فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه روز پیرمرد قصه ی ما فهمید که یه معلم و مربی درجه یک به شهرشون اومده
با خودش گفت : پیش ایشونم میرم
و از ایشونم یاد میگیرم
مثل همه ی معلم هایی که داشتمـ . . .
شال و کلاه کرد
رفت و رفت و رفت تا به خونه ی معلم تازه وارد شهر رسید.
تق و تق و تق در زد و منتظر که تا بگه من اومدم از شما یاد بگیرم
و معلم خصوصی من بشید
معلم هم قبول کنه
آما اون معلم گفت : برو پیش همون معلمی که داشتی !
پیر مرد غمگین شد و به فکر فرو رفت که چرا
منو قبول نکرد این استاد آخه . . .؟
ادامه دارد
#تربیت
#علم
#نور
#مربی
کودک نوجوان بنت الهدی🇮🇷
یه روز پیرمرد قصه ی ما فهمید که یه معلم و مربی درجه یک به شهرشون اومده با خودش گفت : پیش ایشونم میرم
خلاصه
فرداش پا شد
هلک و تلک ...شال و کلاه ... عصا زنون
گفت باید یه کاری کنم که خدا به دل این مربی تازه وارد شهر بندازه تا منو قبول کنه...
این بار کِی رفت؟
کجا رفته باشه خوبه ؟
چه دعایی کرد به نظرتون؟
#داستان_واقعی
#تربیت
#علم
#نور
#خواستن
╰┈➤❀●•۰https://eitaa.com/jahadibentolhoda
کودک نوجوان بنت الهدی🇮🇷
خلاصه فرداش پا شد هلک و تلک ...شال و کلاه ... عصا زنون گفت باید یه کاری کنم که خدا به دل این مربی ت
رفت مسجد پیامبر
نزدیک روضه ی مبارکه ( بین قبر و منبر پیامبر صلوات الله )
دو رکعت نماز خوند
و بعد نمازش به خدا گفت :
أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ ...
خیلی روراست و صادقانه از خدا خواست که خدا دل این مربی رو به ایشون نرم و مهربان کنه...
#کار_خوبه_خدا_درست_کنه
حالا دیگه حال دلش فرق کرده بود ...نوری در دلش روشن و قلبش پر از محبت مربی تازه وارد شهر
بعد از چند روز دیگه صبرش تموم شد
دوباره
هلک و تلک... شال و کلاه و نعلین...عصا زنون...رفت در خونه ی مربی ...
ادامه دارد...
#داستان_واقعی
#تربیت
#علم
#نور
#خواستن
#حرکت
#استقامت
╰┈➤❀●•۰https://eitaa.com/jahadibentolhoda
🔴ظرفیت سفارش ختم قرآن تا اطلاع ثانوی تکمیل میباشد.
بنده خدایی به رحمت خدا رفتن
و ورثه تعداد زیادی ختم براشون گرفتن
بنابراین تا تلاوت ختم های پیشین
و این سفارش عمده 🤭
پذیرش نداریم
#قرآن
#نور
#زندگی_پس_از_زندگی
۰