eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
750 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هی بوسه میزد جای دستان علم را با اشک میفرمود ای جانم ابالفضل محمد حبیب زاده
در دفتر عشق کز سخن سرشار است هر چند،قصیده و غزل بسیار است از امّ بنین چهار گل پرپر شد این ناب‌ترین رباعی ایثار است محمد جواد غفورزاده
کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد
قدِ مادرا از تمومِ غَما چه زود از فراقِ پسر  می‌شکنه اگه سَرو باشه زمین می‌خوره که داغِ جونش کمر می‌شکنه اگه درد اگه ناله تقدیرشه چه غم داره مادر ، پسر گیرشه فقط دلخوشیه‌یِ مادر اینه جوونش پیشِ مادر پیرشه نگاهش به در مونده تو بستره سر پیریه وقتِ بی بالیه صداش می‌زدن مادرِ بچه‌ها ولی دورِ ام‌البنین خالیه حالا روضه داره تو تنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچه‌هاش کسی نیست آبی به‌ دستش بده نداره عصایی    برا    پیریاش تو اون مدتی که اباالفضل بود دعایی به اون قد و بالا نکرد نگاهش ، دل سیر ، حتی ی روز به پیش یتیمای زهرا نکرد تو اون مدتی که اباالفضل بود نشد که یبار جان مادر بگه به عباسش از بچگی گفته بود مبادا به آقاش برادر بگه خودش لقمه می‌داد دستِ حسن فقط خنده می‌زد کنارِ حسین شبا هم که تانیمه شب می‌نِشِست که آبی بنوشه دوباره حسین حالا روضه داره توتنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچهاش داره روضه می‌خونه واسه خودش خودش گریه کن میشه با روضه‌هاش شنیدم که تشنه به دریا زدی شنیدم دعایِ حرم  آب شد شنیدم که پشتت صدا زد رباب بیا که علی اصغرم آب شد   حسینم کنارت نشست و شکست: پاشو دشمنا رو به میدون  نیار به فکر چشاتم بیا جونِ من برا دیدنم   تیر و بیرون نیار پاشو از زمین رو زمین پا نکش بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر ببین جون رفتن ندارم دیگه پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر الهی بمیرم ، بهم ریختی به من گفت زینب چی اومد سرت نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر که پهلو شکسته شده مادرت تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد تو رفتی و چشماتو شامی گرفت نبودی  و جرات به دشمن رسید نبودی حرم رو حرامی گرفت
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر من و حریم ولی خدا خدا را شکر کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد من و عنایت خیر النسا خدا را شکر مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد که با حسین شدم آشنا خدا را شکر خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن کشید آخر کارم کجا خدا را شکر خدا نوشت که من مادر اباالفضلم که او شود به حسینم فدا خدا را شکر شوند جمله پسرهای من غلام حسین کنند نوکری مجتبی خدا را شکر عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر نویدِ پورِ علمدار داده مولایم برای یاری کرب و بلا خدا را شکر برای روز علمداری اش دعا بکنیم که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر شنیده ام که شود پاره پاره معجرها حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر پس از گذشت اسارت که از سفر آیی سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
گوهر دریای احساسی تو یا ام البنین میهمان گلشن یاسی تویا ام البنین همدم اولاد زهرایی و همراه علی فخرت این بس ام عباسی تو یاام البنین
زمینه تو مادر سقایی و سینه زن حسینی حقا که تو هم شانه ی بانوی عالمینی نفس نفس تو گریه هامون رو لبامون میشینی تو مادر عباسی و خانم ام البنینی ام البنین ام البنین دوای دردامونه عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه تا ذکر یا زهرا میاد میون گریه هامون نامت وساطت میکنه ام البنین برامون برات کربلامونو باز از دست تو میگیریم میون بین الحرمین با پای خاکی میریم ام البنین ام البنین دوای دردامونه عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه از بچگی میدادی به سقا تو مشک آبو تا اسم عباست میاد یادم میاد ربابو سقای دشت کربلا یل ام البنینه علمدار زینبه و عمو جون سکینه ام البنین ام البنین دوای دردامونه عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه خانم تو روز محشرو بکن مارو شفاعت مارو سیاهارو بکن پیش حسین وساطت باز میشه عقده های ما بدستای کریمت خداکنه که سینه زن بشیم توی حریمت ام البنین ام البنین دوای دردامونه عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه از سوریه تاکربلا  که بین الحرمینه بهر دفاع از این حرم ذکر لبم حسینه نمیذاریم دوباره زینب اسیر دشمنا شه باخون شیعه ،سوریه باید که کربلاشه ذکر لبامون زینبو اشک چشا حسینه بهر شهادت قلب ما دائم به شور وشینه ای رهبر آزاده و سینه زن ولایت مونده تو قلب مضطرم آرزوی شهادت لبیک یا سید علی لبیک یاحسینه ذکر لب شیعه فقط ذکر شهادتینه  
یا ام البنین(س) بعد زهرا همسر حیدر تویی یار نیک فاتح خیبر تویی کودکانی ماند از زهرا به جا آنکه بوده بهرشان مادر تویی بود ه ای مادر ترین نامادری بر گلان فاطمه دلبر تویی برحسین وبرحسن،برزینبین بعد مادر بهترین یاور تویی در وفاداری، شجاعت، یکه ای بین زنهای عرب، مهتر تویی باپسرهایت قیامت کرده‌ای کربلا را صاحب لشگر تویی چار فرزندت شهید کربلا مادر عباس نام آور تویی قبل عاشورا تویی ام البنین بی بنین از بعد آن،مادر تویی گریه ها بهر حسینت کرده ای داغدار اصغر واکبر تویی ناله هایت در مدینه جانگداز کربلا را خوب یاد آور تویی همره زینب زبعد کربلا بهر دلداری آن خواهر تویی بانوی مهر ووفا ام البنین شافع هر شیعه در محشر تویی شعر :اسماعیل تقوایی
بگرید مدینه ز آهی حزین حرم دلشکسته ، بقیع دلغمین بگو مادران شهیدان همه کنند نوحه از داغ ام البنین واویلا واویلا یا ام البنین گلی ، گر بسوزد تنش مشکل است رود لاله از گلشنش مشکل است جوان ، گر بپوشد لباس کفن به مادر خبر دادنش مشکل است واویلا واویلا یا ام البنین به آن مادری که شد از غصه پیر خبر آمد از مرگ ماه منیر خبر آمده دست او شد جدا خبر آمده چشم او خورده تیر واویلا واویلا یا ام البنین
🌷 مرثیه حضرت امُ البنین (س) 🌷 فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت
معنای ادب مادرِ سردارِ زمین است بانوی علی،کامله ی خُلد برین است او فاطمه اما زِ ادب در بر محبوب در خانه ی اولاد علی اُمِّ بنین است فرمود علی جان تو نگو فاطمه بر من دیدم حسنت از دم این اسم غمین است صد هاجر و مریم نرسد بر وجناتش محبوبه ی اولاد علی حبلِ متین است گفتا که کنیزم به خدا ، مادرتان نه معنای بزرگی و وفا، نور مبین است در هر نفسش عشق علی بوده و زهرا مجذوب شدن در ره محبوب همین است عباس هم از مادر خود ارثیه دارد در علقمه با دست قلم حامی دین است در مذهب ما دین و یقین،عشق اباالفضل عباس گلِ سر سبدِ اُمِّ بنین است