eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
940 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غرق توحید آفـاق پُراز نماد آل علی است جاوید همیشه یاد آل علی است بشکفت درآن بهشت غرق توحید یک غنچه که از جواد آل علی است
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام سجایای کریم بر در خانه ی آقا به تمنای کریم صف کشیدند شب وروز گداهای کریم من به جز خیر ندیدم زکرمخانه ی او بنده ام بنده ی شرمنده ی مولای کریم ماهمه سائل دستان کریم حسنیم چشم داریم به احسان و به اهدای کریم آفتاب کرم دوست به او می تابد غرق انوار الهی شده دنیای کریم جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد ما ندیدیم دراین دایره همتای کریم این قبیله به خدا عادت احسان دارند نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم نفر چارم اصحاب کسا اوست ولی لقب اوشده بین همه آقای کریم نکشد منت حاتم که کند فخر براو هرکه دارد به کف اش گوهر دریای کریم اف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم گفت برهمسر خود زود برو، قاتل او مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم شکرلله که «وفایی» به کرمخانه ی دوست متبرک شده شعر تو به امضای کریم
لحظه تودیع درتمام عمرخود قلبی مکدر داشتم همچو شمع سینه سوزی دیده ی تر داشتم دوست چون دشمن مرا آزرد با زخم زبان من ازاین بی درد مردم حال مضطر داشتم درمدینه گرد غربت روی دامانم نشست دروطن بودم که قلبی درد پرور داشتم با غبان عشقم واز پاره های جان خود درمیان تشت غم گل های پرپر داشتم گرچه یاد مادرم آتش به جان می زد ولی خون به دل از بی وفایی های همسر داشتم هیچ کس چون من ندید ه یاس را نیلوفری یاس را دیدم کبود وسخت باور داشتم ناله ی یا فضه ی مادر به گوشم چون رسید خون به دل ،آتش به سینه، چشم بردر داشتم بعد بابا مادری می کرد ازمن خواهرم با فداکاری زینب، باز مادر داشتم اشک چشمان حسینم، زد شرر برجان من لحظه ای که چشم درچشم برادر داشتم نی عجب گرپیکرم آماج تیر کینه شد من که از زخم زبان صد زخم خنجر داشتم ای «وفایی »لجظه ی تودیع خود ازاین جهان شعله هابرجان خود ازاشک خواهر داشتم
سردار جمل دارویی جز زهر، دردم را چنین درمان نکرد مشکلم را جز شهادت در جهان آسان نکرد جان من از دوستان و دشمنان آزرده گشت هیچ کس درد غریبی مرا درمان نکرد زخم ها ی قلبم از زخم زبان ها کم نبود یک نفر اندوه بسیار مرا عنوان نکرد من که سردار جمل بودم شدم سردار غم زان همه شاهد کسی درد مرا اذعان نکرد جز غم مادر که دل را رو به ویرانی کشید هیچ طوفانی دلم را این چنین ویران نکرد روی سیلی خورده ی مادر به چشمم نقش بست هیچ تصویری چنین چشم مرا گریان نکرد ریختم غم را درون سینه ام ، تا عاقبت زهر ، غم را ریخت بیرون و دگر پنهان نکرد گرچه خواندم برحسینم روضه ی لایوم .. را سخت بود اما علاج سید عطشان نکرد تیر پاشیدند جای گل به روی پیکرم هیچ کس تابوت را این گونه گلباران نکرد رسم دونان بود هیزم جای گل می آورند این چنین حق نبی را امتی جبران نکرد ای «وفایی» خصم دین در کربلا ،بهتر ازاین کینه ی خود را تلافی با سم اسبان نکرد
لخته های جگر ای خواهرمن، ای مادرمن تشتی بیاور ،تو دربرمن شراره های پیکرم ریزد خون لخته های جگرم ریزد ای خواهر / با قلب خونبار رفتم ز دنیا /خدانگهدار دلم به درد و ،غم مبتلا بود زخمی که خوردم ،از آشنا بود من غربت خودرا عیان دیدم به جای زن بلای جان دیدم ای خواهر / با قلب خونبار رفتم ز دنیا /خدانگهداذ کمتر روانه، خون جگرکن به پاره های ، دلم نظرکن حسن اگر پراز جراحت شد از دیدن مغیره راحت شد ای خواهر / با قلب خونبار رفتم ز دنیا /خدانگهدار اگر دلم شد، به رنگ نیلی یادم نرفته ، کوچه وسیلی دوباره یاد مادر افتادم به یاد ضربه و درافتادم ای خواهر / با قلب خونبار رفتم ز دنیا /خدانگهدار در کربلااین، عبدلله من این قاسم واین ،رسم و ره من من می روم ، ای نورعین من جان تو وجان حسین من ای خواهر / با قلب خونبار رفتم ز دنیا /خدانگهدار
