امام حسین(ع)-ولادت
امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند
روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند
گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند
شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند
در سینه های سوخته آتش گلستانی کند
زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند
ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده
آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده
*
امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه
امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه
امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه
امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه
امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه
امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه
امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر
از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر
*
درسیر دریای ولا دل گوهرش را یافته
یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته
باطل شده سر در گم و ، حق محورش را یافته
بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته
نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته
فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته
از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه
ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه
*
شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این
مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این
ریحانه ی ختم رسل دردانه ی زهراست این
ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این
توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این
وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این
گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم
ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم
*
جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش
هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش
ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش
خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش
سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش
مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش
چشم همه دریای او قلب همه صحرای او
هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او
*
فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن
درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن
حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن
پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن
برگرد شمع روی او پرواز كن پرواز كن
نازی بكش زآن نازنین بر خلق عالم نازكن
عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر
باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر
*
آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم
ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم
دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم
لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم
زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم
این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟
من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان
از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان
*
من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم
من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم
من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم
من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم
من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم
من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم
من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم
با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم
حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من
خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من
*
رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من
حبل المتین عاشقان این تار من این موی من
سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من
آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من
من بین دریای ولا فلک نجات امتم
من بالب عطشان خود آب حیات امتم
خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من
ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من
افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من
مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من
قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من
خونی که ریزد بر زمین ، از چهره ی گلگون من
هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود
بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود
*
تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش
تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش
هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش
هر کس به صحرا گشت گم ، من هادیش من رهبرش
هرکس شهید دوست شد ، من سیدش من سرورش
هرکس که مست یار شد ، من ساقی اش من ساغرش
لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم
حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم
*
من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من
پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من
صد ره ، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من
صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من
هر روز گردد تازه تر ، ز امروز من فردای من
بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من
هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود
در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود
استاد سازگار.......
مام حسین(ع)-ولادت
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست
گرفته ختم رسل روی دست، آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست
به مصحف رُخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطه ی آن جای بوسه ی زهراست
شکوه داوری و صورت محمدیش
دل از رسول خدا می برد ز بس زیباست
رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی را که گل بنش طاهاست
هنوز نآمده بگرفت دست فطرس را
که دستگیری از پا فتادگان با ماست
طلب کنید ز معبود هر چه می خواهید
که مستجاب در این لیله ی شریف، دعاست
به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایی اش افزون ز وسعت دنیاست
به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست
خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزارها دریاست
در انبیا و رسل، در ائمه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست
رسول گفت حسین از من است و من ز حسین
نبی حسین و حسینش همان رسول خداست
چه دیدنی است به بستان سبز وحی، گلی
که نقش بوسه ی پیغمبرش به سر تا پاست
به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت در خانه ی حسین گداست
هنوز مشعل نور است لا اری الموتش
هنوز نعره ی هیهات او به اوج سماست
به صبح سوم شعبان ولادت اول
ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست
نوشته اند ز خونش به صفحه ی تاریخ
که هر که در ره حق شد فنا، بقای بقاست
خدا گواست غلام سیاه چهره ی او
به خیل چهره سفیدان روزگار آقاست
فقط نه شیعه بود با محبتش مشهور
جهانیان به خدا و امام ما و شماست
حسین کیست چراغ هدایتی کز او
همیشه روشن، هفتاد و دو چراغ هدی است
نسیمی از حرمش گر گذر کند به جحیم
جحیم اگر بفروشد به خلد، ناز، رواست
حسین کیست چراغی که محفل نورش
تنور و مقتل و نوک سنان و طشت طلاست
وظیفه ی همه ی انبیا به دوشش بود
گذشت از سر و از جان و کرد قامت راست
نه خم به ابرویش افتاد نه به زانویش
ستاد راست و قامت به بذال جان آراست
هنوز آدم خاکی نگشته خاکش خلق
که سینه کرد سپر از خدا شهادت خواست
تو از حسین شنیدی بگو حسینی کیست
«هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست»
حسین کیست امامی که در تمام ملل
بدون او بشریت کلام بی معناست
حسین کیست ذبیح اللهی که دین خدا
حیات یافت ز خونش حسین خون خداست
کجا رواست که با یکدگر کنار آید
حسین عبد خدا و یزید عبد هواست
حسین جان حقیقت روان آزادی است
اگر چه پیکر او قطعه قطعه در صحراست
سر بریده ی او با شما سخن گوید
سکوت کردن مظلوم و ظلم هر دو خطاست
ز عضو عضو جدا از همش به ما گوید
حساب آل محمد ز اهل ظلم جداست
چه زیر تیغ چه بر اوج دارها « میثم»
همیشه پرچم ثاراللهی به شانه ی ماست
استاد سازگار..........
#ولادت_حضرت_عباس
جبریل آمده خبر داده
به همه مژده سحر داده
خبر از فیض مستمر داده
نغمه ای عاشقانه سر داده
که خدا رزق بیشتر داده
نخل ام البنین ثمر داده
نسل عشق است و پا به پای ادب
مادرش میشود خدای ادب
روشنی بخش کوچه های ادب
پسر کعبه نا خدای ادب
ماه شب های عشق آمده است
پاسدار دمشق آمده است
هر کسی بوسه از لبش می چید
در نگاهش حسین را میدید
بغل شاه لافتی که رسید
دست و بازوش را علی بوسید
مادرش گفت او فدای حسین
پسرم نذر بچه های حسین
عبد صالح شد و خدایی شد
بسکه مشغول دلربایی شد
روی خورشید از او طلایی شد
سبک جنگش که مجتبایی شد
با حسن گشت و عاقبت یل شد
کسب بازار عشق مختل شد
خطبه ای خوانده در سفر با عشق
از کلامش رسیده ام تا عشق
پای وعظش نشسته حالا عشق
عشق هم داد میزند ... یا عشق
باب نه , نه , نه , بیت حاجاتی
تو مفاتیحی از مناجاتی
بیکرانی شبیه دریایی
خوش قد و قامتی و بالایی
قبله گاه هزار لیلایی
در نمازت عجیب شیدایی
درس غیرت به آب میدادی
آب را پیچ و تاب میدادی
جرعه جرعه حیات می ریزد
یک نظر ... کاینات می ریزد
پای مشکت فرات می ریزد
از نگاهت صفات می ریزد
باد و باران مسخرت هستند
جمله سرباز لشگرت هستند
روز آخر رسیده ، بیماری
حال عشق و تب سفر داری
توی خیمه نگاه تر داری
می روی تا که مشک برداری
جای دستت دو بال میخواهی
رخصت اتصال میخواهی
در تن تو برو بیا شده بود
جای شمشیر و نیزه ها شده بود
دشمن تو چه بی حیا شده بود
قصد اصلیش خیمه ها شده بود
فصل عشق و جنون سرازیر است
از نگاه تو خون سرازیر است
(ایمانکریمی)
امام حسین(ع)- ولادت
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش كه در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضاء ندارد
****
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
****
عالم همه قطره و دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقاست حسین
****
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند
عشق در دست حسین بن علیست
........
مام حسین(ع)-ولادت
ماه شعبان آفتاب آوردهای
روی حق را بینقاب آوردهای
قلب زهرا چشم حیدر را چراغ
روح احمد را گلاب آوردهای
در حقیقت از دل دریای نور
بر محمّد دُرِّ ناب آوردهای
تشنگان وادی ایثار را
آب شیرینتر ز آب آوردهای
آفـرینش پـر شـده از یــاحسین
کل هستی کرده خلوت با حسین
اهل عالم عید مصباح الهداست
عید کل خلقت و عید خداست
این تمام وحی بر دوش نبی
این همان قرآن ختمالانبیاست
چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل
یا محمّد این شهید کربلاست
این امام پیشتر از خلقت است
این شفیع خلق در روز جزاست
ایـن بــوَد پیغمبــران را نـــور عیــن
این حسین است این حسین است این حسین
این مدال شانۀ پیغمبر است
این سرا پا احمد است و حیدر است
این رسولالله خون انبیا
این کتابالله دست مادر است
مصطفی از اوست، او از مصطفاست
بلکه جان مصطفی در پیکر است
در سفیدی گلویش خواندهاند
کز ولادت عاشق ترک سر است
ذات حق او را مکرم خوانده است
روضهاش را بهـر آدم خواندهاست
چشم شو دل، وجه داور را ببین
روح شو روح مصور را ببین
یک نگه کن بر گل روی حسین
احمد و زهرا و حیدر را ببین
آیۀ «والفجر» را با من بخوان
سورۀ والفجر دیگر را ببین
بر همه اعضای او سر تا قدم
جای لبهای پیمبر را ببین
جبرئیـل امشب نگهبانش شوی
سعی کن گهواره جنبانش شوی
فرش را امشب گلافشانی کنید
عرش را با هم چراغانی کنید
عرشیان امشب حسین آید به عرش
جان به استقبال قربانی کنید
با تماشای جمالش هم چنان
سیر در آیات قرآنی کنید
با بیان وحی در وصف حسین
مثل پیغمبر ثناخوانی کنید
گسترید از بال، بر او فرش را
در بغل گیرید جان عرش را
عطر جنّت چیست خاک کوی اوست
لیلۀ قدر الهی موی اوست
روی هر برگ گلی در باغ خلد
آیهای در وصف خلق و خوی اوست
وسعت ملک خداوند عظیم
تا قیامت پر ز های و هوی اوست
چشمههای رحمت و عفو خدا
در همه عالم روان از جوی اوست
این حسین است این امام رحمت است
هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است
ای تولایتْ تمامِ دین حسین
ای خدا آیینه و آیینْ حسین
ای رسولالله از سر تا قدم
ای خدا را چهرۀ خونین حسین
از گلوی چاک چاک خود به ما
هم دعا کن هم بگو آمین حسین
بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ
با تو جان دادن بوَد شیرین حسین
تا قیـامت دلربـایی میکنی
در دل عالم خدایی میکنی
مصطفی را جانی و جانان تویی
روی دست و سینهاش قرآن تویی
حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو
دین تویی ایمان تویی قرآن تویی
در تمام وسعت مُلک خدا
مالکالمُلک و ولی، سلطان تویی
در دل امواج توفان بلا
نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی
چشم ما و دست احسانت حسین
جـان عالـم بـاد قربانت حسین
روح را آرام جانی یا حسین
یک جهان جان در جهانی یا حسین
الله الله معنی «اللهُ نور»
در زمین و آسمانی یا حسین
هم در آغوش خدا میبینمت
هم چراغ دوستانی یا حسین
میهمانِ تشنه کام کربلا
عالمی را میزبانی یا حسین
عالــم اســلام بیتالنـور تو
پیکر صد چاک تو منشور تو
تا قیامت چشمها دریای توست
آب هم لبتشنۀ لبهای توست
هر سر از تن جدا خاکِ قدم
هر دل بشکسته جای پای توست
زخم اکبر، آیۀ ایثار و صبر
خون اصغر، جوهر امضای توست
گر چه روزی نیست هم چون روز تو
روزها هر روز عاشورای توست
وصف تـو آیـات محکم میشود
میوههای نخل «میثم» میشود
استاد سازگار...........
مام حسین(ع) و حضرت عباس(ع)-ولادت
امشب برای فاطمه گوهر رسیده است
شادی به قلب و جان پیمبر رسیده است
حیدر نظاره كن كه دلبر رسیده است
مژده بده حسن برادر رسیده است
كوری چشم دشمن زهرا و مرتضی
حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا
او آمده تا كه خدایی كند مرا
مشغول كسب و كار گدایی كن مرا
بال و پرم دهد هوایی كند مرا
امشب زلطف كرببلایی كند مرا
او امده تا كه مرا مبتلا كند
عاشق ترین گدا كند و پر بها كند
ای مدعی جذبه ی روحانی اش ببین
بالاترین رتبه ی عرفانی اش ببین
از كودكی قاری قرانی اش ببین
عشاق این قبیله ی سلمانی اش ببین
مجنون اگر كه خواستی ز ایرانی اش بخوان
اسلام ما همه زمسلمانی اش بدان
این بزم عیش بایم چه عالی است
اینقدر عالی است كه گویا خیالی است
فطرس به گریه گفت كه بالم چه بالی است !
جایش چقدر خواهر ارباب خالی است
این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود
كامل بدون تك یل حیدر نمی شود
آن تك یلی كه علمدار كربلاست
ساقی خیمه ها و سپهدار كربلاست
امید بچه هاست و سردار كربلاست
عشق حسین و زینب و غمخوار كربلاست
از مادر ادب ادب آفریده اند
یك بار جز احد ز او كی شنیده اند *
وقتی رسید شادی به این انجمن رسید
پایان غصه و درد و محن رسید
خنده به لبهای حسین و حسن رسید
حیدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسید !
سائل بیاورید كرم بی حساب شد
دوران مستی و می و جام و شراب شد
كودك كه در خانه ی مولا بزرگ شد
با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد
تحت تعلم حسنین تا بزرگ شد
شیری برای روز مبادا بزرگ شد
مشكی به دوش گرفت و به آب زد
مرحم به زخم های وجود رباب زد
رفت و نیامد و به حرم التهاب شد
رویای اب بود كه دیگر سراب شد
با تیر حرمله علی اش تا كه خواب شد
شرمنده از خجالت او افتاب شد
حالا حسین یكه و تنها و دشمنان
صحبت ز سنگ های زمخت و سر سنان
مظلوم واقع شد عاقبتش هم غریب شد
عیسای خانواده شد و بر صلیب شد
در سجدههای عاشقی خدالتریب شد
جرمش چه بود حسین كه شیب الخضیب شد ؟
زینب كه بعد از او پیام اورش شده
یك شیرزن كه یك تنه خود لشگرش شده
((حقش نبود كعبه ی نیلوفرش كنند))
در طول آن سفر مدام مضطرش
یكباره بی برادر و بی معجرش كنند
بر نیزه سایه ی بالا سرش كنند
یاسر مسافر...........
امام حسین(ع)-ولادت
در معرکه ی عشق عجب حال و هوایی ست
در محفل عشاق چه شوری چه صفایی ست
دل ها ز نوایی به طرب آمده امشب
آوای خوش عشق رسیده، چه نوایی ست
در پشت در خانه ی مولا چه خبر هست
هر کس که می آید به کفش ظرف گدائی ست؟
در کون و مکان بوی خوش سیب می آید
دل ها همه سرمست می کرببلایی ست
از نور وجودش همه جا تحت شعاع است
این جلوه فقط جلوه ی انوار خدایی ست
امشب همه لیلاصفتان غرق سجودند
مجنون شده ی صورت ارباب وجودند
از مشرق و از مغرب عالم همه امشب
چون فطرس پرسوخته در زمزمه امشب
به به چه خبر گشته شب شهر مدینه
در سینه ی یثرب شده غم خاتمه امشب
در عالم بالا همه مستند و خرابند
بر عرش رسیده بخدا قائمه امشب
رخسار نبی، روی علی، صورت زهرا
در صورت او گشته نمایان همه امشب
در خانه پر عشق علی گشته نمایان
لبخند خدا روی لب فاطمه امشب
نه یوسف و نه یونس و نه نوح و نه آدم
سرمست حسین است تمامی دو عالم
ناصر شهریاری.........
