مدتی می شود پریشانم
فکر می کنم درون زندانم
بدنم سرد میشود تبم بالاست
لرز دارم ، خود زمستانم
شال بسته ام, به دور سرم
پارچه ای هم به روی چشمانم
احتمالا دچار عشق شدم
یا مریضم خودم نمی دانم
مثل مجنون که در پی لیلاست
کاسه در دست،مست و حیرانم
می نشینم کنار سجاده
باز می کنم کتاب قرآنم
سوره مطمئنه! مطمئن شده ام
مبتلای غم حسین(ع) شده ام
ناگهان مریضی ام گم شد
چهره ام به رنگ گندم شد
ایستادم کنار سجاده
گریه هایم همه تبسم شد
قامتم شبیه یک انسان
حالتم شبیه مردم شد
کعبه ام حرم شد و بعد
قبله گاهم امام سوم شد
نام او را مدام می بردم
نام او هم پیاله خم شد
حالت طبیعی ام برگشت
بار دوم، نه بار چندم شد
که به این وضع مبتلا شده ام
مست سلطان کربلا شده ام
خواب دیدم اسیر غم شده ام
روضه خوان دم حرم شده ام
روی سنگها نشسته ام و
بی توجه به دور و برم شده ام
با همین حال، دست بر سینه
سمت شش گوشه خم شده ام
دم حسین شد باز دمم زینب
زنده با این ، دودم شده ام
زائری گفت نوحه خوان حرم
به دعاهای مادرم شده ام
باز کردم دوباره چشمانم
وارد بیت آخرم شده ام
معنی عشق را نمی داند
آنکه از شاه من نمیخواند
می نویسم فقط به نام حسین
می نشینم فقط به بام حسین
پسر و دخترم ، فدای شما
پدر و مادرم غلام حسین
نوکری شغل خانواده ماست
همه نوکر فقط امام حسین
کفتری ملازم حرمم
کفتری صید در دام حسین
دور می زنم حوالی عباس
بعد می روم به احترام حسین
سمت گودال روضه می خوانم
روضه آتش و خیام حسین
السلام و علیک، غوغا شد
پای دشمن به خیمه ها وا شد
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#ابوذر_احمدی