eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
711 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت
کوهی از غم‌ها یک زینب است و کوهی از غم‌های بسیارش اصلا کدام را بگوید با دل زارش کوفه که من را می‌شناخت، شام حالا هیچ بد بود با دخت علی آن کوفه رفتارش رأس تو بر بالای نیزه کُشت زینب را هر جا که رفت رفتم و گشتم گرفتارش ظالم به من می‌گفت «هی» رسوا شدید آخر خیلی دلم آتش گرفت از زخم گفتارش پیشم به دندان و لبانت خیزران می‌زد اصلا نخواست تا دهد پایان به این کارش تغییر کردم، قامتم خم شد، کبودم من زینب عوض شد ای برادر رنگ رخسارش دف می‌زدند و دور زینب رقص می‌کردند خون شد دو چشم زینب و قلب عزادارش آنقدْر قلبم درد آمد فحش می‌دادند خیلی به من برخورد در آن شام و بازارش برده فروشی را ندیدم در تمام عمر مِن بعد زینب را دگر زنده مپندارش دیدم رباب را با سر شش ماهه دق می‌کرد بیچاره او را حرمله می‌داد آزارش داداش!! باید هم به معجرها شود حمله وقتی نباشد قافله سالار، علمدارش هرجا رقیه گفت بابا سخت سیلی خورد تا آنکه آخر آمدی با سر به دیدارش سر را که دید دخترت قلبش ز کار افتاد احیا نشد هرکار کرد آن دم پرستارش از بس که زخم بر تن طفل سه ‌ساله‌ت بود من یاد مادر کردم و آن زخم مسمارش
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت