوره مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 پاتوق حلقه نیاوران از بیت‌المال جمع شد/ بازگشت موسسه عالی آموزش و پژوهش به سازمان برنامه و بودجه 💬 🔹 موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی که در دولت قبل به نهاد ریاست جمهوری رفته بود دوباره به سازمان برنامه و بودجه برگشت. 🔸 موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی که بازوی مهم پژوهشی سازمان برنامه و بودجه محسوب می‌شد؛ در دولت قبل با انگیزه‌های سیاسی به نهاد ریاست جمهوری منتقل شد که در میان فعالان سیاسی و اصحاب رسانه به حلقه نیاوران مشهور شد و آنجا به پاتوق جریان لیبرال تبدیل شد تا با بودجه کشور، سیاست‌های وادادگی دربرابر غرب را تئوریزه کنند. ✅ در آن دوره مسعود نیلی که دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت بود به آنجا نقل مکان کرد، پس از آن بود که پای گعده‌های سیاسی به این مجموعه علمی باز شد؛ پس از نیلی هم همفکر وی نهاوندیان ریاست این موسسه را عهده‌دار شد. 🔹 حالا با پیگیری‌های مسعود میرکاظمی رئیس سازمان برنامه و بودجه و با موافقت رئیس‌جمهور، این مرکز به جایگاه اصلی خود بازگشته تا دولت را در زمینه‌ها پژوهشی و تحقیقاتی یاری کند. 💢 این موضوع با استقبال جامعه نخبگان کشور و البته متخصصان و کارشناسان سازمان برنامه هم مواجه شد، چون چیزی که سازمان برنامه و بودجه به آن نیاز دارد فاصله گرفتن از رفتارهای سیاسی است که در دولت قبل در این سازمان آغازشده است. ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 بهترین تحلیل‌های روز را در کانالهای مطالبه گری آرمانها و جهاد تبیین بخوانید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
⭕️ دو چهره از دولت رئیسی 🔹چهره اول: ▪️واکنش سریع رئیس جمهور به موضوع زلزله هرمزگان، حضور به موقع مدیران دولتی در منطقه و سرکشی به مردم و مناطق آسیب‌دیده. ▪️موضع‌گیری و عملکرد انقلابی و منطقی معاون سیاسی وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی درباره مذاکرات وین و زمینه‌سازی برای حضور عزتمندانه و مقتدرانه در این مذاکرات و تبدیل چالش‌های ناشی از این مذاکره به فرصت. 🔹چهره دوم: ▪️معرفی گزینه‌هایی ضعیف جهت تصدی وزارت آموزش و پرورش و بی وزیر ماندن این وزارتخانه مهم در حساس‌ترین مقاطع زمانی ▪️حاکمیت انفعال در وزارت‌خانه‌هایی مانند وزارت علوم یا ارشاد اسلامی و عدم حداقل تحرک متناسب با "دولت قوی" در این دو مجموعه که ناشی از ضعف وزیر و نبود ابتکار عمل و برنامه برای حاکم سازی ارزش‌های اسلامی و انقلابی در این وزرارت‌خانه‌هاست. ❇️ آقای رئیسی! حیف است که زحمات شما و بخش‌های قوی دولت، به واسطه حضور افراد ضعیف در اطراف شما به هدر برود. لطفا عقل‌کل‌هایی که گزینه‌های وزارت آموزش و پرورش را به شما معرفی کردند را کنار بگذارید و وزرای علوم و ارشاد را برای رساندن خود به بخش‌های قوی کابینه، مجبور به تحرک و استفاده از همراهان انقلابی و جهادی کنید! https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
❗️یک خسته نباشید جانانه باید گفت، به همهء وارد کنندگان سینوفارم اماراتی ! و بخصوص دولت انقلابی رئیسی!!! 😔و ابراز تأسف کرد برای همه ی دریافت‌کنندگان این واکسن : ❌"همکاری امارات و اسرائیل در تولید واکسن سینوفارم" ❌ 📌بیش از 88% واکسن های وارداتی به ایران، سینوفارم است ⁉️مسئولین جواب بدهند: این بود واردات واکسن از جای مطمئن که رهبری فرمودند؟ ( 19 دی 99) ⁉️ ✅منابع: _ https://b2n.ir/e45249 _ https://b2n.ir/t27427 _ https://b2n.ir/q54147 _ https://b2n.ir/m06412 بنقل از CoronaDeception https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
ساعاتی در کنار سیدرضا سجادنیا (بشگرد) جانباز 70 درصد دفاع مقدس دست ها و پاهایم یکی یکی قطع می شدند فقط کافی است خودمان را برای یک لحظه جای او تصور کنیم؛ یعنی تصور کنیم دو دست و دو پا نداریم، به علاوه پاها هم از بالای زانو قطع شده و به دلیل کوتاه بودن توانایی را به حداقل رسانده باشد. حالا تصورمان از زندگی پیش رویمان چگونه خواهد بود.آقاسیدرضا سجادنیا که دوستان دوره جنگ، او را به سیدرضا بشگرد می شناسند، همان جانبازی است که دو دست و دو پایش را در عملیات والفجر یک در سال 1362 برای وطن و آرمان هایش تقدیم کرده است. ماجراهای مجروحیت و سختی های قطع شدن نوبت به نوبت دست ها و پاهایش، قصه ای طولانی و به اندازه چند کتاب است. اما وقتی پای خاطراتش می نشینی، خیلی جذاب و با جزئیات همه را تعریف می کند. با همه دشواری ها و رنج ها و دردهایی که طی این سال ها داشته، اما می گوید من همان رزمنده سال 1362 و زمان مجروحیت هستم.او یک آرزو دارد و آن هم «شهادت» است. در یک شب زمستانی به اتفاق همرزم او، سیدمسعود سادات شکوهی و با کمک هیئت شهدای ادوات به خانه او رفتیم و پای صحبت ها وخاطراتش نشستیم. سیدرضا سجادنیا(بشگرد) چهار فرزند و هشت نوه دارد که امروز لحظات خوشش را با آن ها و همسرش تقسیم می کند.در عملیات والفجر یک به عنوان دیده بان توفیق حضور داشتم که ساعت 8صبح روز سوم فروردین 62 در این عملیات مجروح شدم. قصه مجروحیتم از این قرار است: عصر دوم فروردین چند نیرو برای جایگزینی ما آورده بودند و قرار بود فردا صبح (یعنی روز سوم فروردین) من به عقب برگردم و نیروی جدید جایگزین من شود. آن جا دوستی داشتیم به نام آقای صغیری. صبح روز سوم ایشان آمد به سنگر ما و گفت من می روم پیش آقای احسان نوری -که در همان جا شهید شد- تا بگویم آماده شود  سه نفری با هم به عقب برگردیم. آقای صغیری یک دیده بان هم به جای من مستقر کرد و من از سنگر بیرون آمدم. رفتم به طرف سنگر کناری که یک جیب خشاب بگیرم. چون می خواستیم از منطقه خارج شویم، سلاح و تجهیزاتی را که همراه داشتیم باید تحویل می دادیم. من جیب خشابم را گم کرده بودم و آن لحظه به سنگر کناری رفتم، برای این که از آن ها یک جیب خشاب بگیرم. فاصله سنگر ما تا سنگر کنار ۸-۷متر بود. آن جا سه نفر بودند و با من شدیم چهار نفر. همین که وارد سنگرشدم از آن ها پرسیدم: جیب خشاب اضافه ندارید؟ گفتند: نه. خودم را میان آتش دیدم من همین «نه» گفتن آن ها را شنیدم و بعد خودم را میان آتش دیدم. اول احساس کردم کور شدم و فقط سه بارذکر «یامهدی» گفتم و دیگر از حال رفتم. وقتی به خودم آمدم، دیدم به حالت طاق باز افتاده ام و  پاهایم روی هم افتاده است. هیچ حرکتی نمی توانستم بکنم. به دست هایم نگاه کردم، دیدم جفت دست هایم خاکستری شده و سوخته است و انگشتانم همه خشک شده است. چشمم به پاهایم که افتاد، وحشتم گرفت. پاهایم مچاله شده بود و همان لحظه شهادتین را گفتم. ۵-۴ دقیقه گذشت، دیدم از «شهید شدن» خبری نیست. دور و برم را نگاه کردم، آن سه نفر را دیدم که به صورت طاق باز افتاده بودند و یک نفرشان از گوش ها و بینی اش خون می آمد. هیچ صحبتی نمی کردند و متوجه شدم هر سه به شهادت رسیده‌اند. چند بار آقای صغیری را صدا زدم، دیدم هیچ خبری نیست و من هم منتظر شهید شدن بودم. موج انفجار خمپاره 60 آن قدر شدید بود که همه سنگر و ما چهار نفر را به خاک و خون کشید. امدادگرها رسیدند چند لحظه بعد، صدایی شنیدم. آقای صغیری و امدادگرها بودند که آمدند ما را ببرند. ما را روی برانکارد گذاشتند و از شیار خاکریز بیرون آوردند. عراقی ها با آتش سنگین همان موقعیت را می زدند. ما به کانال عقبی که حدود 200متر فاصله داشت، رسیدیم. آن جا می دیدم که تعداد شهدای مان خیلی زیاد بود. یکی از پیکرهایی که دیدم، دست ها و پاهایش تمام سوخته و بدنش زغال شده بود. بیشتر پیکرها همین طور سوخته بودند. امدادگرها همین طور ما را به عقب می بردند که در یک زمان آتش خیلی شدید شد و امدادگرها من را روی زمین گذاشتند و رفتند پناه بگیرند. (آقای سجادنیا با خنده و شوخی می‌گوید) به قول حاج صادق آهنگران «مرا زخمی رها کردند و رفتند...» بعدها هر وقت این مثنوی آقای آهنگران را می شنیدم، یاد آن لحظات خودم می افتادم. بعد از این که آتش دشمن کم شد، من را داخل آمبولانس گذاشتند. اولین درمانگاه وقتی آمبولانس پر از مجروح شد، حرکت کردیم و حدود نیم ساعت بعد به یک درمانگاه که یک چادر بود، رسیدیم. آن جا با قیچی تمام لباس های من را از تنم جدا کردند. آن قدر تشنه شده بودم و لب هایم خشک شده بود که خدا می داند. هرچه می گفتم به من آب بدهید، کسی توجه نمی کرد. یکی از امدادگران سرم وصل کرد و یکی دیگر هم یک سرم را پاره کرد و روی بدنم ریخت.آن جا آن قدر تشنه شده بودم که نتوانستم تحمل کنم و با دندان هایم شیلنگ سرم را سوراخ و با مایع سرم دهان و لب هایم را خیس کردم. همان لحظه یکی از ا
مدادگرها وقتی این صحنه را دید، با عصبانیت زیاد سرم فریاد کشید که می دانی اگر هوا برود داخل رگ چه می شود؟ چرا این کار را کردی؟! اول دست چپم را قطع کردند دو، سه ساعتی در این درمانگاه بودم، سپس من و تعدادی از مجروحان را داخل یک آمبولانس اتوبوسی گذاشتند و بردند به مکانی که باید منتظر می بودیم تا بالگرد بیاید. بالگرد آمد و آخرین تصویری که در ذهنم مانده، پنجره های کوچک آن است. بیهوش شدم و چند ساعت بعد در بیمارستان به هوش آمدم که در یک اتاق تنها بودم، به خودم که آمدم دیدم دست چپم را در اتاق عمل از مچ قطع کرده اند. فکر می کنم آن جا بیمارستانی در دزفول یا اندیمشک بود. همه این اتفاقات تا قطع اولین دستم از زمان مجروحیت حدود 6-5 ساعت طول کشیده بود. چند لحظه بعد، یک پرستار وارد اتاق شد، با عصبانیت پرسیدم: چرا دستم را قطع کردید؟ گفت: امکان نگه داشتن دستت نبود، بایدقطع می شد. بعد هم پزشک آمد و گفت: باید از این بیمارستان به شهرهای دیگر منتقل بشوی چون ما این جا امکانات کافی نداریم. به او گفتم: مشهدی هستم، من را به مشهد بفرستید. آن پزشک گفت: این دست ما نیست و هواپیما هر جا برود، شما به همان جا می روید. بالاخره ما را با یک اتوبوس که صندلی هایش را برداشته بودند به فرودگاه بردند و خاطرم هست آن زمان هم خیابان ها سرعت گیر داشت، وقتی اتوبوس از روی سرعت گیرها رد می شد، برانکارد من از کف اتوبوس کنده می شد. آن جا از امدادگرها خواهش کردم به من آب بدهند که برای اولین بار پس از مجروحیت به من کمپوت گیلاس دادند، البته من در جبهه هیچ وقت کمپوت گیلاس نمی خوردم چون دوست نداشتم. اما آن کمپوت گیلاس آن قدر خوشمزه و به جا بود که هنوز مزه اش را زیر زبانم