eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
710 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 هر روز می فرمود پیغمبر سه دفعه یا بضــعهٌ مــنّی به این دختر سه دفعه «انّا،فـَصّل، انّ » یعنی که خدا هم شخصاً قسم خورده به این کوثر سه دفعه او پشت دربی سوخت که بهر تشّرف مامور قبض روح میزد در، سه دفعه راهی نبود از خانه تا مسجد ولیکن افتاد از پا فاتح خیبر سه دفعه با غسل و کفن و دفن نیمه شب گمانم جان داد علی در اوج غربت هر سه دفعه در کربلا هم صبح و ظهر و شام دیدند میرفت جان از جسم یک خواهر سه دفعه توی تنور و بین تشت و روی نیزه کردند بازی اینچنین با سر سه دفعه...
❤️ سخت آلودم، هوای روضه را از من مگیر آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت خواهشا رخت عزای روضه را از من مگیر هیچ طعمی مثل طعم چای بزم روضه نیست جان من ارباب، چای روضه را از من مگیر هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام این دو قطره اشک پای روضه را از من مگیر تا نفس دارم برایت اشک میریزم حسین آه آقا های های روضه را از من مگیر هرچه دارم میدهم دار و ندارم را بگیر صاحب روضه نوای روضه را از من مگیر ... رفتم اما هیچ جا کنج حسینیه نشد تا نفس دارم هوای روضه را از من مگیر
دنیا به چشمش از تو بهتر را نخواهد دید عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید با حافظ قرآن بگو فکر کفن باشد از صبح فردا روی کوثر را نخواهد دید آری حسن دلخوش به غسل نیمه شب بود میگفت علی بازوی مادر را نخواهد دید حیدر سه دفعه تا در خانه زمین افتاد مردی چنین در شعله همسر را نخواهد دید هرکس تورا رنجاند بانو مطمئن باشد روز جزا روی پیمبر را نخواهد دید
دارد امسال اشک‌هایم رنگ و روی دیگری فاطمیه می‌دهد امسال بوی دیگری فاطمیه شور غیرت بر لب ما می‌نهد فاطمیه بوی احساس و حماسه می‌دهد فاطمیه آسمانی از شکوه و عزت است فاطمیه چیرگی روشنی بر ظلمت است فاطمیه آزمون عاشقی پای علی ست فاطمیه مکتب درس اطاعت از ولی ست خوش به حال هرکه شد در محضر او رو سپید هر که را مادر خریداری نمودش شد شهید خواب دیدم خواب، خوابی که چنان افسانه بود محفل آیینه و شمع و گل و پروانه بود پرده بالا رفت دیدم حور بود و حور بود نور بود و نور بود و نور بود و نور بود ناگهان صف پشت صف بی واهمه وارد شدند روی لب یا فاطمه یا فاطمه وارد شدند لشکری از مرد و زن از کودک و پیر و جوان آمدند آوینی و همت به استقبالشان باکری، صیاد، زین الدین و دوران آمدند اندک اندک اندک اندک جمع مستان آمدند دیدم آن لحظه که جبرائیل درها را گشود حاج قاسم همنشین حضرت صدیقه بود خیر مقدم بود بر لب‌های پاک مرتضی بود لبخند رضایت بر لب خون خدا می‌رسید از راه یحیی گرد و خاکی بر تنش با همان چوبی که می‌انداخت سوی دشمنش صحبت از فتاح بود و صحبت از سجیل بود حاج احمد بود، سید بود، اسماعیل بود بود فخری زاده چون کوهی مصمم یک طرف بود همچون سرو، تهرانی مقدم یک طرف آن طرف‌تر سید ابراهیم مشغول دعا روی پیشانیش نقش نحن خدام الرضا آن طرف‌تر اشک‌های مرد مخلص را ببین عشق بازی ابومهدی مهندس را ببین جان نثاران عقیله یک به یک گرد آمدند غیرتی‌ها دور ناموس خدا حلقه زدند عهد بستند عاشقان خونخواهی هابیل را وعده نابودی و پایان اسرائیل را خواب بود اما چه خوابی بلکه بیداری ست این شک ندارم خواب من تعبیر خواهد شد یقین همسفر برخیز تا دنیا به کام ما شود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود بار ما عشق است پس قطعاً به منزل می‌رسد تا فراسو نغمه می‌رسد بر فراز عرش بنگر آیه های نصر را قله نزدیک است یاری کن امام عصر را همچو یوسف سوی کنعان خواهد آمد منتقم با سپاهی از شهیدان خواهد آمد منتقم زود می‌بینی که که حزب‌الله مان غالب شود ذکر عالم یا علی بن ابی طالب شود
دارد امسال اشک‌هایم رنگ و روی دیگری فاطمیه می‌دهد امسال بوی دیگری فاطمیه شور غیرت بر لب ما می‌نهد فاطمیه بوی احساس و حماسه می‌دهد فاطمیه آسمانی از شکوه و عزت است فاطمیه چیرگی روشنی بر ظلمت است فاطمیه آزمون عاشقی پای علی ست فاطمیه مکتب درس اطاعت از ولی ست خوش به حال هرکه شد در محضر او رو سپید هر که را مادر خریداری نمودش شد شهید خواب دیدم خواب، خوابی که چنان افسانه بود محفل آیینه و شمع و گل و پروانه بود پرده بالا رفت دیدم حور بود و حور بود نور بود و نور بود و نور بود و نور بود ناگهان صف پشت صف بی واهمه وارد شدند روی لب یا فاطمه یا فاطمه وارد شدند لشکری از مرد و زن از کودک و پیر و جوان آمدند آوینی و همت به استقبالشان باکری، صیاد، زین الدین و دوران آمدند اندک اندک اندک اندک جمع مستان آمدند دیدم آن لحظه که جبرائیل درها را گشود حاج قاسم همنشین حضرت صدیقه بود خیر مقدم بود بر لب‌های پاک مرتضی بود لبخند رضایت بر لب خون خدا صحبت از فتاح بود و صحبت از سجیل بود حاج احمد بود، سید بود، اسماعیل بود می‌رسید از راه یحیی گرد و خاکی بر تنش با همان چوبی که می‌انداخت سوی دشمنش بود فخری زاده چون کوهی مصمم یک طرف بود همچون سرو، تهرانی مقدم یک طرف آن