هر چه هستم حتم دارم ، دوستم دارد حسین
نیست غم در روزگارم ، دوستم دارد حسین
اوست یارم ، قبل دنیا آمدن تا بعد مرگ
در خزان و در بهارم دوستم دارد حسین
دست و پا گیرم ولیکن دستگیرم لطف اوست
کی گره افتد به کارم دوستم دارد حسین
نیست در دل ذره ای هم وحشت تنها شدن
هست اربابم کنارم دوستم دارد حسین
عاشقی ارثیه ی آبا و اجدادی ماست
با همه ایل و تبارم دوستم دارد حسین
جنس بُنجل هستم اما او خریدارم شده
گرچه من سودی ندارم دوستم دارد حسین
گرچه از اول بنا این بود من یارش شوم
او همیشه گشت یارم دوستم دارد حسین
ثروتی دارم که محشر آرزوی عالمی است
این بُوَد دار و ندارم دوستم دارد حسین
در قیامت که رود هر کس پی ِ کار خودش
هست اربابم کنارم دوستم دارد حسین
ای بنازم بر مرامش زیر تیغ شمر هم
بود او دل بی قرارم ، دوستم دارد حسین
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#اربعین
چهل منزل پناه آورده ام از غم به تنهایی
سراپا سوختم از ماتَمت هر دم به تنهایی
قیامی را که تو آغاز کردی جاودان کردم
ندیدم غیر زیبایی و دیدم غم به تنهایی
تمام کاروان را دل-تسلی داده ام اما
چهل روز است با داغ تو میگریَم به تنهایی
غرورم را شکستند و به روی خود نیاوردم
ولی پشتم شکست از کربلا کم کم به تنهایی
چه زجری دارد اینکه بی برادر؛ بین نامحرم
بمانَد یک زنِ غمدیده بی مَحرم... به تنهایی
سرت بر نیزه و دستانِ من بسته! چکید اشکم-
سرِ بازار رویِ معجرم؛ نم نم به تنهایی
شبیه کوه از کوفه به شام ِ بی حیا رفتم-
میانِ سلسله، در هلهله محکم... به تنهایی
پس از کرب و بلا حال دلم هر روز بدتر شد
تمایل داشت بعد از رفتنت قلبم به تنهایی
دلم خوش بود در جان دادنم بالا سرم هستی
رقم خورد آه... با پیراهنت مرگم به تنهایی!
#مرضیه_عاطفی
آورده ام به کوی تو جان دوباره را
جانی که دیده است غم بی شماره را
برخیز یا اخاو ببین قامتم خمید
ای پاره تن ببین جگر پاره پاره را
من ذکر آب آب تو یادم نمیرود
آه تو آب کرد دل سنگ خاره را
یادم نمیرود که یکی پشت خیمه رفت
بر روی دست داشت سر شیرخواره را
جسمی که زیرو رو شده با سُمّ اسب رفت
دیدم به روی پیکر تو ده سواره را
آن کس که نیزه را به گلوی تو زد حسین
بُرد از دو گوش دختر تو گوشواره را
از روی ناقه دختر تو خورد بر زمین
یک بی حیا رسید و زد آن ماهپاره را
از کعب نیزه کتف یتیمت کبود شد
بستند دشمنان به سویش راه چاره را
وای من از محل یهودی نشین شام
دیدم به دستشان دف و چنگ و نقاره را
یادم نرفته است به بزم حرامیان
بر دختر تو تیر نگاه و نظاره را
#محمد_اسدی
نوحۀ اربعین
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
من که بزرگ اُسـرایم
مسافــر کرب و بلایم
آمـده ام ز شام وکوفه
زائــر قبـر شهــدایم
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
من قد خمیده باغبانم
وارث یک باغ خزانم
که از کتاب دل خونین
روضۀ اربعین بخوانم
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
با چشم خود دیدم چها شد
کــرببــلا دشت بلا شد
دیـدم ز بــالای بلندی
ســر بـرادرم جـدا شد
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
من زخم بی شمـاره دیدم
گلـوی پـاره پـاره دیدم
در خون به گِـرد ماه زهرا
هفتــاد و دو ستاره دیدم
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
گشته خزان باغ وجودم
رفته تمـام هست و بودم
سوغاتی شام خراب است
شانه و بـازوی کبـودم
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای ماه در خون آرمیده
زینبت از سفـر رسیـده
ببین کـه در یک اربعینت
خواهــر تو چها کشیده
یا حسین برادر یا حسین برادر
ذبیح العطشان 2
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: نعیمی (قم)
التماس دعا ــ وطنی
نوحه ی اربعین حسینی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
من شاهد خزان لاله هایم
سفیـــر انقلاب کربلایم
دارم پیام از وبرانۀ شام
پاینده بادا مکتب اسلام
بابا حسین جان 2
*******؛
حافظ خون شهدای دینم
زائر جامانده ی اربعینم
بابا حلالم کن ز لطف و رحمت
اگر نیامدم به کربلایت
عمه بجایم کند زیارت
وزد بجانم عطر مزارت
بابا حسین جان 2
*******؛
رقیه ام دردانۀ حسینم
بر شیعیان پناه عالمینم
اگر چه در شام بلا مقیمم
باب الحوائج هستم و کریمم
من می کنم با دست ولایی
از کار مردم گره گشایی
بابا حسین جان 2
*******؛
خرابه شد بهشت گلشن من
با سر پدر آمد به دیدن من
نیمۀ شب با قامت خمیده
بوسه زدم بر حنجر بریده
شام بلا بر من کربلا شد
پای سر او جانم فدا شد
بابا حسین جان 2
*******؛
بابا نشد ز بعد رنج و غربت
در اربعین تو را کنم زیارت
جسمم اگر در شام زیر خاک است
روحم کنار آن مزار پاک است
اگر نبودم در اربعینت
گویم خوش آمد بر زائرینت
بابا حسین جان 2
*******؛
اثر از: نعیمی (قم المقدسه)
التماس دعا ـ وطنی
نوحه ی اربعین حسینی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
زائر اربعینم و
آمده ام بکوی تو
تاکه دلِ شکسته ام
زنده شود به بوی تو
السّلام ای؛ گل پرپر گشته
السّلام ای؛ ماه بی سر گشته
خواهر تو؛ از سفر بر گشته
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
زینب قد خمیده ام
خواهر داغدیده ام
ببین که با چه حالی از
شام بلا رسیده ام
به نیّت زیارتت
رنج سفر کشیده ام
لاله به خاک قبر تو
از گُلِ اشک چیده ام
ای تمامِ؛ هست و بود زینب
در اسارت؛ شده روزم چون شب
بی تو آمد؛ جان خواهر برلب
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
رباب آمد از سفر
غنچۀ پرپرت کجاست
شیر برایش آمده
علی اصغرت کجاست
به طفل ششماهه بگو
ز ره رسیده مادرش
هاجر کربلای تو
آب شده میسرش
یادم آمد؛ آن گلوی پاره
خون که زد از؛ حنجرش فوّاره
یادم آمد؛ غارت گهواره
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
یک اربعین گذشت اگر
برای ما ز داغ تو
ولی به من هزار سال
گذشته از فراق تو
ز بسکه داغ تو زده
شعله به جانم ای حسین
بی تو نبود اُمید من
زنده بمانم ای حسین
یادم آمد؛ از لب عطشانت
دست ظالم؛ پیش فرزندانت
خیزران زد؛ بر لب و دندانت
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
در این سفر سر تو بود
به نیزه در مقابلم
خون جبین من شده
روان ز چوب محملم
پیام نهضت تو را
به عالَمی رسانده ام
برای حفظ خون تو
به شام خطبه خوانده ام
شام غم شد؛ کربلای دیگر
در عزایِ؛ لاله های پرپر
خطبه خواندم، با صدای حیدر
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
مگو چــرا رقیّـــۀ
سه ساله ات نیامده
سفیر تو به شام غم
پرچم کربلا زده
گوشۀ ویرانۀ شام
یتیمۀ شهیده ات
ز غُصّۀ تو داده جان
پای سر بریده ات
جز رقیه؛ همه را آوردم
ای برادر؛ گر سراپا دردم
آمدم تا؛ دور قبرت گردم
ای برادر؛ یا حسین مظلوم3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثراز: نعیمی (قم المقدّسه)
التماس دعا ـ وطنی
نوحه ی اربعین حسینی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
من چهل روز سیه پوش در عزای حسینم
زائــر اربعیــن کـربــلای حسینم
بعد رنج اسارت
آمدم بر زیارت
واحسینا2
*******؛
خواهری دلشکسته زائری بیقرارم
صورتم را به خاک قبر تو می گذارم
گشته مویم سپیدو شده قدّم کمانی
جای گل بر مزارت اشک غربت ببارم
داغ تو کرده پیرم
کاش که من هم بمیرم
واحسینا2
*******؛
آسمان دلم شد بعد تو بی ستاره
مثل جسم تو باشد چگرم پاره پاره
یادآن رأس بر نی،یادآن جسم بی سر
بر مزار تو افتاد نفسم در شماره
ای اُمید و پناهم
این من و اشک و آهم
واحسینا2
*******؛
ای که بر من مزارت شده دارالزّیاره
تازه شد خاطرات دل خونم دوباره
یادم آمد ز گودال یادم آمد ز قاتل
او زتو سر برید و من بریدم ز تو دل
بیکفن پیکرت بود
روی نیزه سرت بود
واحسینا2
*******؛
ای برادر به جانم داغ هجران کشیدم
در اسارت پس از تو چه شنیدم چه دیدم
پیش چشم تر من در ره کوفه و شام
با دل من چها کرد خنده و طعن و دشنام
شد به شام ای برادر
روزم از شب سیه تر
واحسینا2
*******؛
دختران سیه پوش مادران عزادار
از چهل منزل آیند بهر تجدید دیدار
جز رقیّه که در شام بر تو صاحب عزا شد
در کنار سر تو روحش از تن جدا شد
دخترت کنج ویران
در رهت گشته قربان
واحسینا 2
*******؛
اثر از: نعیمی (قم المقدسه)
التماس دعا ـ وطنی