گوهرارزنده ای گل گلزار اخلاص ویقین بانوی کاخ شرف ام البنین نام توچون فاطمه، بُد فاطمه قدر تو معلوم باشد برهمه ای همه پاکان گواه پاکیت عشق مات از شوکت افلاکیت گوهر ارزندۀ صبر ویقین همسر پاک امیر المؤمنین اسوۀ ایمان وایثار وادب مادر شیر شجاعان عرب ای ارادتمند زهرا ورسول ای امانت دار گل های بتول تا قدم در خانۀ عصمت زدی گل به فرق خویش از عزت  زدی روز اول با هزاران زیب وزین خوانده ای خود راکنیز زینبین در وفا داری تو ای با وفا می توان گفت از ره صدق وصفا صبر در کانون تو تحصیل کرد زینب از تو بارها تجلیل کرد ای که گفتی همره اشک دوعین چار فرزندم به قربان حسین حق گواه بینش ودانائی ات جان فدای اشک عاشورائی ات عاقبت با آن همه قدر رفیع جای بگرفتی به دامان بقیع کاش روزی چون کبوترهای عشق واکنم از شوق جان پرهای عشق پرزنم تا روضۀ پاک بقیع سر نهم با گریه برخاک بقیع چون «وفایی» با دل وجانی حزین گریم وگویم که یا ام البنین
گوهرارزنده ای گل گلزار اخلاص ویقین بانوی کاخ شرف ام البنین نام توچون فاطمه، بُد فاطمه قدر تو معلوم باشد برهمه ای همه پاکان گواه پاکیت عشق مات از شوکت افلاکیت گوهر ارزندۀ صبر ویقین همسر پاک امیر المؤمنین اسوۀ ایمان وایثار وادب مادر شیر شجاعان عرب ای ارادتمند زهرا ورسول ای امانت دار گل های بتول تا قدم در خانۀ عصمت زدی گل به فرق خویش از عزت  زدی روز اول با هزاران زیب وزین خوانده ای خود راکنیز زینبین در وفا داری تو ای با وفا می توان گفت از ره صدق وصفا صبر در کانون تو تحصیل کرد زینب از تو بارها تجلیل کرد ای که گفتی همره اشک دوعین چار فرزندم به قربان حسین حق گواه بینش ودانائی ات جان فدای اشک عاشورائی ات عاقبت با آن همه قدر رفیع جای بگرفتی به دامان بقیع کاش روزی چون کبوترهای عشق واکنم از شوق جان پرهای عشق پرزنم تا روضۀ پاک بقیع سر نهم با گریه برخاک بقیع چون «وفایی» با دل وجانی حزین گریم وگویم که یا ام البنین
گل های مسرت امشب ازقافله ی نور خبردارم من از سواران سلحشور خبردارم من از نشاط وپری وحور خبردارم من از شکوه دل پُر شور خبردارم من شب زیبایی وروز طرب انگیز رسید ساقی میکده با ساغر لبریز رسید امشب از نور دل دل فاطمه صحبت دارم با شما صحبتی از جلوه ی عصمت دارم سخن از شادی گل های مسرت دارم خبر از آینه ی عشق ومحبت دارم غرق شیدایی وشورم اگراز شور حسین جبرئیلم که خبرمی دهم از نور حسین شهر یثرب ز رُخش نور علی نور بود رشک فردوس برین رشک دل طور بود خاطر اهل ولایت همه مسرور بود خانۀ فاطمه پُر ولوله و شور بود مرتضی شکر خدا کرد و رویش بوسد مصطفی گریه گمان زیر گلویش بوسد این گل سرخ که زیبنده ی زهرا وعلی ست لالۀ گلشن ارزنده ی زهرا وعلی ست این همان چشمه ی جوشندۀ زهرا وعلی ست این همان مهر درخشنده ی زهرا وعلی ست از فروغ رخ او تا که تکلم کردند بررُخش این دو گل یاس تبسّم کردند نور او منبع وسرچشمه ی خورشید بود روی او خوب تر از ماه شب عید بود مهراو آینه ی روشن توحید بود حُب او روز جزا مایه ی امیّد بود هرکه شد ذره ی این مهر به خورشید رسد پیروش عاقبت الأمر به توحید رسد آی فطرس بخدا قبله ی حاجات رسید خیز از جا که کنون وقت ملاقات رسید بنگر لاله ای از گلشن سادات رسید نور سبزی زجمالش به سماوات رسید نور این مهر چراغ سحرت خواهد داد عطر این گل زوفا بال وپرت خواهد داد روی او آینه ی صبرو ثبات است بیا نفسش باعث احیاء حیات ست بیا در دوعالم همه را فلک نجات ست بیا بهر آزادی تو برگ وبرات است بیا کائنات از دم او زنده وجاوید شوند گمرهان با نگهش پیرو توحید شوند این همان است که دل در طلبش می کوشد کوثر عشق ز انگشت پیمبر نوشد به تنش جامه ی گلرنگ شهادت پوشد این همان است که خونش همه دم می جوشد دل جبریل «وفایی» زغم او خون است این حسین است که اسلام به او مدیون است
(ع) سرلوحه ی ایثار اکنون که با شادی دل ما همنشین است روی زمین سزسبز چون خلد برین است از آسمان آواز قدسی آید وباز نغمات قدسی گویی از روح الامین است بس که تماشایی است گلزار ولایت چشم فلک سرگرم دیدتر زمین است پرسیدم از خورشید حیران که ای، گفت چشمان من محو امیرالمومنین است گفتم که این بوی بهشتی چست وزکیست گفتا که این عطر گل ام البنین است گفتم بگو یک ذره از فضل وکمالش گفتا که او خورشید اخلاص ویقین است گفتم چه داری مژده براهل ولایت گفتا نوید من براهل عشق این است امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد گنجینه ی عشق و وفا عباس آمد آئینه ی صدق وصفا عباس آمد ای تشنگان عشق وآزادی بیائید سرچشمه ی آب بقا عباس آمد بهر فداکاری به بزم حق پرستی پروانه ی شمع هدا عباس آمد چون ذره درحال وهوای او بمانید منظومه خورشیدها عباس آمد گرمی چکد ازگونه گل شبنم شرم جان ادب ،روح حیا عباس آمد با غنچه های سرخ عاشورا بگوئید سقای دشت کربلا عباس آمد حاجت طلب کن از در باب الحوائج چون قبله ی حاجات ما عباس آمد با آن که غرق شور وشیدایی است دل ها با آن که عطر عاشق با عباس آمد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد تا برعلی این مه جبین لبخند می زد براو امیرامومنین لبخند می زد با خنده نورانی شمس ولایت ازآسمان روح الامین لبخند می زد گه آسمان با قدسیان خندید،گاهی با غنچه های خود زمین لبخند می زد هرگه حسین ازمقدم عباس خندید رضوان به فردوس برین لبخند می زد وقتی که زینب شاد شد گوئی که زهرا برچهره ام البنین لبخند می زد ازشادی دُردانه های آفرینش درعرش خیرالمرسلین لبخند می زد پیغمبر رحمت تبسم کرد وآن گاه عیسی به چرخ چارمین لبخند می زد بلبل به گلزار محبت این خبر را می گفت و با گل های دین لبخند می زد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد عباس ایمانش چو کوهی استوار است میلاد او میلاد مردی و وقار است میلاد او روشن ترین صبح امید است میلاد او رنگین ترین روز بهار است میلاداو فصل شکوفایی گل هاست میلاد او رنگین ترین روز بهار است میلاد او درمصحف پر نور ایمان سرلوحه ایثار وعشق و افتخار است میلاد او بهر تمام پاسداران سرمشق آزادی و شور واقتدار است میلاد آن سرچشمه ی اخلاص وتقوا فصل نزول رحمت پروردگاراست میلاد آن آئینه ی عشق وفضیلت پایان غم، آغاز شوری پایداراست درمقدم آن گلبن گلخانه ی نور نقش لب چشم انتظاران این شعاراست امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد مه بر رخ ایزد نمایش بوسه می زد خورشید برخال لقایش بوسه می زد ماه بنی هاشم لقب بگرفت وخورشید بر روی پرنور وضیایش بوسه می زد شرم وحیا ازچهره اش می ریخت چون اشک وقتی ادب بر خاک پایش بوسه می زد او مظهر عشق وفتوت بود وایثار گرکه شجاعت بر سرایش بوسه می زد هرگه دعایش برفلک می رفت گویی جبریل بر روح دعایش بوسه می زد گاهی علی دربین اشک شوق وماتم برچشم های حق نمایش بوسه می زد اشک ازنگاه حسرت ام البنین ریخت وقتی علی بر دست هایش بوسه می زد ای دل «وفایی» با نسیم آرزوها دانی چرا برخاک پایش بوسه می زد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
نسیم صلوات ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات تقدیم به مقدم حسن جا دارد برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات کریم اهل بیت این ماه عزیز ماه جود و کرم است هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است امشب که کریم اهل بیت آمده است از درگه او هر چه بخواهید کم است لبخند مسرت آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود از عرش ملائکِ مقرّب دیدند لبخند مسّرت به لب فاطمه بود
تبریک آئینة صبرو استقامت تبریک گنجینة احسان وکرامت تبریک با نور به صفحه ی فلک حک کردند میلاد دهم مهر امامت تبریک
غرق توحید آفـاق پُراز نماد آل علی است جاوید همیشه یاد آل علی است بشکفت درآن بهشت غرق توحید یک غنچه که از جواد آل علی است