طرف‌تر سید ابراهیم مشغول دعا روی پیشانیش نقش نحن خدام الرضا آن طرف‌تر اشک‌های مرد مخلص را ببین عشق بازی ابومهدی مهندس را ببین دیدم آنجا آرمان های ضمیر آگاه را وعده های صادق و پیروز روح الله را جان نثاران عقیله یک به یک گرد آمدند غیرتی‌ها دور ناموس خدا حلقه زدند عهد بستند عاشقان خونخواهی هابیل را وعده نابودی و پایان اسرائیل را خواب بود اما چه خوابی بلکه بیداری ست این شک ندارم خواب من تعبیر خواهد شد یقین همسفر برخیز تا دنیا به کام ما شود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود بار ما عشق است پس قطعاً به منزل می‌رسد تا فراسو نغمه می‌رسد بر فراز عرش بنگر آیه های نصر را قله نزدیک است یاری کن امام عصر را همچو یوسف سوی کنعان خواهد آمد منتقم با سپاهی از شهیدان خواهد آمد منتقم زود می‌بینی که که حزب‌الله مان غالب شود ذکر عالم یا علی بن ابی طالب شود
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهرا ست آنجا که آیات از بحبل الله می گویند منظور رب العالمین از ریسمان زهراست فرمود مرد از دامن زن میرود معراج آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست هر چند نامش را موذنها نمی‌گویند اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست عباس امان نامه ز نامحرم نمی‌گیرد چون خوب می داند که در واقع امان زهراست فرمود پیغمبر به او یا بضعه منی یعنی به جان احمد محمود جان زهراست ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست
سخت آلودم، هوای روضه را از من مگیر آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت خواهشا رخت عزای روضه را از من مگیر
دلا عمری‌ست می‌سوزیم از کاری که هیزم کرد امان از لحظه‌ای که میخ با آتش تفاهم کرد چرا بستند راه همسر ساقی کوثر را ؟ مگر این مرد غیر از لطف جز خوبی به مردم کرد دلا آنکه گلستان کرد آتش را بر ابراهیم چگونه می‌شود در دود و خاکستر تجسم کرد تویی تنها دلیل خلقت ارض و سما بانو زمین خوردی زمان هم دست و پای خویش را گم کرد فدک که جای خود دارد فلک در اختیار توست خدا دار و ندارش را فقط نذر تو خانم کرد .... خدا را شکر بانو حضرت معصومه را داریم که شد دلتنگ تو هر کس، دلش را راهی قم کرد
چه خوب شد که روی خاک مرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی چه منتّی سر قَدَر، سر قضا گذاشتی تویی که پای جای پای انبیا گذاشتی تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام صفا گرفته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو تو از تبار فاطمه تو معنی صداقتی تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی تو از حسینی و حسن تو جلوه امامتی رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی تویی که مثل نور سمت آینه شتافتی تویی پیمبری که نیل علم را شکافتی عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو همه زمینیان و آسمانیان فدای تو و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو فدای تو که پنجمین چراغ آل احمدی فدای نام پاک تو که دومین محمدی نگاه کن که یک به یک همه مسافر توایم کجا بدون زائری تمام زائر توایم همه به زیر دِین قال قال باقر توایم اشاره کن ببین که بنده اوامر توایم قیام ما قعود ما ز برکت قنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست بنا کنیم عاقبت بقیع ،گنبد طلا برای تو ضریح و مرقدی شبیه کربلا که دور آن نشسته اند یک به یک فرشته ها چه صحنه ای ست صحن تو کنار صحن مجتبی فدای غربت تو ای نهفته در دل بقیع فدای غربت تو ای چراغ محفل بقیع شاعر:
نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا امام شیعه را با دستهای بسته می بردند دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا کجا خانِ صَعالیک است شأن حضرت هادی از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا به هر صورت امام شیعه را تحقیر می‌کردند تعارف شد به جان شیعیان جام‌شراب آنجا علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا . . . «جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا»
لگام ارض و سما زیر گام حضرت زینب پیمبران همه مست مقام حضرت زینب به امر عشق به پا خواست پای دار و ندارش که دین قوام گرفت از قیام حضرت زینب اگر نبود چه میماند از حکایت لیلا پر است سینه به سینه پیام حضرت زینب بقاء قافله مدیون ذوالفقار بیانش کمال شیعه رهین کلام حضرت زینب تمام ایل و تبارم کنیز حضرت زهرا تمام ایل و تبارم غلام حضرت زینب سلام داده ام و دلخوشم به لحظه آخر به روشنای علیک السلام حضرت زینب
آسمان غباری از، لطف عام زینب است خاک، زیر سایه‌ی، مستدام زینب است دین حق قوام یافت از قیام غالبش پس کمال راه ما از کلام زینب است ما کجا و درک او، ما کجا و وصف او کوهپایه ایم ما، کوه نام زینب است نخل پر ثمر شدن، خواهر قمر شدن زینت پدر شدن، این مقام زینب است گر ز غم جدا شدیم، مست کربلا شدیم از دعای روشنِ صبح و شام زینب است خوش به طالع پدر، خوش به حال مادرم این کنیز فاطمه، آن غلام زینب است شاعر: