*#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع*
*#روضه_حضرت_زهرا*
*#اجرک_الله_یاصاحب_الزمان*
*#شاعر_یونس_وصالی*
ای سامرایت تکیه گاه امن دل ها
گلدسته های تو ستون عرش اعلا
خورشیدی و پیش تو ما از ذره کمتر
دوم حسن در نسل اولاد پیمبر
دار السلام شیعه صحن و بارگاهت
دنیا بود آقا اسیر یک نگاهت
جانم فدایت که شبیه مجتبایی
مثل حسن گریان ز درد کوچه هایی
کلا حسن ها مادری هستند انگار
هر صبح یادش میدهد قلب تو آزار
روضه بخوان آقا ، بخوان از داغ مادر
از موقعی که بسته شد دستان حیدر
ای وای از آن لحظه ای که با لگد زد
نامرد بین کوچه ها اورا چه بد زد
شد مادرم نقش زمین ای وای ای وای
دور و برش مشتی لعین ای وای ای وای
انسیه الحورا کجا و ضرب سیلی
گلبرگ رخسارش ز سیلی گشت نیلی
بین در و دیوار بود و پیکرش سوخت
میخ مذابی سینه اش را روی در دوخت
دیگر توان روضه خواندن را ندارم
از داغ محسن کل عمرم داغدارم
یونس وصالی (یونس)
#روضه_حضرت_زهرا
ماندهام با کودکانِ از غذا اُفتادهام
باز بالایِ سَرَت با بچهها اُفتادهام
بسترت را جمع کردم بسترم را پَهن کُن
دردِ پهلو میکشم من هم زِ پا اُفتادهام
گرچه پُختی خانمم نانی برایِ چند روز
من سهماهی میشود از اشتها اُفتادهام
موی خاک و روی خاکی و محاسن غرقِ خاک
آه میبینی مرا که در کجا اُفتادهام
#حسن -لطفی
#روضه_حضرت_زهرا
دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و کوچه سنگ
نامرد سنگ و با دل سنگش به ما رسید
دست سیاه از سر من بی هوا گذشت
دستی به روی مادرمان بی هوا رسید
دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و دست سنگ
از هر سه خورد از همه زخمی جدا رسید
#روضه_حضرت_زهرا
نظرم بر رخش افتاد،دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟
حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده،خدایا چه کنم؟
#محمد-جواد- شیرازی
#روضه_حضرت_زهرا
ای کاش وقت غسل تن لاغرش دگر
دست علی به بازوی زهرا نمیرسید
دست علی به بازوی زهرا رسید و کاش
دست حسین به بازوی سقا نمیرسید
#عبدالحسین- میرزایی
#روضه_حضرت_زهرا
گفتم که کار کم بکن اینجا عزیز من
ممنون نان تازه ام اما عزیز من
نان را بدون قوت بازو نمی پزند
نان را که با جراحت پهلو نمی پزند
#حسن -لطفی
#روضه_حضرت_زهرا
او دختر است حسرت آغوش می خورد
این سینه ی شکسته،بمان،جوش می خورد
دستت شکسته است که بالا نمی رود؟
این شانه ات چه دیده چرا جا نمی رود؟
#حسن- لطفی
#روضه_حضرت_زهرا
به قول حضرت صادق:به کوچه هر کس بود
به هر چه داشت به ناموس کبریا میزد
مغیره از نفس افتاد،غلاف سنگین بود
یکی نگفت که این بی حیا چرا میزد
#عبدالحسین- میرزایی
#روضه_حضرت_زهرا
طوری زدند که همه دیدند فاطمه
پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه
با چکمه هایشان چقدر این حرامیان
رفتند روی سینه ی ارباب راه
#محمد- جواد -شیرازی
#روضه_حضرت_زهرا
گیرم آتش به جفا،در که نباید می سوخت
آشیان سوخت،کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
#محسن -ناصحی
*#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع*
*#روضه_حضرت_زهرا*
*#اجرک_الله_یاصاحب_الزمان*
*#شاعر_یونس_وصالی*
ای سامرایت تکیه گاه امن دل ها
گلدسته های تو ستون عرش اعلا
خورشیدی و پیش تو ما از ذره کمتر
دوم حسن در نسل اولاد پیمبر
دار السلام شیعه صحن و بارگاهت
دنیا بود آقا اسیر یک نگاهت
جانم فدایت که شبیه مجتبایی
مثل حسن گریان ز درد کوچه هایی
کلا حسن ها مادری هستند انگار
هر صبح یادش میدهد قلب تو آزار
روضه بخوان آقا ، بخوان از داغ مادر
از موقعی که بسته شد دستان حیدر
ای وای از آن لحظه ای که با لگد زد
نامرد بین کوچه ها اورا چه بد زد
شد مادرم نقش زمین ای وای ای وای
دور و برش مشتی لعین ای وای ای وای
انسیه الحورا کجا و ضرب سیلی
گلبرگ رخسارش ز سیلی گشت نیلی
بین در و دیوار بود و پیکرش سوخت
میخ مذابی سینه اش را روی در دوخت
دیگر توان روضه خواندن را ندارم
از داغ محسن کل عمرم داغدارم
یونس وصالی (یونس)
*#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع*
*#روضه_حضرت_زهرا*
*#اجرک_الله_یاصاحب_الزمان*
*#شاعر_یونس_وصالی*
ای سامرایت تکیه گاه امن دل ها
گلدسته های تو ستون عرش اعلا
خورشیدی و پیش تو ما از ذره کمتر
دوم حسن در نسل اولاد پیمبر
دار السلام شیعه صحن و بارگاهت
دنیا بود آقا اسیر یک نگاهت
جانم فدایت که شبیه مجتبایی
مثل حسن گریان ز درد کوچه هایی
کلا حسن ها مادری هستند انگار
هر صبح یادش میدهد قلب تو آزار
روضه بخوان آقا ، بخوان از داغ مادر
از موقعی که بسته شد دستان حیدر
ای وای از آن لحظه ای که با لگد زد
نامرد بین کوچه ها اورا چه بد زد
شد مادرم نقش زمین ای وای ای وای
دور و برش مشتی لعین ای وای ای وای
انسیه الحورا کجا و ضرب سیلی
گلبرگ رخسارش ز سیلی گشت نیلی
بین در و دیوار بود و پیکرش سوخت
میخ مذابی سینه اش را روی در دوخت
دیگر توان روضه خواندن را ندارم
از داغ محسن کل عمرم داغدارم
یونس وصالی (یونس)