بسم الله الرحمن الرحیم
#وداع_از_محرم_و_صفر
عاشق اگرچه دردِ بلا را کشیدهاست
کارش ولی شبی به مداوا کشیدهاست
یوسف اگر چه رفت به زندانِ حُسنِ خویش
سخت است غصهای که زلیخا کشیدهاست
فردا شرابِ وصل نصیبش شود مدام
هر عاشقی که غربت دنیا کشیدهاست
این اشکِ چشم جار زد آخر که عاشقیم
پنهان نشد غمی که دلِ ما کشیدهاست
هرشب حرم دوباره حرم باز هم حرم
ما را ببین حسین کجاها کشیدهاست
راحت نبود آمدن ما به روضهها
"خیلی حسین زحمت ما را کشیدهاست"
ممنون گریهایم که در این دو روزِ عمر
ما را کنار سفرهی زهرا کشیدهاست
شرمندهایم اینکه نمردیم و زندهایم
شب رفت و عمرِ شمع به فردا کشیدهاست
کُنجِ خرابه با سرِ انگشت دخترت
نقاشی تو را لب دریا کشیدهاست
بر روی خاک ، پیشِ علیاکبر و عمو
خود را به روی دامن بابا کشیده است...
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۲۵)
#پایان_ماه_صفر
ما روز را همینکه به عشق تو شب کنیم
یا اینکه گاه، نام تو را ذکر لب کنیم_
شکریست که به نعمت داغ تو گفتهایم
کاری نکردهایم که مزدی طلب کنیم
نگذاشتی که در دل گودال دق کنیم
بگذار لااقل ز غمت گاه تب کنیم
ما احترام روضهیتان را نداشتیم
خوب است جان دهیم که شاید ادب کنیم
✍ #محمدعلی_بیابانی
#السلام_علیک_یا_ابامحمد
می شود نام تو را عشق به نامم آقا؟
کوچکم، خاک قدمهات، غلامم آقا
تلخ و شیرین، شب و روز و بد و خوب
با تو ایام تمام است به کامم آقا
حسن آباد دلم سبز تر از هر جایی ست
بی تو فردوس برین باد، حرامم آقا
تو بخواهی به خدا می رسم ای حجت راه
تو نباشی منِ بیچاره تمامم آقا
قطره ی اشک پس از عرض سلامم یعنی
داده ای پاسخ گرمی به سلامم آقا
"من حسینی شده ی دست امام حسنم"
خاک بوسی شما داده مقامم آقا
یک جهان خواهشم و ریخته ای چون باران
هر چه را خواسته بودم تو به جامم آقا
چه شود ذکر حسن جان بشود در دم مرگ
آخرین جمله من، حُسن ختامم آقا
#امام_حسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#زمزمه_خوانی
#مثنوی
🔹اذن ورود🔹
تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن
صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن
به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من
که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من..
حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته
به هر جا میگذارد پا شود بارِ سفر بسته
ولی میداند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است
که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است
نشسته بر لب زهرا، دعای عافیتسوزی:
خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی
مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن
میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن
::
مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غمانگیزی
بهارت در سفر رفت و تو مهماندار پاییزی
مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر
امان از بیوفاییها، امان از چرخ بازیگر..
مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد
خودم دیدم که گلزارش، میان شعله میسوزد..
مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن
علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن
مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟
صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو
#محمدجواد_غفورزاده
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_پیامبر_صلیاللهعلیه
از زبان حضرت فاطمه سلامالله
برخیز از بستر بیا پیغمبری کن
برخیز و زهرا را بجایت بستری کن
برخیز از بستر که غم با ما نماند
برخیز باباجان علی تنها نماند
در بسترت اُفتادی و فریاد کردم
بابا مخواه امروز دشمن شاد گردم
آهی کشیدم پیشِ تو جبریل اُفتاد
نالیدم از حال تو میکائیل اُفتاد
دستم به رویت خورد خیلی داغ بودی
خیلی برای محسنم مشتقاق بودی
کمتر تقلا کن نیافتم در کنارت
این چشم را وا کن نیافتم در کنارت
جان حُسینت باز هم مهمان ما باش
پیشِ علی در شهر سنگربان ما باش
کمتر بخوان روضه حسینِ بی کفن را
نگذاشتی بردارم از سینه حسن را
ما گِرد تو گریان و دلشادند جمعی
جمعی دو رو و در پِیِ بادند جمعی
جمعی منافق رأیِ مردم جمع کردند
در خانه هیزم روی هیزم جمع کردند
بابا وصیت کن به منزلهای این شهر
بعد تو ای وای از ارازلهای این شهر
بابا وصیت کن سفارش کن برایم
از کوچههای تنگ خواهش کن برایم
خیلی سفارش کُن به در بر چوب ، مسمار
بابا سفارش کن مرا بر سنگِ دیوار
تا مادری در پیش طفلانش نیافتد
آتش به جانِ بیتالاحزانش نیافتد
در را سفارش کن به رویم در نکوبند
مسمار را بر بارِ نیلوفر نکوبند
از خانه تا مسجد نگردانند ما را
بابا وصیت کن نسوزانند ما را
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۲۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
زِ درد بال و پری زد ولی پرش اُفتاد
میان کوچه عبایِ مطهرش اُفتاد
دوباره کوچهی باریک و سنگهایِ زمین
مواظب است نیاُفتد که آخرش اُفتاد
نهاده است به دیوار شانه هایش را
اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد
بلند شد به سرِ زانویَش ، زمین نخورَد
چه کرده زَهر که اینبار با سرش اُفتاد
نشد صدا بزند یک نَفَس جوادش را
که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد
رسید یک طرفِ حجره و زمین غلطید
دُرست مادرِ او سمتِ دیگرش اُفتاد
نبود طَشت به پیشش ولی یقین دارم
که تِکههایِ جگر در برابرش اُفتاد
گِریست دامنش از پارهی جگر پُر شد
که یادِ خاطرهی گریه آورش اُفتاد
تمامِ حُجره پُر از روضههای محسن بود
همینکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد
شکسته شد در و یک ضربه میخ را هول داد
همینکه محسنش اُفتاد مادرش اُفتاد
* * *
رسید کاسهیِ آبی حسین گفت حسین
دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد
حرامزادهای آمد به سینهاش پا زد
در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد
چه سخت شد ، اثر بوسه از گلو نگذاشت
که شمر از نَفَس اُفتاد ، خنجرش اُفتاد
یکی دو تا... نه خدایا دوازده ضربه
میان پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر جگر را درید و هِی اُفتاد
سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد
چه کرده با جگرش زهر مادرش میدید
چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد
گرفته بود اباصلت از بغلهایش
نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد
برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود
صدای نالهی زهرا شنید و هِی اُفتاد
گذاشت دست به در ، میخِ شعلهور را دید
گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد
رضا نبود حسن بود و پارههای جگر
به خاک ، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد
به یادِ روضهی یابن الشبیب و یادِ سر و
لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد
زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال
چقدر عمهی ما هِی دوید و هِی اُفتاد
نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا
که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد
به من دهید که سر را برایتان ببَرم
شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۴)
بسماللهالرحمنالرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
روضه امام رضا علیهالسلام
از بس به خاکِ بی کسیاش پا کشیدهاست
سر را به رویِ دامن زهرا کشیدهاست
در را ببند اباصلت ، نشنوند
دادی که مادر از غم آقا کشیدهاست
انگورِ زهردار چه کرده است ، واضح است
آتش تمامیِ جگرش را کشیدهاست
آه ای جوادِ شهر کمی زودتر بیا
کارش خدای من به تقلا کشیدهاست
خواهر ندارد اینکه چنین میزند نفَس
خود را به حُجرهاش تک و تنها کشیدهاست
معصومه خوب شد که ندیدهاست حالِ او
این دست و پا زدن به درازا کشیدهاست
این گوشه قتلگاه حسین است ، نه رضا
از سینه بسکه وای حُسینا کشیدهاست
زینب اگرچه بود ولی کاشکی نبود
گودال هست و کار به دعوا کشیدهاست
سهمش میانِ اینهمه غم ، تازیانه است
سهمش میان غارت و بلوا کشیدهاست
نگذاشت تا حسین بگوید برو حرم...
بی غیرتی که روی لبش پا کشیدهاست
دَرهَم شدهاست خونِ دو دستش به خونِ او
از بسکه تیغ از تَنِ آقا کشیده است....
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۲۵)
#امام_رضا
نانی نبود اینهمه احسان اگر نبود
آبی نبود رحمت باران اگر نبود
لطفی نداشت زندگی ما بدون اشک
عشقی نبود دیده ی گریان اگر نبود
سیبی اگر نبود که آدم نمیگریست
عفوی نبود فرصت عصیان اگر نبود!
