#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم
از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم
مارا چه بدوخوب به پای تونوشتند
احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم
از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی
رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم
آلوده دلان راه به میخانه ندارند
ما تشنهی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم
عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت
بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم
مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده
آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم
یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم
ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم
مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت
درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم
آشفتگی نوکرتان علتش این است
جا ماندهی راهِ سفرِ کرب و بلائیم
ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم
با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم
زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد
ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم
زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی
ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم
با دختر من بی ادبی کار ندارد
معصومه من راه به بازار ندارد
قاسم نعمتی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
حسن لطفی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
کم ناز کن در باز کن مهمان رسیده
مهمان تو با دیده ی گریان رسیده
سرمایه ای که داده بودی باختم من
یا ذالکرم هنگامه ی احسان رسیده
حرف دل هر نوکری اینست عمری
هر چه رسیده از سوی سلطان رسیده
باور کن آقا تا حرم خود را کِشیدم
از این جدایی بر لبانم جان رسیده
افتاده بارم آمدم دستم بگیری
با چشم گریان عبد سرگَردان رسیده
مانند زهرا مادرت سائل نوازی
لطف تو بر دادِ گنهکاران رسیده
هنگام جان دادن قرار ما دوتا شد
جانِ خودت صبرم دگر پایان رسیده
گویا هنوز از گوشه ی صحنت سحرها
آه کسی جامانده از گُردان رسیده
چه ارتباطی بین اینجا با شلمچه ست
اینجا به پایان دوره ی هجران رسیده
امضای تو پای شهادت نامه ها بود
با دست تو این فیض بر یاران رسیده
تو سفره دار گریه کن های حسینی
با گریه هایت روضه تا ایران رسیده
من آمدم رزق عطایم را بگیرم
از تو برات کربلایم را بگیرم
قاسم نعمتی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
از داغِ زهر پیکرم آتش گرفته است
گویی تمامِ بسترم آتش گرفته است
تر میکند لبانِ مرا کودکم ولی
از تشنگی،لب ترم آتش گرفته است
پا میکشم به خاک و نفس میزنم که شهر
از آه آهِ آخرم آتش گرفته است
حالا کبوتران به غمم گریه میکنند
از بال و پر زدن،پَرم آتش گرفته است
امشب تمام حجرهی من کربلا شده
یک جرعه آب،حنجرم آتش گرفته است
امشب دوباره خیمهی آتش گرفته را
میبینم و سراسرم آتش گرفته است
سرها به روی نیزه و سرنیزهها به تَن
یک دشت در برابرم آتش گرفته است
فریادِ دختری زِ دلِ خیمه میرسد
عمه کمک که معجرم آتش گرفته است
حسن لطفی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
گرچه روی شانه بارم را به زحمت می کشم
از رضا که دوستم دارد خجالت می کشم
ای که بوده سایه ات در این بلایا بر سرم
آخرش دیدی خودم را هم رساندم تا حرم
غرق نعمت بودم و ناشکری من شد زیاد
من پناه آورده ام آقا به تو در این بلاد
خیلی آقایی در آغوشت به دعوت آمدم
بازهم من را پذیرفتی زیارت آمدم
آمدم مهمانیت با سر به زیری یا رضا
دستهایم را سر پیری بگیری یا رضا
بازهم نیمه نگاهی کن تو ای سلطان به ما
روزهای خوبمان را باز برگردان به ما
کاش می شد رزق محتاجان درگاهت زیاد
ازدحام جمعیت می آمد از باب الجواد
بارها حاجت گرفتم بین این صحن و سرا
میل ایوان نجف دارم در این ایوان طلا
یا علی موسی الرضا جان علی ما را بخر
ما گرفتاریم یک شب کربلا ما را ببر
صاحب احیا حسین و روح اَو اَدنا حسین
از ته گودال خونین می رود بالا حسین
موی او پیچیده دست قاتل از بالای سر
سنگ خورده بارها از این و آن صد جای سر
رضا دین پرور
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
من جدا از تو گرفتارم و با تو خوبم
حق بده سر به در خانه تو می کوبم
مثل آهوی فراری به تو رو آوردم
بغلم کن شود آرام دلِ آشوبم
مثل چشم تو، ضریحت چه بهم ریخت مرا
جذبهٔ دیدن تو کرده چنین مجذوبم
رونمایت همهٔ زندگی ام را بدهم
پردهٔ محمل خود بازکن ای محبوبم
گر بگویند که یک حاجت از این خانه بخواه
طلب وصل تو را می کنم ای مطلوبم
قلم انگشت ،مرکب دوسه تا قطرهٔ اشک
چند خطی شده این درد ِدل ِمکتوبم
بار افتاده مارا برسان کرببلا
زائر حضرت ارباب نما محسوبم
مادرم با نمک روضه بزرگم کرده
من به این نوکری از کودکی ام منصوبم
خیزران گفتم و دیدم دهنم درد گرفت
سالیان یست عزادار ِ لبی مضروبم
لبهٔ چوب کجا ،صورتِ محبوب کجا
مُشت ، مانند رقیه به لبم می کوبم
داد زد رأس تورا یک شبه پس می گیریم
تشنهٔ بوسه زتو بیشتر از آن چوبم
قاسم نعمتی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده
باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب
به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده
دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد
به لبِ سوختهام روضه ی زهرا مانده
جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم
که لب کودکی از فرط عطش وا مانده
مادرش چشم به راه است که آبش بدهند
وای از حرمله آن جا به تماشا مانده
شعلهور می شوم از زهر و حرم می بینم
که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده
دختری میدود و دامنِ او می سوزد
ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده
این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم
آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده
حسن لطفی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام
خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام
میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب
دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب
اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای
سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای
دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود
دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود
روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد
کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد
رسیده ام به حجره و عصای دست من در است
میان گوش من فقط، صدای وای مادر است
ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر
نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر
سلام من به حیدر و به ناله های سد شده
سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده
نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید
غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید
جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم
لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم
اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن
اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن
حسین را زدند نیزه های تیز این و آن
حسین را زدند با عصا و چوب خیزران
حسین را زدند پیش چشم تار مادرش
حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش
رضا دین پرور
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
در ابتدای وصف تو پایان مرا گرفت
حالم کویر بود که باران مرا گرفت
نان تو مزه کرد مسلمان تو شدم
به به چه خوب،نان کریمان مرا گرفت!
