#تنور_خولی_واحد
#دیر_راهب_واحد
#اسارت
دوباره غم قلب پریشونم و آزرده
یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده!
دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک
تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده
برای زینب نمیشه سر امشب
کشته منو غمت برادر امشب
ای کاش میشد سرت رو پس بگیرم
میسْپارمت به دست مادر امشب
آه یااباعبدالله
این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه
پس کی به آخر میرسه عذاب هر روزه
من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه!
حداقل موهات دیگه اونجا نمیسوزه
هر روز و شب خواهرت از تو دوره
برای من بساط گریه جوره
خدا بخیر بگذرونه عزیزم
امشب سرت تا صبح توی تنوره
آه ، یااباعبدالله
تا خوده صبح از ته قلبم میکشم هی آه
من غیره سوختن غیره ساختن که ندارم راه
دلنگرانیم واسه ی اینه که میدونم
رقیه این سر و ببینه میمیره والله
مرهم دل نشد به غیره راهب
عاقبتش ختم به خیره راهب
خداروشکر حداقل یه ذره
سامون گرفت سرت توو دیره راهب
آه ، یااباعبدالله
#بهمن_عظیمی
#اسارت_نوحه
#کوفه
بروی نیزه حسین چراغ راهم تویی
پشت و پناهم تویی یکشبه ماهم تویی
وای حسین وای حسین وای حسین
جان من از روی نی بده به زینب تو جان
دوباره از روی نی آیه قرآن بخوان
وای حسین وای حسین وای حسین
بخوان تو قرآن حسین که حل کنی مشکلم
با سر خود کرده ای سایه تو بر محملم
وای حسین وای حسین وای حسین
به نیزه کردی مکان هلال خاکستری
از روی نیزه هنوز دل منو می بری
وای حسین وای حسین وای حسین
ببین پریشان شدم من ز پریشانیت
ای سر پر خون چرا شکسته پیشانیت
وای حسین وای حسین وای حسین
همه به زخم زبان دلم رو بشکسته اند
مثل بابامون علی دست منو بسته اند
وای حسین وای حسین وای حسین
#سیدمحسن_حسینی
266.1K
◾️نوحه سینهزنی
◾️شهادت امام سجاد(ع)
◾️بنداول
ای یادگار کربلا
ای وارث خون خدا
زین العباد شیعیان
ای معنی قالوا بلی
در کوفه و شام بلا
دیدم میان اشقیا
هم عمه و هم کودکان
سرها به روی نیزهها
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
◾️بنددوم
زهر جفا تا زد شرر
بر جسم زارم بیخبر
گفتم میان گریهها
با کام تشنه ای پدر
دیدم میان قتلگاه
کردی به خیمهها نگاه
در زیر تیغ و تیرها
با ناله گفتی آه آه
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
◾️بندسوم
داغت نشسته بر دلم
کنج خرابه منزلم
داغ لب لعل تو شد
بابا در اینجا قاتلم
بزم شراب و طشت زر
لبهای خونین چشم تر
چشم حرامیهای بد
زین ماجرا بگذر دگر
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
شاعر: #مرتضی_محمودپور
زبانحال زینب س ایام اسارت
#زنجیرزنی #واحد #تک #زمینه #شور
منزل به منزل می روم واویلا
با ناله از دل می روم واویلا
سر تو روی نیزه ای برادر
با شمر قاتل می روم واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
از کربلایت می روم برادر
من از قفایت می روم برادر
از پیکرت جامانده ام دارم با
سر جدایت می روم برادر
گشتم اسیر قافله واویلا
دور و برَم شد هلهله واویلا
همسفرانم را ببین برادر
شمر و سنان و حرمله واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
این دشمن دریده با جسارت
بر اهلبیت تو کنند اهانت
این هم بدان عزیز من همین ها
بردند از ما خیمه را به غارت
بعد از تو یک دلخسته ام غریبم
با دست های بسته ام غریبم
پیش نگاه این همه حرامی
روی شتر نشسته ام غریبم
وای وای حسینم
وای وای حسینم
هم خواهر و هم مادرم به طفلان
هم مثل سایه ی سرم به طفلان
من تازیانه می خورم دَمادم
هم جان فدا هم یاورم به طفلان
جا ماند رقیه از همه واویلا
در قافله شد همهه واویلا
زَجر آمد و از مرکبش زمین زد
فریاد زد یا فاطمه واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
از کربلا گذشتم و در این راه
عمق دلم در کوفه شد پُر از آه
می دید هر کس آمده تماشا
بر نیزه ها خورشید بود و یک ماه
منزل به منزل بار غم کشیدم
آخر به این شام بلا رسیدم
دیدم بلاها و غمی که هرگز
جز شام در جای دگر ندیدم
وای وای حسینم
وای وای حسینم
قصد یزید بر جان ما عذاب است