اصلا گناهکار کجا آه میکشید
آغوش باز شاه خراسان اگر نبود
دنیای ما پر از غم و تاریک و سرد بود
شمع و چراغ صحن و شبستان اگر نبود
خورشید تا سحر هم اگر در فراز بود
نوری نداشت سایه ی سلطان اگر نبود
اینگونه پشت پنجره فولاد صف نداشت
حاجت گرفتن از درش آسان اگر نبود
دامن ز دست ما نکشید از سر کرم
سائل چه داشت دست به دامان اگر نبود
هر نیمه شب ز هجر حرم داد میزدم
دستور دین مرنج و مرنجان اگر نبود
یابن الشبیب گفت و زمین غرق ناله شد
دنیا چه داشت روضه ی عطشان اگر نبود؟
کمتر به قلب مادر او داغ مینشست
آن جسم پشت و رو شده عریان اگر نبود
#سید_صادق_رمضانیان
#غزل #زحلت_رسول_اکرم
مدح حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم
دلبرِ صاحبدل و قرآنِ نازل مصطفی
اُسوهیِ خُلقِ نکو انسانِ کامل مصطفی
شد اَشِدّاٰءُ علیَ الکُفّار هنگامِ نبرد
با مسلمان تا کند چون اهلِ منزل مصطفی
جز رضایِ حق ندید و جز ثنایِ حق نگفت
خدعههایِ مشرکان را کرده باطل مصطفی
دل نَبسته بر کسی جز آن که دلدارش خداست
جز علی هرگز نمیبندد به کس دل مصطفی
در رکابش میزند شمشیر شیرِ کردگار
مرتضی دریایِ غیرت بود و ساحل مصطفی
با منافقهای اُمّت هم مدارا میکند
رویِ خوش داده نشان حتّی به قاتل مصطفی
با ولایت تا شهادت مانده ختمُالمرسلین
بیقرارِ کوثر و قرآنِ نازل مصطفی
#غزل_مدح_مرثیه #رحلت_پیامبر_اکرم
#حضرت_محمد صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#حسین_ایمانی
#زحلت_رسول_اکرم صلی الله علیه و آله
گرفته بوی شهادت شب وفاتش را
بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را
مورخان بنوشتند با سرشک یتیم
هجوم درد به سر تا سر حیاتش را
سه سال شعب ابیطالب و شکنجه وبعد
چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را
چه سنگها که بر آیینهُ وجودش خورد
چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را
برای غارت جانش قریش خنجر بست
ولی خدای علی خواسته نجاتش را
دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما
ندید سبزی یِ باران معجزاتش را
حرا شروع رسالت غدیرخم پایان
ادا نمود تمامی یِ واجباتش را
...وبعد غیر علی هر که رفت در محراب
شنید نعره ی ( لا تقربو الصلاتش ) را
#شهادت_حضرت_رسول_الله_ص
#بیست_و_هشت_صفر
#میثم_مومنی_نژاد
#رسول_الله
#زحلت_رسول_اکرم
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را
شهید گشت و نفهمید امتش این را
شهید گشت کسی که به دست عاطفه اش
پناه داد فقیر و یتیم و مسکین را
شهید گشت امامی که فیض رحمت او
گرفته تا به ابد خلقت نخستین را
چگونه پیرو قرآن شوند قومی که
دهند نسبت هذیان کلام یاسین را
مدینه شرم نکردی به پیش دختر او
که رو به قبله کنی خاتم النبیین را
عجب که داغ تسلا شود به داغ دگر
کشد به خنده ی مرگ آن نگاه غمگین را
از این سو آتش دل ، آن سو آتش خانه
بگو که صبر نماید علی کدامین را
علی که غسل تن سید البشر با اوست
به دوش خویش کشیده است داغ تدفین را
به روی سینه ی او گوشوار عرش افتاد
بغل گرفت گل سرخ ، برگ نسرین را
به گریه گفت حسینم کجا یزید کجا
به گریه دید مگر آن غروب خونین را
همان غروب که شمر آمد و سنان میرفت
که پایمال کنند آن سلاله ی دین را
همان غروب که قرآن ورق ورق میشد
همان غروب که آتش زدند آیین را
که دیده قاری قرآن میان بزم شراب
به گریه دید سر و چوب و طشت زرین را
#شهادت_حضرت_رسول_الله
#رحلت_پیامبر_اکرم
#میثم_مومنی_نژاد