من مور دشت بودم و در قصر آمدم
از ان شبی که چشم سلیمان مرا گرفت
دیشب قرار بود بیوفتم به قعر چاه
دست کریم شاه خراسان مرا گرفت
گفتند حکم سوختنم مهر خورده است!
اصلا محل نداد دوچندان مرا گرفت
هرچند کیسه های مرا غرق سکه کرد
پولش نبود،مردی سلطان مرا گرفت
گوشم نبود هیچ بدهکار هیچ اسم
از ان زمان که اسم رضا جان مرا گرفت
سیدپوریا هاشمی
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
یارمن وقتی تو باشی یار میخواهم چکار
دل به تو دادم فقط دلدار میخواهم چکار
کاشی فیروزهء قلبم تراش دست توست
پس برای عاشقی ابزار میخواهم چکار
خار گل های ضریحت دستهایم را گرفت
خوارشد غم پیش من غمخوار میخواهم چکار
باز هم در این زیارت دست خالی آمدم
خانهء تو هست کوله بار میخواهم چکار
جان آقا پشت در خوبست، تحویلم نگیر
من گدایم این همه اصرار میخواهم چکار
گر گنهکارم ولی با لطف تو هستم طرف
حرز رفت و آمد معمار میخواهم چکار
میشود وقتی کنار سفره با سلطان نشست
چند تکّه نان بی مقدار میخواهم چکار
کار من را سهل کرده یا سریع و یا رضا
در حریمش ذکر یا غفّار میخواهم چکار
کوچه و پس کوچهء دور حرم یعنی بهشت
سائل باب الجوادم کار می خواهم چکار
رضا دین پرور
#امام_رضا
#زیارت_مخصوصه
کفتر ایوانم و یار ندیم رضا
رزق مرا می دهد دست کریم رضا
نیست اگر فرصتی بهر زیارت ولی
بال زدم روز و شب دور حریم رضا
شد پر زخمی من مثل پر جبرئیل
بُرده مرا سمت عرش ذکر عظیم رضا
هشت در از جنتش وا شده بر آسمان
می وزد از این بهشت باز نسیم رضا
می پرم از مرقدش اینطرف و آنطرف
در همه جا می برم عطر و شمیم رضا
خاک کف پای او سرمهء چشم همه
مرهم بالم شده خاک گلیم رضا
اینهمه راه آمدم تا بشوم جَلد او
با همه راه آمده قلب سلیم رضا
سقف گدایی من زیر همان گنبد است
هر دل آواره ای هست مقیم رضا
هر که شبی رد شد از گوشهء باب الجواد
با همهء کاهلی گشته سهیم رضا
باز دو تا جلوه کرد آینه های حرم
اسم رحیم خدا، اسم رحیم رضا
غرق گناه آمدم باغم و آه آمدم
صاحب امراضم و صاحب بیمه رضا
سائل این سفره ام زود بلندم نکن
سیر نخواهم شد از خوان نعیم رضا
من شبی ایوان طلا خواستم از فاطمه
باز نجف رفتم از صحن قدیم رضا
حرف ندارد رضا حرف مرا می خرد
یک شب جمعه مرا کرببلا می برد
رضا دین پرور
#امام_رضا_مناجات
همانقَدَرکه ز اهل زمانه مایوسم
امیدوار به الطاف خسرو طوسم
هنوزهمکههنوزاستمثلکودکیام
تمام سال پُر از اشتیاق پابوسم
حواساوهمهجابهمناست؛پسغمنیست
اگر کسی نگذارد محل به افسوسم
مرا صدازده آقا دراینشببهخصوص
دلمخوشاستکهاز؛زائرانِمَخصوصم
منوزیارتِاو؛خواب یاکه بیدارم؟
غلاماینهمه بخشندگیِ مَلمُوسم
همینکهدرحرمششدصدایمنآزاد
چشید طعمِ اجابت؛دعایِ محبوسم
سگِسیاهموخُدّام؛جای سنگ زدن
نموده اند نوازش به بال طاووسم
اگرنفسنکشم در هوای آبی صحن
همانصنوبر بیچارهامکهمیپوسم
مرا ز طعن زَراندوزها کُجا باکیست؟
کهکاسهلیسیاینسُفرهاستقاموسم
به لطف او که اَمینُاَلله ست دور شده
گزند از سر دنیا و دین و ناموسم
#محمد_قاسمی