#مدح_امام_جواد
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
ميبارد انوار کرم از هر کرانه
شبهاي دلگير زمين پايان گرفته
از سوی جنت سورهی ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش
آري دعاي حضرت جانان گرفته
نسل امامت ميشود پاينده با او
از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته
او می رسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد
عالم همه قطره اگر دريا تو هستي
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستي
ماندهست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه
روشنترين تفسير أعطيناهستی
مانند کوثر چشمهی جاري نوري
با اين حساب آئينهی زهرا تو هستي
ای که دل از بابا ربوده خندههایت
آرامش هر لحظهی بابا تو هستي
ابن الرضایی، تو کريم بن کريمي
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
چشمان تو خورشيد هر اهل يقينيست
چشمان تو جنت! نه جنتآفرينيست
با عشق تو قلبي نميسوزد در آتش
در هر نگاه روشنت خلدبرينيست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلي
هر رشته از مهر شما حبلالمتينيست
من روزي هر سالهام را از تو دارم
چشمان من بر دستهاي نازنينيست
جود تو دارد جلوههای هل اَتایی
مولا! شفيع ما به درگاه خدايي
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
جز آستان تو پناهي که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت
يک گوشهچشمي، سائل تو خانهزاد است
در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم
دلهاي ما پروانهی باب الجواد است
هر شب دل من در هواي کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است
یوسف رحیمی
#مدح_امام_جواد
سرچشمه جود بیکران است جواد
صاحب دم و عیسای زمان است جواد
تا کور شود چشم همه بد گویان
محبوب ترین خلق جهان است جواد
علی علی بیگی
#مدح_امام_جواد
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج
ما حاجت محضیم و شما باب حوائج
ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم
این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم
تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم
روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم
بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی
هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی
حالا تو و این دست دل ما که دراز است
درب حرم از لطف به روی همه باز است
از فقر نشستیم که باران برسانی
بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی
باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم
خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم
افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم
یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم
تا حال و هوای حرمت باز بیاییم
با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم
این شعر لبالب همه اش شرح فراق است
این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است
حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده
میلم طرف پنجره فولاد کشیده
مجتبی کرمی
#مدح_امام_جواد
#مدح_حضرت_علی_اصغر
#دوبیتی_و_رباعی
بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات
بر آینه ی علی اعلی صلوات
هم مولد اصغر است و هم روز جواد
بر کرب و بلا و طوس یکجا صلوات
*
معشوق، به باد داده گیسو صلوات
بر نوگل کربلا ز هر سو صلوات
نقّاره زدند، ماه پیدا شده است
بر جلوه ی آن هلال ابرو صلوات
*
بر دلخوشی ضامن آهو صلوات
جانم! بفرست باز بر او صلوات
آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر
بر هر دل مشتاق علی گو صلوات
***
بر روی جواد، باز بهتر صلوات
بر ناز نگاه علی اصغر صلوات
این نیست صدای این همه جمعیت!
بفرست بلندتر به حیدر صلوات
حامد اهور
#شعر_آئینی
#حضرت_جواد_الائمه_ع
در هواى سينه سودائيم
شد كبوتر اين دل هرجائيم
يك مدينه مستى و شيدائيم
مست مست از كوثر زهرائيم
كوثر امشب غيرت دريا شده
ضامن آهو مگر بابا شده
آسمان گرديده امشب خاكبوس
مىتراود عطر شادى از نفوس
در اجابت غرق شد شمس الشموس
شد شكوفا جلوه ی سلطان طوس
باز شد بر روى دل باب المراد
كور چشم ابتران ، آمد جواد
اين پسر سر تا به پا پيغمبر است
اين پسر آئينه دار حيدر است
اين پسر سرّ خداى اكبر است
سلسله جنبان روز محشر است
اين پسر ملك ولايت را ولى است
در نگاه او محمد منجلى است
او كه ايثار و كرم آئين اوست
دلنوازى عادت ديرين اوست
دشت و اقيانوسها مسكين اوست
دام دلها گيسوى مشكين اوست
كهكشانها و زمين آواره اش
كعبه ی خيل ملك گهواره اش
روى ماهش معنى الله و نور
خال رويش محشر يوم النشور
مىبرد دل يك نگاه او ز حور
چشم بد از حسن وجه الله دور
جبرئيل امشب بخواند ان يكاد
دود كرد اسپند در پاى جواد
کمیل کاشانی
مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار
بر تن هستی قرار آمد قرار آمد قرار
غنچه ی زهرا به بار آمد، به بار آمد، به بار
عالم از یک گل بهار آمد، بهار آمد، بهار
جان به شوق او نثار آمد، نثار آمد، نثار
لیل رفت اینک نهار آمد، نهار آمد، نهار
دامن ریحانه ات گردیده گلشن یا رضا
خانه ی تو، قلب تو، چشم تو، روشن یا رضا
ای رضائیّون رخ ابن الرّضا را بنگرید
رکن ایمان، حصن دین، کهف تقی، را بنگرید
چارده مرآت حُسن کبریا را بنگرید
هیبت و قدر و جلال مرتضی را بنگرید
بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگرید
طلعت قرآن جمال مصطفی را بنگرید
قبله ی اهل ولا باب المراد است این پسر
جود با لبخند می گوید جواد است این پسر
ای عروس فاطمه! خیر الانام آورده ای
عاشر ماه رجب ماه تمام آورده ای
عرشیان را آفتابی مستدام آورده ای
فرشیان را رهبری گردون مقام آورده ای
نوریان را در همه عالم امام آورده ای
ناریان را آیت برداً سلام آورده ای
جان جان عالم است این بر سر دوشش بگیر
ای عروس موسی جعفر! در آغوشش بگیر
آسمان گوید که این خورشید تابان من است
عرش می بالد که این ماه فروزان من است
عدل می نازد که این مولود، میزان من است
وحی می خندد که این پاکیزه تن جان من است
مادرش ریحانه می گوید که ریحان من است
در بغل او را رضا گیرد که قرآن من است
بشنوید از حضرت جبریل با صوت جلی
کوثر دوّم مبارک باد بر آل علی
ای وجود جود از جود وجودت یا جواد
دوستان و دشمنان مرهون جودت یا جواد
حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد
لوح دل آیینه ی غیب و شهودت یا جواد
مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد
ای زوهم خلق، بالاتر حدودت یا جواد
تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر
هم تو دُرِّ دریایی و هم بحر سه دُرِّ
نوح دل یوسف لقا موسی کلام عیسی دمی
بحر ایمان را گهر دُرهای رحمت را یمی
هم کتاب الله ناطق هم خطاب محکمی
در محیط علم سکّاندار کلّ عالمی
در سنین خردسالی پیر پور اکثمی
از تمام انبیا غیر محمّد اعلمی
در جواب یک سؤال آری هزاران مسئله
افکنی برگردن صد پور اکثم سلسله
آبرو بخشان عالم آبرومند تواند
در سنین کودکی افلاک پا بند تواند
جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند تواند
صد چو لقمان مستمند حکمت و پند تواند
باد و باران، ابر و دریا بی قرارت می شود
در شکار ماهیی مؤمون شکارت می شود
ای بلندای زمان مرهون عمر کوته ات
اختران پروانه ی روی نکوتر از مه ات
تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت
عرش و فرش و آسمان ها و زمین دانشگهت
علم ما کان و یکون سطری به قلب آگهت
در کتاب آسمانی خوانده حقّ وجه اللّهت
می درخشد تا قیامت کوکب اقبال تو
شوکت عبّاسیان چون مور شد پامال تو
دست تو وقت کرم کار خدایی می کند
چشم تو از عالمی مشکل گشایی می کند
خلق تو حتّی زدشمن دل ربایی می کند
مهر تو در ملک دل فرمانروایی می کند
ذات حقّ در طلعت تو خودنمایی می کند
عالم خلقت سر کویت گدایی می کند
با تو دارم عرض حاجت از تو می خواهم مراد
یا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد
ای تو شمع و عالَمت پروانه یا ابن الرّضا
ای رضا را نازنین دُردانه یا ابن الرّضا
دامن ریحانه را ریحانه یا ابن الرّضا
جود، پیش جود تو افسانه یا ابن الرّضا
من گدایم بر در این خانه یا ابن الرّضا
آشنایم، نیستم بیگانه یا ابن الرّضا
تو مرا سرمست از جام ولایت می کنی
تو به مأمون حرز مادر را عنایت می کنی
کیستم من سائل کوی تو یا ابن الرّضا
روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرّضا
مدح خوان تو، ثناگوی تو، یا ابن الرّضا
تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرّضا
من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرّضا
دست دل آورده ام سوی تو یا ابن الرّضا
ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان
کیست «میثم» خاک راه میثم تمّارتان
استاد غلامرضا سازگار
#مدح_امام_جواد_علیه_السلام
قلب عوالم گر در این ایام شاد است
از یمن میلاد جواد ابن الجواد است
ما لذت هر جود را با او چشیدیم
ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است
وقتی کرامت های او بی حد و مرز است
بازار حاتم های این عالَم کساد است
هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است
در پنج سالی او امامِ اعتقاد است
در کاظمینِ او شود هر اشک، لبخند
زیرا برای شیعیان باب المراد است
روی نیاز ما به سمت بی نیاز است
بر حاجت ما او اجابت را نهاد است
مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی
راه ورود ما فقط باب الجواد است
علی اصغر یزدی
ای که از دست کریمت خیر و برکت میرسد
هر کسی شد سائل جودت به عزت میرسد
تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین
ظاهراً بر کودکانش هم امامت میرسد
از رضا” باید جوادی” اینچنین یابد ثمر
از قیامت انتظاری جز قیامت میرسد؟!
ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است
بر امامان از تو وقتی که محبت میرسد
من خودم را می شناسم مستحق نقمتم
از تو اما سمت من هر بار نعمت میرسد
من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم
بس که از معنای جودت معنویت میرسد
لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته
دست بر دامان تو روزی به خُلّت میرسد
وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد
بیشتر در روز حسرت، او به حسرت میرسد
شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او
از علی موسی الرضا صدبار خلعت میرسد
زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد
بیشتر از پیش بر زائر عنایت میرسد
یابن سلطان خراسان! از پر قنداقهات
به علیاصغر قسم آدم به دولت میرسد
حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا
از کمان حرمله تیری به دقت میرسد
تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد
روضهی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد
#امير_عظيمي
#ولادت_حضرت-امام_جواد علیه السلام
#ولادت_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز
یک کوزۀ بی آب، از دریا چه میداند
یک مشت خاک، از غربت صحرا چه میداند
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چهارده خورشید عقل ما چه میداند
ما دور از "قدریم" "إنا" را نمیفهمیم
الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم
هرکس که در این خانه قنبر شد پشیمان نیست
کارگر اولاد حیدر شد پشیمان نیست
از خاک بود و عاقبت زر شد پشیمان نیست
جاروکش صحنی مطهر شد پشیمان نیست
این روزها باید رضا آباد ساکن بود
یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود
نُه بار میگیریم ذکر یا رضا و بعد
نُه بار میچرخیم در صحن و سرا و بعد
نُه بار میسازیم راهی تا شما و بعد
نُه بار میآییم تا عرش خدا و بعد
شاید سحر باب الجوادت روی ما وا شد
اولادنا اکبادنا امروز معنا شد
گفتم جواد، از بند بند شعر رحمت ریخت
از چشمهای سائلم اشک خجالت ریخت
گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت
آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت
گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد
بی معرفت بودن دوباره کار دستم داد
ای حسرت سجادهها، یا ربنای تو
رفته ست تا به عرش اعلی ربنای تو
بوی علی دارد سحرها ربنای تو
توحید میگیریم ما، با ربنای تو
آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن
یک کاظمیه در دل هر شیعه بر پا کن
یک "اتق الله" از تو، ایمان داشتن با من
ابر کرامت از تو، باران داشتن با من
شانه ز تو، زلف پریشان داشتن با من
چه کرده این عشق کریمان داشتن با من
که در خیالم کاظمینی میشوم هر روز
در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز
دل دست تو دادیم پس دل برنمیگردد
ناقص نباشد تا که کامل برنمیگردد
بی جیره از این خانه سائل برنمیگردد
یعنی از اینجا بی فضائل برنمیگردد
این دفعه را آقا بیا سائل نوازی کن
ویرانۀ قلب مرا آباد سازی کن
همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه
و یک علی دارد دوباره میرسد از راه
بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه
شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه
این شاخۀ طوبی ثمر دارست از امشب
بی بی رباب ما پسردارست از امشب
این طفل کوچک میشود حیدر زمان جنگ
شمشیر خود میسازد از حنجر زمان جنگ
اصغر شد اما میشود اکبر زمان جنگ
مانند مردان میسپارد سر زمان جنگ
گهواره را معراج خواهد کرد این آقا
دین را به خود محتاج خواهد کرد این آقا
بر روی دستی خوش زبانی میکند روزی
با گریههایش خطبه خوانی میکند روزی
قد سپاهی را کمانی میکند روزی
از سنگر دین پاسبانی میکند روزی
شش ماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت
تا حد جان پای دفاع از یار خواهد رفت
تیری به سرعت حنجرش را میزند بر هم
یکجور میآید سرش را میزند بر هم
اصلا تمام پیکرش را میزند بر هم
در خیمه قلب مادرش را میزند بر هم
از گوش تا گوش سرش با تیر میپاشد
لب با سه شعبه تا شود درگیر، میپاشد
رازی ز مدفون بودنش بیرون نمیآید
کوری چشم دشمنش بیرون نمیآید
یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمیآید
صد نیزه هم باشد تنش بیرون نمیآید
دست امامی هست، پس دستی برابر نیست
یعنی که نبش قبر شش ماهه میسر نیست
سید پوریا هاشمی
#مدح_امام_جواد
زیر قدمت بند دل ماست که گیر است
بهتر بنویسم دل ما عبد و اسیر است
هر کس به تو دل داد محال است نگوید
از هرچه دلش غیر تماشای تو سیر است
«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»
دام است نگاه تو و ابروی تو تیر است
از نام و نشان و نسب ما چو بخواهید
مائیم گدا و پسر شاه امیر است
شهزاده جودی تو که در وصف تو گفتند:
هر لحظه و هر ثانیه در فکر فقیر است
عالم همه دور سر تو گرم طوافند
افلاک کنار وجنات تو حقیر است
جانم به فدای تو و دستان کریمت
شاهیم سر سفره احسان قدیمت
بند دلم از گیسوی تو واشدنی نیست
دوری ز تو هیهات، به مولا شدنی نیست
آن دل که نشد بسته به خال لبت ای دوست
دل نیست، خرابه است، وَ احیا شدنی نیست
گشتیم، و گشتیم، و گشتیم، و گشتیم
والله که مانند تو پیدا شدنی نیست
آن آینه که روی تو را داد نشانم
نور است سراسر به خدا «ها» شدنی نیست
از برکت روی تو شده گندم ما نان
بی برکت تو حاجت ماها شدنی نیست
بدجور نمک گیر توأم حضرت باران
افتاده دلم پای تو و پاشدنی نیست
ای جود و کرامت نمی از لطف نگاهت
دریاب گدایی که نشسته سر راهت
پیداست نشان تو به هر جای خراسان
پس لذت محض است تماشای خراسان
از روز ازل یاد گرفتیم بگوئیم
مائیم گرفتار و گداهای خراسان
جز بر علی و آل علی دل نسپردیم
دادیم دل خویش به آقای خراسان
هر چند کبوتر نه، ولی شکر که هستیم
جاروکش و درباری مولای خراسان
از باب تو رفتیم و به لطف تو گرفتیم
حاجات خود از محضر بابای خراسان
دلتنگ تماشای بهشتیم و نشستیم
در پیش تو لبریز تمنای خراسان
دردیم، ز رحمت بده این بار دوا را
امضا بزن این بار شما مشهد ما را
«ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را»
چشم تو به تصویر کشیده است خدا را
مُهر از لب آن شیشه پر معجزه بردار
بگذار معطر کند عطرت همه جا را
هم عشق شمائید وَ هم حضرت معشوق
داده است خداوند به ما درد و دوا را
ای برکت باران زتو، از شوق در آورد
لبخند دل انگیز لبت اشک رضا را
یاد حرمت شعر مرا باز عوض کرد
انداخت میان دلم این حال و هوا را
مثل تو جوانند شهیدان خمینی
کرده است دعای تو اجابت شهدا را
از لطف تو در راه حسینیم همیشه
پای علم پیر خمینیم همیشه
وحید محمدی
#مدح_امام_جواد
اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست
پایان هر چه خواستم از او نداد نیست
بین تمام صحن و سراها طلوع صبح
جایی به باصفائی باب المراد نیست
قاسم نعمتی
#مدح_امام_جواد
قلب عوالم گر در این ایام شاد است
از یمن میلاد جواد ابن الجواد است
ما لذت هر جود را با او چشیدیم
ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است
وقتی کرامت های او بی حد و مرز است
بازار حاتم های این عالَم کساد است
هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است
در پنج سالی او امامِ اعتقاد است
در کاظمینِ او شود هر اشک، لبخند
زیرا برای شیعیان باب المراد است
روی نیاز ما به سمت بی نیاز است
بر حاجت ما او اجابت را نهاد است
مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی
راه ورود ما فقط باب الجواد است
علی اصغر یزدی