این درد سنگین تر ز قحط آب است
لعنت به قاتلت شود که اینجا
راس تو بین مجلس شراب است
این آخرِ جنایت از یزیده
روی سر تو خیزران کشیده
ای وای از دندان و از لب تو
دیگر امان از خواهرت بُریده
وای وای حسینم
وای وای حسینم
ای نازنین برادرم حسینم
ای یادگار مادرم حسینم
جنگ تو پایانش نبود شهادت
من زنده ام در سنگرم حسینم
من ذولفقار حیدرم برادر
من زینبم من محشرم برادر
راحت نمی ماند یزید به خطبه
من آبرویش می برم برادر
ای شاه دین حسینم
ای نازنین حسینم
#هادی_همتی
#زینب_س #ایام_اسارت #شام
#زنجیرزنی #واحد #تک #زمینه #شور
#هلهله_چرا
#کاروان_اسرا_در_شام
ما گریه می کنیم و شما هلهله چرا
دف می زنید در جلوی قافله چرا
پیغمبر است حاضر و خون گریه می کند
پایان نمی دهید به این غائله چرا
در کربلاست جسم حسین و سرش به شام
افتاده بین رأس و تنش فاصله چرا
بر زخم قلب مادر اصغر نمک زدید
با خنده های دم به دم حرمله چرا
بوسه زده به پای رقیه لب حسین
حالا نشسته است به آن آبله چرا
بستید در میانه ی رقاصه های شام
بر گردن ولیّ خدا سلسله چرا
بردید دختران علی را به بغض او
در مجلس می ِ پسر آکِلِه چرا
هم پای خیزران به لبم لطمه می زنم
سر برده اید از دل ما حوصله چرا
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#دودمه
#بیست_وپنجم_محرم
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
حضرت سجاد شد مسموم با زهر جفا/
یا اباصالح بیا
دیگر او راحت شده از داغ های کربلا/
یا اباصالح بیا
➖➖➖➖➖
راوی کربوبلا با زهر کینه داده جان/
العجل صاحب زمان
در حقیقت کشته شد از داغ چوب خیزران/
العجل صاحب زمان
#دودمه
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
غزل اول مجلس 😭
بی قیمتیم و قیمت ما میشود حسین
در اوج فقر، ثروت ما میشود حسین
زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست
وقتی که ذکر هیئت ما میشود حسین
این روزها مساجد ما هم حسینیه است
در این دهه عبادت ما میشود حسین
این چند قطره اشک به پای غمش کم است
بعد از وفات، حسرت ما میشود حسین
همراه کم حجاب نشسته محجبه
بنیانگذار وحدت ما می شود حسین
ما ملت امام حسینیم و تا ابد
پشت و پناه ملت ما میشود حسین
آن لحظهای که خلق سرافکنده میشوند
در روز حشر، عزت ما میشود حسین
یارب تو شاهدی که در ایام اربعین
یکجا تمام حاجت ما میشود حسین
زهرا اگر مؤید دلهای ما شود
سرمایهی محبت ما میشود حسین
وقتی که بالحسین شروع دعای ماست
مشغول استجابت ما میشود حسین
علی_ذوالقدر
.
#واحد
#زمینه
✍ حمید رمی؛ محمدرضا رضایی؛ یوسف زندیه
تورورهاکردیمورفتیمودنیاروگشتیم
شفادرِخونهتبوددنبالشهرجاروگشتیم
تازه فهمیدیم فریادرس تویی و بس
تازه فهمیدیم هرچی هس تویی و بس
تازه فهمیدیم درمون تُو نگاهته
تازه فهمیدیم عالم در پناهته
عشق ما حسین، حَسبُنا حسین
اربعین ما رو برگردون کربلا حسین
(سیدی حسین........)
دلی که تُو این دنیا حیرونه آقا همیشه
بخدا بجز روضهت هیچجایی آروم نمیشه
تازه فهمیدیم جز تو تکیهگاهی نیست
تازه فهمیدیم غیر از تو پناهی نیست
تازه فهمیدیم این روضه زیارته
تازه فهمیدیم خوشبختی تُو هیئته
من از این علم، دل نمیکَنم
خیلی بیقرارم آقا واسۀ حرم
(سیدی حسین......)
زندگیِ بیعشقت واللهِ زندونه آقا
حالا نوکرت بیشتر قَدرِت رو میدونه آقا
تازه فهمیدیم دنیامون بی تو غمه
تازه فهمیدیم آرامش تُو حرمه
تازه فهمیدیم حال ما با تو خوشه
تازه فهمیدیم دوری ما رو میکشه
اسم تو دوا، ذکر تو شفا
لک زده دل من واسه چای موکبا
#حمید_رمی
حضرت_زینب_س_کوفه
زبان_حال_حضرت_زینب_س
هر چند به دل عزا زیاد است حسین
دور و برِ ما جفا زیاد است حسین
ما چشم به یاریِّ خدا دوختهایم
روی لبمان دعا زیاد است حسین
یک لحظه نشد چشم به هم بگذارم
در کوفه سر و صدا زیاد است حسین
اینجا به سَرِ یتیم فریاد زدند
بی عاطفه، بی وفا زیاد است حسین
در کوچه به کوچهاش به من سخت گذشت
چون چهرهی آشنا زیاد است حسین
من صابرهام میان طوفان بلا
اما چه کنم بلا زیاد است حسین
شد درد سری، دردِ سرِ طفلانت
چون سیلیِ بی هوا زیاد است حسین
در مجلسِ صبحِ کاخ، معلومم شد
دور لب تو عصا زیاد است حسین
#مجتبی_شکریان