مام حسین(ع)-ولادت
امشب دوباره عشق را تحکیم کردند
با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند
یک دسته گل دادند بر زهرا و حیدر
از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند
دُردانه های آفرینش شوق خود را
با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند
این است آن انسان که در عرش الهی
خیل ملائک پیش او تعظیم کردند
می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است
کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند
دیدم جهان پُراز فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
آن شب ملائک ز آسمان ها نور دیدند
از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند
سجادۀ شکر و دعا را پهن کردند
وقتی طنینِ بال فطرس را شنیدند
با عرض تبریک و درود حق تعالی
در محضر پیغمبر اکرم رسیدند
اذن ورود خانۀ حیدر گرفتند
در دست زهرا گوشوار عرش دیدند
وارستگان عشق در میلاد آن گل
وقتی که از جام وصالش می چشیدند
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
تنها نه مه محو نگاه روشنش بود
خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود
آفاق پُر شد از شمیم لاله، آن گاه
هستی بهشت عشق از عطر تنش بود
این باغبان عشق و ایثار و شهادت
یک بوستان لاله به روی دامنش بود
بر صد هزاران تاج گل هم برتری داشت
دستی که هم چون طوق گل برگردنش بود
وقتی که همراه نسیم صبحگاهی
روح الامین غرق نوازش کردنش بود
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
امشب خدا در عرش او را میهمان کرد
از او پذیرائی میان آسمان کرد
او را نشانِ شب نشینان فلک داد
خاصان درگه را دوباره شادمان کرد
در مصحف نورانی خود تا به محشر
نام همیشه سبز او را جاودان کرد
گل های دیگر گر به رنگ یاس بودند
در لاله زار عشق او را ارغوان کرد
با خلقت نور حسین آل طاها
امشب که عشق و معرفت را ترجمان کرد
دیدم جهان پُر از فروغ زیب وزین است
هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است
امشب شب اعجاز صورت آفرین است
فصل شکوفائی ایمان و یقین است
ای دل شب نورست وین نور هدایت
بر رهروان حق امام راستین است
با این همه قدر و جلال او عجب نیست
گهواره جنبانش اگر روح الامین است
منزلگه و قدر و مقامش آسمانی ست
یک چند روزی گر چه مهمان زمین است
امشب که از نور ولایت روشنم من
امشب که با یادش دلم خلوت نشین است
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
ای تشنگان عشق او آب حیات است
سر منشأ خیر تمام کائنات است
گر در مسیر نهی از منکر قدم زد
احیاگر امر به معروف و زکات است
تسنیم و زمزم تشتۀ لعل لب اوست
کی تشنۀ یک جرعه از آب فرات است
می گفت پیغمبر «وفائی» کاین حسینش
نور هدایت هست و کشتی نجات است
گر چه شب میلاد او گفتم ز مدحش
گر چه ز قدر و جاه او ادراک مات است
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
سید هاشم وفایی.........
مام حسین(ع)-ولادت
جهان گردیده دریای كرامت
شب جشن است یا صبح قیامت
تو گویی ملك نامحدود هستی
چراغانی ست از نور امامت
ملك، جن، آدمی بستند امشب
سراسر بر نماز شكر قامت
بهشت وحی، آبادِ حسین است
مبارك باد، میلاد حسین است
عروج کل هستی تا حسین است
محمد گرم شادی با حسین است
تمام آرزوهای محمد
تمام هستی زهرا حسین است
نماز شكر خلقت، شادمانی
دعای آفرینش، یا حسین است
محمد در بغل آیینه دارد
علی قرآن به روی سینه دارد
سلام الله بر قدر و جلالش
خدا را چشم بر ماه جمالش
پر جبریل میسوزد به برقی
كند گر قصد معراج كمالش
زمان تا حشر با مهرش هم آغوش
قیامت هم بود صبح وصالش
لبش سرچشمۀ نوش محمد
عروجش بر سر دوش محمد
لبش با دوست در راز و نیاز است
ولای او قبولی نماز است
میان انبیا تا صبح محشر
محمد زین ولادت سر فراز است
ز كوی او همه درهای رحمت
به روی انس و جان پیوسته باز است
قیامت، در قیامت بندۀ اوست
شفاعت لاله زار خندۀ اوست
به شعبان المعظّم ماه دادند
بشر را رهبری آگاه دادند
به جسم آفرینش جان تازه
به چشم دل چراغ راه دادند
به ثارالله، ثارالله دیگر
به وجهالله، وجهالله دادند
محمد نقش لبخندت مبارك
علی میلاد فرزندت مبارك
دل عالم گرفتار حسین است
محمد محو دیدار حسین است
به بازار محبت صحنه صحنه
دوصد یوسف خریدار حسین است
خدا با دست قدرت تا قیامت
علم گیرو علمدار حسین است
دو عالم سایهای از پرچم اوست
محرّم نه، زمان ماه غم اوست
تو خون در جسم توحید آفریدی
تو بانگ ارجعی از حق شنیدی
تو قرآن را ز نوك نیزه خواندی
تو مقتل را به مهد ناز دیدی
تو عزّت را، شرف را، روح دادی
تو ذلّت را سر از پیكر بریدی
تو وقتی بر شهادت خنده كردی
تمام انبیا را زنده كردی
شهادت بوسه زد بر پیكر تو
ولادت یافت خون از حنجر تو
چهل منزل به دنبال خدا رفت
به نوك نیزة دشمن سر تو
به حلق تشنهات، قرآن هماره
خورد آب حیات از ساغر تو
شهادت میدهم نزد خدایت
تو خون دادی، خدا شد خونبهایت
تو خود احیا گر اسلام نابی
درون تیرگیها آفتابی
تو در رگهای قرآن خون پاكی
تو بر گلزار سبز وحی آبی
تو در هر فصل ایمان را بهاری
تو در هر نسل روح انقلابی
تو با هر زخم فریاد خدایی
تو روی نیزه هم یاد خدایی
شهادت خطّ سرخ خامۀ ماست
خط تو، مشی تو، برنامۀ ماست
پس از هیهات منّا الذّلة تو
كفن پیراهن و خون جامۀ ماست
هزار و نهصد و پنجاه زخمت
به موج خون زیارتنامۀ ماست
تو حجّی، تو صلاتی، تو زكاتی
تو اسلام محمد را حیاتی
خوشا آنانكه در خون پا فشردند
به عشقت از دل و جان سر سپردند
به دین زندۀ ما مرده آن است
كه گوید كشتگان عشق مردند
همیشه میوههای نخل میثم
ز خون عاشقانت آب خوردند
ویَبقی وجه ربّك دولت تو است
تمام آفرینش ملت تو است
استاد سازگار........
مام حسین(ع)-ولادت
روز الست، روز ازل، لحظه های عشق
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق
بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی
کم کم شدیم بین همه آشنای عشق
چشمی میان آن همه ما را سوا نمود
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان
ما را صدا نمود کسی با صدای عشق
روز الست لحظه ی آغاز عاشقی
ما را خدا نمود اسیر خدای عشق
عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
هستی بهانه بود که سرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنی وجود زمین و زمان شود
با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود
قلب مدینه می طپد از خاک پای تو
جاروکش همیشه ی این آستان شود
حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
تا قبله گاه وسعت هفت آسمان شود
تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری
بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت
اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت
حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود
مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت
بی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود
این قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت
شکر خدا که خانه تان هست روی خاک
ور نه زمینِ تیره که دار الشفا نداشت
مجموعه ی خصائل بی انتها شدی
یک جا تمام سلسله ی انبیا شدی
گیرم بهار نیست دمی جانفزا که هست
گیرم بهشت نیست غبار شما که هست
بر خشت خشت کعبه نوشتند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمان ما که هست
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست
کوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدن
غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست
خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
تو آمدی قیامت کبری رقم زدی
بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی
می خواستی که رشک برند دیگران به من
زلف مرا گره به نسیم حرم زدی
حس می کنم میان دلم بوی سیب را
از آن زمان که در حرم دل قدم زدی
می خواستی که شعله بگیریم بی امان
آتش به جان هر غزل محتشم زدی
با شیر، طعم روضه تان را چشیده ام
وقتی سری به چشم ترِ مادرم زدی
مجنون کوچه های غمم دست من بگیر
دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر
تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آه
تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه
در زیر نیزه های شکسته نهان شدی
با زخم های تازه تر و بی حساب، آه
یک سوی صدای العطش آرام می رسید
یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه
یک سو صدای ضجه ی زینب بلند بود
یک سو صدای مادرت اما کباب، آه
یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون
یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه
کم کم نگاه بر بدنت سخت می شود
کم کم نفس زدنت سخت می شود
حسن لطفی.........
مام حسین(ع)-ولادت
امشب از قافله نور خبر دارم من
از سواران سلحشور خبر دارم من
از نشاط پری و حور خبر دارم من
از شکوه دل پر شور خبر دارم من
شب زیبائی و روز طرب انگیز رسید
ساقی میکده با ساغر لبریز رسید
امشب از نور دل فاطمه صحبت دارم
با شما صحبتی از جلوه عصمت دارم
سخن از شادی گل های مسرت دارم
خبر از آینه ی عشق و محبت دارم
غرق شیدائی و شورم اگر از شور حسین
جبرئیلم که خبر می دهم از نور حسین
شهر یثرب ز رخش نورٌ علی نور بود
رشک فردوس برین رشک دل طور بود
خاطر اهل ولایت همه مسرور بود
خانه فاطمه پر ولوله و شور بود
مرتضی شکر خدا کرده و رویش بوسد
مصطفی گریه کنان زیر گلویش بوسد
این گل سرخ که زیبنده زهرا و علی ست
لاله گلشن ارزنده زهرا و علی ست
این همان چشمه جوشنده زهرا و علی ست
این همان مهر درخشنده زهرا و علی ست
از فروغ رخ او تا که تکلم کردند
بر رخش این دو گل یاس تبسم کردند
نور او منبع و سرچشمه خورشید بود
روی او خوب تر از ماه شب عید بود
مهر او آینه روشن توحید بود
حب او روز جزا مایه امید بود
هر که شد ذره این مهر به خورشید رسد
پیرویش عاقبت الامر به توحید رسد
آی فطرس به خدا قبله حاجات رسید
خیز از جا که کنون وقت ملاقات رسید
بنگر لاله ای از گلشن سادات رسید
نور سبزی ز جمالش به سماوات رسید
نور این مهر چراغ سحرت خواهد داد
عطر این گل ز وفا بال و پرت خواهد داد
روی او آینه صبر و ثبات است بیا
نفسش باعث احیاء حیات است بیا
در دو عالم همه را فلک نجات است بیا
بهر آزادی تو برگ و برات است بیا
کائنات از دم او زنده و جاوید شوند
گمرهان با نگهش پیرو توحید شوند
این همان است که دل در طلبش می کوشد
کوثر عشق ز انگشت پیمبر نوشد
به تنش جامه گلرنگ شهادت پوشد
این همان است که خونش همه دم می جوشد
دل جبریل «وفائی» ز غم او خون است
این حسین است که اسلام به او مدیون است
سید هاشم وفایی..........
امام حسین(ع)-مدح و ولادت
امشب همه عالم پر از شور حسین است
چشم ملایک روشن از نور حسین است
سینای دل یک شعله از طور حسین است
قلب رسول الله مسرور حسین است
خورشید ثاراللهیان امشب درخشید
چشم همه آزادگان را نور بخشید
امشب عجب شوری دل دیوانه دارد
امشب یم رحمت به کف دردانه دارد
امشب محمد در بغل ریحانه دارد
امشب علی قرآن به روی شانه دارد
امشب ز هم وا شد گل لبخند زهرا
آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا
این مشرق الانوار رب المشرقین است
این جان عالم این امام العالمین است
این عین حق یعنی علی را نور عین است
این شمع جمع آل پیغمبر حسین است
دیدار روی خالق سرمد مبارک
قرآن به روی سینه ی احمد مبارک
این کیست مصباح الهدا فلک نجات است
شویندۀ لوح تمام سیئات است
این کام خشکش خضر را عین الحیوة است
این هستی ما در حیات و در ممات است
دار و ندار انبیا، هست خداوند
چشم خدا، روی خدا، دست خداوند
نام حسین اول به قلب ما نوشتند
آن گه گل ما را به مهر او سرشتند
آن که بذر حب او در سینه کشتند
نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند
فردای محشر چشمشان سوی حسین است
حور و قصر و خلدشان روی حسین است
ای روح پاک انبیا پروانه ی تو
قلب همه خوبان عالم خانه ی تو
کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو
عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو
بگذار تا آشفته ی موی تو باشم
دیوانه ی زنجیری کوی تو باشم
این جرم های بی شمارم یابن زهرا
این چشم های اشک بارم یابن زهرا
بر درگهت امیدوارم یابن زهرا
تنها تویی دار وندارم یابن زهرا
من هر که هستم "میثم" کوی شمایم
آلوده ام امــا ثــناگـوی شـمایم
استاد سازگار.........