احساس می کنم. به طرف مشهد بالاخره تمام مجروحان را سوار هواپیما کردند و حدود غروب همان روز به مشهد و بیمارستان قائم رسیدیم. یعنی صبح ساعت 8، مجروح شدم و غروب همان روز با یک دست قطع شده، به بیمارستان قائم مشهد رسیدم. پرستاران بیمارستان قائم از طریق نشانی منزل ما و کمیته محل، به خانواده اطلاع دادند که پسرتان مجروح شده و در بیمارستان قائم بستری است. اولین دیدار با مادرم سرانجام فردا حدود ظهر مادرم به بیمارستان قائم آمد. وقتی مادرم به بیمارستان آمد، دست قطع شده ام زیر ملحفه بود و دست دیگرم را به خاطر شرایط خاص اش آویزان کرده بودند.خیلی نگران بودم که مادرم برای قطعشدن دستم و این وضعیت پاهایم چه واکنشی نشان می دهد. مادرم گفت فدای امام حسین... به مادرم می گفتم « ننه».گفتم: «ننه» اگر برایت خبر شهادتم را می آوردند چه می کردی؟ گفت: هیچی، فدای امام حسین(ع). وقتی مادرم این حرف را زد، خاطرم جمع شد و دستم را از زیر ملحفه در آوردم و گفتم: ببین ننه جان، دستم را قطع کردند. گفت: فدای حضرت عباس(ع). وقتی مادرم این قدر با آرامش برخورد کرد خیالم راحت و نگرانی ام تمام شد. من و ماجرای دست ها و پاهایم که یکی یکی قطع شدند تقریبا 20 روز که از بستری شدنم در بیمارستان قائم گذشت، پای راستم سیاه شد. پزشکان از مادرم رضایت می خواستند که پا قطع شود. زمانی طول کشید تا مادرم راضی شود و سرانجام در دومین عمل قطع عضو، پای راستم را قطع کردند. منتها این پا، شرایط خاصی داشت. چند ترکش داشت و حدود 10سانتی متر بالای زانو هم سوخته بود. استخوان پا و پوست ها و عضلات خیلی به هم ریخته و تکه تکه شده بود. زیر زانو هم قسمت هایی اصلا استخوان نداشت و پوست ها روی هم مچاله شده بود.در اولین مرحله از ساق پا قطع کردند و تقریبا ۳-۲ماه گذشت که دست چپم هم شروع به سیاه شدن کرد. همزمان پای راستم هم از همان جایی که قطع کردند داشت سیاه می شد که پزشک تشخیص داد پای راست باز هم باید از بالاتر قطع شود. دست چپ و دوباره پای راست را قطع کردند پزشکان مجدد روی پای راستم جراحی و آن را که قبلا از ساق قطع کرده بودند، از بالای زانو قطع کردند. دست چپم را هم در همان جراحی از قسمت ساق قطع کردند. از سوی دیگر، تمام بدنم پر از عفونت شده بود و کلیه هایم از کار افتاد که خاطرم هست یک روز وسط دیالیز برق ها قطع شد. به خاطر  عفونت رگ ها را نمی توانستند پیدا کنند و مجبور شدند قسمتی از دست راستم را بشکافند که وسیله دیالیز مستقیم به رگ وصل شود. ضمن این که در چند قسمت زخم بستر گرفته بودم. پزشکان  ناامید شدند شرایط درمانم به سختی پیش می رفت، به شدت لاغر شده بودم و با این که 18سال داشتم اما گاهی مثل بچه های کوچک از درد زخم های بستر گریه می کردم. تمام وسایل اتاق شرایط عفونی و ایزوله داشت و اختصاصی برای من استفاده می شد. چون دکترها از من قطع امید کردند، غذاهایی را که قبلا نمی دادند، حالا می‌دادند بخورم. تنها پای چپ برایم مانده بود که هر روز شرایط بدتری پیدا می کرد. هرچه اصرار می کردم که این پا را همقطع کنید، پزشکان راضی نمی شدند. برخی از آن ها هم به مادرم گفته بودند رضا ماندنی نیست، بگذارید پای چپش را با
خودش ببرد.یکی از همین روزها گفتند آیت ا...خامنه ای که آن موقع رئیس جمهور بودند، برای عیادت از جانبازان به بیمارستان قائم آمده اند. ایشان که آمدند پس از احوال پرسی، به من فرمودند چه خواسته ای داری؟ خیلی زود به ایشان گفتم هیچ چیز نمی خواهم، فقط به پزشکان بگویید پای چپم را قطع کنند که عفونتش از این بیشتر نشود. ایشان درباره این خواسته من با پزشکانم صحبت کردند و آن ها معتقد بودند که فعلا نمی توان کاری کرد. بعد از این که آیت ا... خامنه ای رفتند، حدود نیم ساعت بعد دکتر به اتاقم آمد و گفت: آیت ا... خامنه ای اجازه دادند پای تو را قطع کنیم. وقتی این حرف را شنیدم، آن قدر خوشحال شدم که انگار دنیا را به من داده بودند و ذوق می کردم. آخرین پایم هم قطع شد سرانجام پس از قطع پای راست و دو دستم، پای چپم را هم قطع کردند و با قطع این عضو بدنم، انگار به دنیای جدیدی وارد شده بودم. من که تا آن موقع هیچ گاه باورم نمی شد خوب بشوم و از این بیمارستان مرخص شوم، دو هفته بعد از قطع پای چپ، شرایطم رو به بهبود رفت و پس از حدود شش ماه بستری در بیمارستان وطی این مراحل سخت، از بیمارستان مرخص شدم و به خانه خودمان رفتم. در خانه که بودم، کم کم زخم های پشتم خوب شدند و خدا را شکر دوباره به زندگی برگشتم. آن موقع اواسط سال 1362 بود. گاهی عبرت دیگران می شوم گاهی که به حرم مشرف می شوم، برخی که آمده‌اند آن جا به خاطر شرایط شان به آقا امام رضا(ع) گلایه کنند و من را این گونه بدون دو دست و دو پا می بینند، باز خدا را شکر می کنند که حداقل سلامتی دارند و به نوعی آرامش می گیرند. گاهی کسانی که یک دست یا یک پای شان قطع شده من را می بینند و از وضعیتم می پرسند و وقتی می گویم من بیشتر کارهایم را خودم انجام می دهم تعجب می کنند و خیلی از اوقات راهنمایی شان می کنم که چگونه بتوانند به توانایی های خودشان اتکا کنند. با همین وضعیت ادامه تحصیل دادم پس از جنگ، ادامه تحصیل دادم و سال 74 دیپلم گرفتم و سال های پس از آن هم توانستم مدرک کاردانی ام را در دانشگاه امام حسین(ع) بگیرم. در تمام این سال ها این گونه نبوده که چون دست و پا ندارم گوشه خانه بیفتم. از سال 1390 ویلچرهای برقی را به ما دادند، خدا را شکر شرایط خیلی بهتر شد و من امروز گاهی برای خرید بیرون می روم و خودم با همین ویلچر به حرم مشرف می شوم. ولی طبیعتا به دلیل مناسب سازی نکردن خیابان ها و پیاده روها، کمی در ترددها مشکل دارم که آن هم شیرینی های خودش را دارد. فقط یک آرزو دارم آقای سجادنیا، که امروز تنها جانباز دو دست و دو پا قطع کشور است، می گوید: فقط یک آرزو دارم و آن هم «شهادت» است. درست است آن سال های آغاز مجروحیت و ماجراها و سختی های قطع شدن دست ها و پاهایم خیلی شرایط دشواری داشتم که امیدوارم همه آن ها نزد خداوند مقبول بیفتد، اما امروز فقط یک آرزو دارم که آن هم شهادت است. پس از مجروحیت و سال 1362 به خاطر این شرایطم نتوانستم به جبهه اعزام شوم. اما این سال های اخیر در ماجراهای داعش و جهاد مدافعان حرم، حاضر بودم به عنوان مدافع استشهادی با همین وضعیتم به میدان جنگ بروم اما چه کنم که دست و پایم از این میدان کوتاه است و توفیق حضور در میدان جهاد ندارم. اما به طور قطع من سیدرضا سجادنیا جانباز 70درصد که دو دست و دو پا ندارم، همان رزمنده سال های دفاع مقدس هستم و هیچ تفاوتی از نظر انگیزه و اندیشه نکرده ام و امیدوارم روزی این توفیق نصیبم بشود که در میدان جهاد به دوستان شهیدم بپیوندم. التماس دعا فرج آقا امام زمان عج و شفا بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت بخیری
🎨 | ✍🏻 شهید سید حمید تقوی فر ؛ 🔻انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی، ائمه طاهرین و مومنین و مومنات و مستضعفین عالم به رهبری امام خمینی(ره) و ایثار و فداکاری شهدا و خانواده آنها، جانبازان و خانواده محترم و امت شریف و مقاوم ایران اسلامی محقق شد فراموش نشود از مساعدت و همکاری و رهبری عزیز دست بر ندارید . ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻اصلا اسمش قاسم بود،میدونی معنیش چیه؟! 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نوربپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | نجات سوسنگرد 🔻 یقین داشتیم اگر عراقی‌ها سوسنگرد رو بگیرند همه بچه‌ها قتل‌عام خواهند شد 🌟 شبانه بنی صدر پیام داد عملیات آزادسازی متوقف بشه! 🎧 روایت آقا از فتح سوسنگرد همراه با دکتر شهید مصطفی چمران ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 🔅 تاریخ تولد: ۵ مرداد ۱۳۳۸ 📆 تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۲ 🔻 کلام شهید: 🌟 برادران مسئول! كه به طـور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب شبـانه روز فعالیت می كنید، به عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید. ➖ اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد. «عدالت را فدای مصلحت نكنید.» 📎 سردار جاويدالاثر ، 🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📔 | 📚 عنوان: سوسنگرد 🔻 قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ✍🏼 نویسنده: گل علی بابایی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
soosangerd.pdf
3.41M
📔 | 🔻 نسخه PDF سوسنگرد قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻این عملیات پس از فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر این که سوسنگرد تا فردا بایستی آزاد شود... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻خاطره گویی جالب رهبرمعظم انقلاب از تلاش های شهید چمران در آزادسازی سوسنگرد روز ۲۶ آبان سالروز آزادسازی سوسنگرد گرامی باد🌷 ➖ روز آزادسازی سوسنگرد یکی از روزهای اختصاصی شهید دکتر چمران است. روزی که او مردانگی و شجاعت و شهامت و شهادت طلبی را به اوج خود رساند و تا پای شهادت پیش رفت و زخمی و خونین شد ولی بالاخره سوسنگرد آزاد شد ، و او نگاشت که رقصی چنین میانه میدانم آرزوست . ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 موشن‌کلیپ | شکست محاصره سوسنگرد 👈🏼 محاصره سوسنگرد چگونه با اقدام آیت‌الله خامنه‌ای شکسته شد؟ 🔻 روایت دیده‌نشده رهبر انقلاب 🗓 انتشار به مناسبت ۲۶ آبان سالروز شکست حصر سوسنگرد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
آزاد سازی سوسنگرد.mp3
9.54M
📻 رادیوپلاک بیسیم چی (( آزادسازی سوسنگرد)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° به مناسبت: سالروز آزادسازی سوسنگرد 〰〰🖊نگارنده: خانم عابدی فر ••💻 تدوین: اقای بردستانی ••🎙گوینده: محمد جوهری 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
🌟 | 🔻 ابراهیم می گفت؛ خوشگل ترین شهادت را می خواهم! اگر جائی بمانی که دست احدی به تو نرسد، کسی هم تو را نشناسد، مولا هم بیاید سرت را به دامن بگیرد، این خوشگل ترین شهادت است. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻فکرم مشغوله به اینکه ابراهیم هادی که اینقدر رخ نشون میده... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
♨️ چرا مرگ هایی که بعد از واکسیناسیون کرونا اتفاق می افتد همیشه تصادفی معرفی میشوند ؟! ✍️ بنظر می رسد مرگ و میرهایی که بعد از واکسیناسیون کووید-19 گزارش می شود، از الگوی خاصی تبعیت می کنند. به اینصورت که تصور می شود تمام مرگ ها فقط تصادفا با واکسیناسیون در ارتباط بودند. 🔹این مسئله یک سوال را در ذهن بوجود می آورد: آیا این نظریه که واکسن های کرونا به هیچ وجه علت مرگ نیستند، از نظر علمی توجیه پذیر است یا این یک جهت گیری مغرضانه است؟ بعنوان مثال دِرِن کیز در ویرجینیا تنها چند دقیقه بعد از دریافت اولین دوز واکسن فایزر فوت کرد. پزشکان علت مرگ را واکنش آلرژیک شدید یا آنافیلاکسی تشخیص دادند. این درحالی است که آنافیلاکسی یک عارضه جانبی شناخته شده در بسیاری از واکسن ها از جمله واکسن mRNA می باشد. با این حال یافته های اولیه در مورد مرگ کیز نشان می دهد که علت مرگ وی آنافیلاکسی نبوده است. 🔸طی دو ماه گذشته، مرگ های دیگری بلافاصله بعد از واکسیناسیون کووید-19 گزارش شد. در هر یک از موارد، مقامات بهداشتی و مسئولین مرگ ناشی از تزریق واکسن کووید را بعید دانسته اند. دلیل این مرگ ها هنوز در دست بررسی هستند. 👈در ایالات متحده نیز چندین مرگ بعد از تزریق واکسن کووید گزارش شد. از جمله فوت مایکل گرگوری 56ساله در تاریخ 18دسامبر 2020 و دو هفته پس از دریافت واکسن فایزر. به دنبال مرگ گرگوری، تیم زوک 60ساله در اورنج کانتی کالیفرنیا در تاریخ 9ژانویه 2021 درحالیکه تنها چهار روز از دریافت دوز دوم واکسن BNT162b2 می گذشت فوت کرد. ☑️ نکته جالب توجه اینجاست با وجود اینکه تمامی این مرگ ها در فاصله زمانی اندکی بعد از تزریق واکسن کووید اتفاق افتاده اند اما مقامات بهداشتی به هیچ وجه ارتباط علت مرگ ها را با تزریق واکسن تایید نکرده اند. بلکه اینطور نتیجه گیری شده است که اکثر این مرگ ها تصادفی رخ داده اند و هنوز علت خاصی برای آنها بیان نشده است. 🔹این درحالی است که دکتر استفانی ویدمر در مقاله ای که توسط نشریه ABC News منتشر شده است ، می نویسد:"مرتبط کردن وقایع بویژه زمانیکه این اتفاقات در فاصله زمانی کمی نسبت بهم رخ بدهند، ذاتی است". 🔸با این وجود مسئولین معتقدند بسیاری از افرادی که بدلیل بیماری کووید-19 فوت کرده اند، شرایط بهداشتی و سلامت جسمانی نامطلوبی داشته اند که به "بیماری های مشترک" شناخته می شوند. بیماری هایی مانند نارسایی قلبی، دیابت، فشارخون بالا، چاقی مفرط و ... می تواند علت اصلی فوت این افراد باشد. ❌ تعصب ذاتی درباره مقصر دانستن واکسن های آزمایشی کرونا احتمالا این مسئله درباره کسانیکه بلافاصله بعد از تزریق واکسن کرونا فوت کرده اند، وجود دارد. با این وجود هیچ راهی برای اثبات این جهتگیری ذاتی که واکسن کرونا احتمالا باعث مرگ ناگهانی افراد بلافاصله بعد از تزریق شده است، وجود ندارد. 👈اکنون این سوال مطرح است که آیا مسئولین بهداشت از ترس فاش شدن برخی حقایق حاضر به کالبد شکافی خانم کیز نبودند؟! احتمال اینکه مرگ کیز با واکسن کرونا فایزر در ارتباط باشد، چقدر است؟ آیا مسئولین بهداشت نگران هستند که در صورت اثبات وجود ارتباط میان مرگ افراد و تزریق واکسن کرونا، برخی از افراد از دریافت واکسن کرونا منصرف شوند؟؟!! ❌ پزشکی تجارتی : 👈قبل از واکسن : هر علامت و عارضه (حتی ساده) حتما نشانه کروناست . 👈بعد از واکسن : هر علامت و عارضه ربطی به واکسن ندارد، و علت چیز دیگری میباشد . منبع : https://b2n.ir/s28781
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا