eitaa logo
گروه‌ فرهنگی _جهادی انصارالمهدی
168 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
بسم‌رب‌المھدے💚 یک نفࢪ ماندھ از این قوم کہ بَرمیگࢪددツ نذرسلامتےوظهورآقا‌امام‌زمان(عج) وبہ‌نیابت‌ازشھداء توکلت‌علی‌الله🖇️ ¹•پیج اینستاگرام:📲 http://instagram.com/jahadi_ansar_mahdi ²•اطلاعاتمون:📌 @Ansar_mahdi_kopi ³•متحد‌جـانمون:🌱 @Jihad_Mughniyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
گروه‌ فرهنگی _جهادی انصارالمهدی
#زندگینامه🔖!" #قسمت_سی_ام🌿" هنوز پشت لبش سبز نشده بود، پسر کوچک عمادمغنیه خیلی زود راهی را که پدرش
🔖!" 🌿" آخرين باری كه حاج‌قاسم جهاد را ديد دو روز قبل از شهادتش بود با لبی خندان و پُرانرژی مثل هميشه آمد ديدن ِحاج‌قاسم، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسی كرد. به حاج‌قاسم اطلاع دادن‌جهاد به ديدن شما آمده. حاج‌قاسم هم با اشتياق فراوان برای ديدن او به برادران گفت بگوييد سريع بيايد داخل پيش من ‌!! تا جهاد داخل اتاق شد حاج‌قاسم از جايش بلند شد او را محكم بغل كرد، جهاد هم با لحن شيرين و هميشگی‌اش كه حاج‌قاسم را عمو خطاب ميكرد و لبخندی كه هميشه زمان ديدن حاج‌قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشيد عمو! و شانه‌ی حاج‌قاسم را بوسيد، خم شد تا دست حاج‌قاسم را ببوسد اما حاجی ممانعت كرد. جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل می‌مانم! باهم نشستند و چای خوردن … برادری كه مسئول جهاد بود آمد داخل اتاق، حاج‌قاسم تا او را ديد گفت: برادر، جهاد را اول به خدا دوم به شما ميسپارم، جان شما و جان او! ايشان اجازه‌ی اينكه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد! جهاد لبخندی زد و باز شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد و دستش را بر روی شانه ايشان گذاشت و گفت عموجان من به فدای شما، حاج‌قاسم هم نگاهی پراز عشق و محبت به جهاد كرد و همينطور كه به جهاد نگاه ميكرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد...! آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بين جهاد و حاج‌قاسم فهميدند♥️🌱.. 💚