eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
937 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درست آن‌گونه که با رقصِ تاک، انگور می‌ریزد زمان گردگیری از ضریحت، نور می‌ریزد مرا بیرون نکن از خانه‌ات هرچند می‌دانم که دهقان، جنس نامرغوب خود را دور می‌ریزد نمی‌بینیم لطفت را و می‌پرسد ملک از خود: چرا شاهی طلا در دامن یک کور می‌ریزد؟ بگو این صحنه‌ی رویایی باران و گلدسته‌ست؟ و یا آب وضو از گونه‌های حور می‌ریزد؟ تو صیادی، ضریحت دام، هر کس می‌رسد از راه دلش را مثل مشتی دانه در این تور می‌ریزد یقین قصد زیارت کرده با پیراهنِ احرام همین ابری که خود را پای نیشابور می‌ریزد ** شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زائرها به لبخندی شرابِ «سَعیُکُم مَشْکور» می‌ریزد
درست آن‌گونه که با رقصِ تاک، انگور می‌ریزد زمان گردگیری از ضریحت، نور می‌ریزد مرا بیرون نکن از خانه‌ات هرچند می‌دانم که دهقان، جنس نامرغوب خود را دور می‌ریزد نمی‌بینیم لطفت را و می‌پرسد ملک از خود: چرا شاهی طلا در دامن یک کور می‌ریزد؟ بگو این صحنه‌ی رویایی باران و گلدسته‌ست؟ و یا آب وضو از گونه‌های حور می‌ریزد؟ تو صیادی، ضریحت دام، هر کس می‌رسد از راه دلش را مثل مشتی دانه در این تور می‌ریزد یقین قصد زیارت کرده با پیراهنِ احرام همین ابری که خود را پای نیشابور می‌ریزد ** شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زائرها به لبخندی شرابِ «سَعیُکُم مَشْکور» می‌ریزد
برای غرق‌شدن در مقام نوری تو چقدر می‌طلبد دل سکوتِ صحرا را به اشتیاق مزاری که هم‌چنان مخفی است نسیم کرده زیارت حریم دریا را تو را فرشته‌ی الهام دیده در دل خواب سوال آدمیان را تویی یگانه‌جواب جهان چه بود به جز خاک و باد و آتش و آب اگر به لب نمی‌آورد نامِ زهرا را؟ پرنده‌ قصه‌ی پرواز را نمی‌دانست درخت مزه‌ی آواز را نمی‌دانست کسی حکایت آن راز را نمی‌دانست که آفرید نگاهت هر آن‌چه معنا را تویی حقیقت پاینده‌ای که می‌گویند شمیم سبز پراکنده‌ای که می‌گویند تویی گذشته و آینده‌ای که می‌گویند سپرده‌ام به تو دیروز را و فردا را مُصممی که زمین را پر از بهار کنی که پا به پای کنیزان خانه کار کنی شدی روانه‌‌ی مسجد که آشکار کنی به یک‌دو خطبه‌ی غرّا خدای پیدا را و کیست فاطمه؟ آن زن که از زغال تنور ستارگان زیادی نثار کرده به شب و یاد داده به خورشید، روشنایی را و یاد داده به اَسماء علمِ اَسما را شفیع محشر کبراست اشکِ نم‌نم تو و ذکر دائم مولاست اسمِ اعظم تو تکان کوه که سهل است، شورِ مقدم تو بلند می‌کند از جا جناب طاها را در ازدحام هزاران ستاره می‌آیی که صبح روز قیامت سواره می‌آیی و در عبور تو سَرها به زیر می‌افتند که سِرّ غیبی و پس می‌زنی تماشا را
درست آن‌گونه که با رقصِ تاک، انگور می‌ریزد زمان گردگیری از ضریحت، نور می‌ریزد مرا بیرون نکن از خانه‌ات هرچند می‌دانم که دهقان، جنس نامرغوب خود را دور می‌ریزد نمی‌بینیم لطفت را و می‌پرسد ملک از خود: چرا شاهی طلا در دامن یک کور می‌ریزد؟ بگو این صحنه‌ی رویایی باران و گلدسته‌ست؟ و یا آب وضو از گونه‌های حور می‌ریزد؟ تو صیادی، ضریحت دام، هر کس می‌رسد از راه دلش را مثل مشتی دانه در این تور می‌ریزد یقین قصد زیارت کرده با پیراهنِ احرام همین ابری که خود را پای نیشابور می‌ریزد ** شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زائرها به لبخندی شرابِ «سَعیُکُم مَشْکور» می‌ریزد