eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
706 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب دوباره در زمین شور و نشاط دیگر است در آسمان دین حق ماهی دگر جلوه گر است در شادی و شور و شعف اندر جنان پیغمبر است این جلوه ی ایزد نما از نسل پاک حیدر است این گلبن عترت که پاک و طیب است و طاهر است فرزند زین العابدین مولا امام باقر است امشب در عالم جلوه‌گر ماهی دلارا آمده شادی و شور دیگری در شهر طاها آمده باقر گل زین العباد امشب به دنیا آمده با خلق و خوی مصطفی با عطر زهرا آمده شادان دل اهل ولا در این شب میلاد شد بر کل هستی جهان زینت گل سجاد شد داد هدیه ای بر خاکیان امشب خدای ذوالمنن پنجم گل عصمت رسید از فاطمه بنت حسن حور و ملائک از شعف دورش تمامی حلقه زن این گلبن زهرا نشان از دل برد رنج و محن مهر و ولای این پسر از عالم بالاستی بعد از امام ساجدین بر خلق او مولاستی از نسل احمد باشد و خوی و خصالش حیدری است این ماه روی هاشمی ماه جمالش حیدری است گنجینه ی علم نبی این مه کمالش حیدری است باقر چو جد خود حسین جاه و جلالش حیدری است باقر لقب نجل علی عبد موید آمده بر یاری دین خدا دوم ‌محمد آمده دل در شب میلادتان گردید مهمان شما تنها نه من اهل ولا بنشسته بر خوان شما شرمنده ام مولای من از لطف و احسان شما ای منشأ جود و سخا دستم به دامان شما با یک نگه از سوی تو پاک و مطهر می‌شوم محبوب ذات کبریا با مهر حیدر می شوم من از نخستین روز خود مولا گدای این درم شکر خدای مهربان من با ولای حیدرم امشب امام عاشقان پر کن ز رحمت ساغرم مولای من بر سائلت بنما نگاهی از کرم مهر و ولایت را خدا بنهاده اندر سینه ام عیدی من را کن عطا امضا نما مدینه ام از روز اول بر دلم تابیده نور رحمتت دارالولای انبیا باشد بقیع و تربتت ای نور چشم ساجدین جانم فدای غربتت قبر تو بی شمع و چراغ، دشمن شکسته حرمتت قبرت ز ظلم دشمنان مانده میان آفتاب ای آفتاب فاطمه بر قلب زار ما بتاب دل پر زده سوی بقیع اندر شب میلاد تو گشته قلوب شیعیان از لطف یزدان شاد تو ای غنچه ی باغ ولا دل کرده امشب یاد تو قلب (رضا) روشن شده مولای من زامداد تو امشب امام مهربان من در پناهت آمدم سوی تو در آرزوی فیض نگاهت آمدم
نور؛ وقتی اولِ ماهِ رجب سر می‌زند عاشق انگاری، به سویِ دلبرش پَر می‌زند ملتمس؛ امید دارد، حسرتش بیهوده نیست خانه‌ی خورشید را تا صبح، گر در می‌زند عشق، یعنی: عاشقی فارغ زِ غوغای جهان رویِ لوحِ سینه‌اش، نقشی زِ دلبر می‌زند تا ببیند رویِ صاحب‌خانه را، امیدوار_ می‌زند در را ...، نشد وا، بارِ دیگر می‌زند "يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ" گفتم، بعد از آن_ دیدم از شرقِ دلم، خیری عیان سر می‌زند  دل سپردم بر نگاهش، نیک می‌آید جواب هرچه دارد این گدا، فالِ مکرر می‌زند ایها الباقر ! اَلا ای پنجمین نور ِخدا ! قلبِ من، با عشقِ تو، تا روزِ آخر می‌زند شاعر:
آمدی و منعکس شد نورِ حق دور و برت عالم آمد عاشقانه با ادب در محضرت خوش به این اصل و نسب! بابابزرگت شد حسین(ع) خورده نان از دستِ آقای کریمان مادرت باقرالعلم النبی بودی و با ذکرِ علی(ع) می‌گذارد تاجِ دانش را پدر روی سرت آسمان آماده‌ی ثبت احادیث تو شد جرعه‌جرعه موج زد! شد آب دریا جوهرت دور تو گشتند و آخر صاحب فتوا شدند تا شدند علامه‌ها شاگردِ پایِ منبرت در کنار مهربانی بسکه داری معرفت می‌رسد هر بار سائل، می‌شود عاشق‌ترَت رفت یک دستت به بالا با مناجات و درست در همان ثانیه می‌بخشید دستِ دیگرت حرف‌هایش رفت از یادش! به تو دلبسته شد هر کسی آمد به دیدارت برای مشورت گفته‌ای این را به آنکه شد به عشقت مبتلا: تا دم آخر تو با من باش؛ با من محشرت! شاعر:
ای دانش و کمال و فضیلت سه بنده‌ات دشمن گشاده‌رو، ز گلستان خنده‌ات آرندۀ کمال و شکافندۀ علوم پاینده عمر هر دو ز گفتار زنده‌ات ای متّکی هماره کلام خدا به تو یا باقرالعلوم! سلام خدا به تو مولای کلّ خلقتی و خلق را ولی انوار انبیا ز جبین تو منجلی دریای هفت دُرّ و دُرِ چار بحر نور نجل دو فاطمه، خلفِ پاکِ دو علی تفسیر حسن لم یزلی نقش صورتت گل‌بوسه‌های یوسف زهرا به طلعتت تو کیستی محمّد آل محمّدی خورشید آسمان کمال محمّدی قرآن نور در بغل زین العابدین آیات سوره‌های جمال محمّدی دانش نیازمند دم روح‌پرورت جابر سلام گفته ز قول پیمبرت... آیینۀ جمال خداوند اکبری نامت محمّد است و سراپا پیمبری دُردانۀ حسینی و ریحانۀ حسن نسل امام، هم ز پدر هم ز مادری شیرین هماره کام دل از ذکر خیر توست وز قصّۀ لطیف عزیز و عُزیر توست آب حیات جرعه‌ای از آب جوی تو روح مسیح می‌دمد از گفتگوی تو پایان گرفت شهر جمادی در انتظار تابید در هلال رجب ماه روی تو این ماه را به فیض تو رحمت فزوده شد دست عطا و باب اجابت گشوده شد علم تو گر نبود شهادت اثر نداشت نخل امید سیّد سجّاد بَر نداشت مولای ساجدین و امام المجاهدین مثل تو ای محمّد ثانی، پسر نداشت زهد پدر، کرامت مادر مبارکت در کودکی شهامت حیدر مبارکت در مجلس یزید که بودت چهار سال گفتی سخن چنانکه خداوند ذوالجلال خواندی حرامزاده سپاه یزید را با منطقی که پور معاویّه گشت لال یک طفل چار ساله و این نطق آتشین تو لب گشودی و پدرت گفت آفرین حُبّ تو نخل پر بر شیرین باغ دل مِهر تو همچو مُهر جبین است داغ دل از وادی بقیع تو در سینه، بقعه‌ها وز قبر بی‌چراغ تو روشن چراغ دل ای ماورای وهم، مقام رفیع تو تا حشر در مدینۀ دل‌ها بقیع تو ای مکتب تو روح تمام پیام‌ها در هر پیام روح‌فزایت قیام‌ها تا گردش مداوم لیل و نهار هست از خلق و از خدات دمادم سلام‌ها پیوسته ریخت گوهر توحید از لبت کار قیام کرب‌وبلا کرد مکتبت... شاعر: استاد
آرم سخن به‌نام تو، یا باقرالعلوم تا گویم از مقامِ تو، یا باقرالعلوم گفتا نَبی سلام تو، یا باقرالعلوم وین بس به احترام تو، یا باقرالعلوم ای نام تو محمَّد و خوی تو احمدی ایثار دَر گهت، صلوات محمَّدی ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین حاکمِ به ممکناتی و، عالِم به عالَمین مشمول رحمت تو هم‌آن باشد و هم‌این تو پنجمین امامی و معصوم هفتمین سیمای تو که مَطلَعُ‌الاَنوار سرمدی‌ست آیینۀ کمال و جمال محمَّدی‌ست ای سر نهاده خلق به طوق ارادتت لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت مِهر فلک پدیدۀ نور سیادتت ماه رجب طلیعۀ روز ولادتت ماهی که باب لطف خدا، باز می‌شود با سال‌روز جشنِ تو، آغاز می‌شود... ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فرودین هم آسمان شرعی و هم آفتاب دین زینت‌فَزای انجمن زین‌العابدین چشم و چراغ محفل مولای ساجدین بر دو امام ذات شریف تو مُنتسب کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب آوازۀ عدالت و وجدان، ندای تو پیک امیدبخش بشر شد صدای تو در علم و دین نوابغ عالم، گدای تو ای جدّ و مادر و پدر من، فدای تو یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت ای در کتاب حق به مَدیحت کلام‌ها از ما به حضرتت صلوات و سلام‌ها پیدا ز نسل پاک تو آمد امام‌ها پروردگان مکتب عِلمت هشام‌ها هر یک به علم خویش خردپرور عموم از یُمن دانش تو، شکافندۀ علوم... ای معنی نماز بیا و نماز کن روی نیاز بر در آن بی‌نیاز کن دستی برای عرض تمنّا دراز کن روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن با هر نفس به پیکر ایمان حیات بخش اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش من کیستم که وصل تو را آرزو کنم زین کمترم که با تو دمی گفتگو کنم اما دقایقی که به سوی تو رو کنم از خاک دَرگهت طلب آبرو کنم هر چند رو سیاه ولی من موّحدم مدّاح اهل‌بیت، غلامت «مؤیّدم» شاعر: مرحوم استاد
مجمع البحرین آمد نور چشم هر چه شاعر پنجمین خورشید عالمتاب از کنز الذخائر این بشارت از رسول عشق بر جانش نشسته نور چشم آل طاها،روشنای چشم جابر می رسد در خدمتش با عشق و می بوسد عبایش می شود در محضر نورانی حضرت مجاور خوش به حال آنکه یکدم محضرش را درک کرده خوش به حال آنکه بوده با ابوجعفر معاصر در علوم دنیوی از خبرگان علم برتر بر علوم آسمانی آشناتر از نوادر اوست جامع،اوست ذاکر،اوست هادی اوست مولا از امین دارد نشانها اوست صابر اوست شاکر روز محشر هر کسی دامان خوبان را بگیرد دست شعر و دامن پاکت شفیعم باش باقر من چه دارم جز همین ابیات ناقابل برایت برگ سبزی تحفه ی درویش از باغ مجاور در بقیعستان دلتنگی ضریحی نیست اما می شناسد حلقه ی کوی تو را گنجشک زائر شاعر:
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد خورشید از کرانه ی دوری بلند شد در بین شهر نغمه‌ی شوری بلند شد در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی تو پنجمین تشرف توحید ما شدی در جاده ‌ی شریعت نُطق‌َت،مسافریم ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم تو امتداد نافله های محمدی تعقیب های بعد عشای محمدی شخصاً کلیددار حرای محمدی آئینه ی تمام‌نمای محمدی تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو! مهتاب بام این دوبرادر درآمده اینگونه دلربا‌شدن از تو برآمده در کوچه‌باغِ بحث شبی که قدم زدی تنها ز لفظِ آیه‌ی تطهیر دم زدی بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی زیباترین مناظره ها را رقم زدی پس واجب است از هُنرت استفاده کرد باید فنون بحث شما را پیاده کرد ای خوش‌به‌حال هرکه درت را رها نکرد خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد آن‌کس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد ظرف مرا شکسته‌سبوی‌َت کُنی خوش است ما را به جبر جابرِ کوی‌َت کنی خوش است در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت باید برات گنبدی از زر درست کرد رو به مزار خاکی تو در درست کرد عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم خاک بقیع را حسن‌آباد می کنیم تو یاکریم زاده‌ی آسیب‌دیده ای در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای در اوج‌ کودکی چه عذابی کشیده ای سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند در پیش چشم تو سر جد تو ریختند صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد همبازیِ سه‌ساله ی تو تازیانه خورد دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد دیدی طناب حرمله سهم رباب شد! شاعر:
. ✅ بند اول مدينه غرق نور است - سراپا غرق شور است بزن كف روي كف تو - كه هنگام سرور است پور احمدي - گل محمدي - عزيز فاطمه خوش آمدي باقر العلوم يا باقرالعلوم ياباقرالعلوم خوش آمدي ✅ بند دوم بود دل سوي باقر - گداي كوي باقر رجب گرديده سرمست - زعطرو بوي باقر پور احمدي - گل محمدي - عزيز فاطمه خوش آمدي باقر العلوم يا باقرالعلوم ياباقرالعلوم خوش آمدي ✅ بند سوم گل باغ محمد - ولي ذات سرمد بده مژده كه امشب - امام باقر آمد پور احمدي - گل محمدي - عزيز فاطمه خوش آمدي باقر العلوم يا باقرالعلوم ياباقرالعلوم خوش آمدي ✅ بند چهارم دل از عشقت نگيرم - به مهر تو اسيرم دلم خواهد كه روزي - به عشق تو بميرم پور احمدي - گل محمدي - عزيز فاطمه خوش آمدي باقر العلوم يا باقرالعلوم ياباقرالعلوم خوش آمدي .👇
در جهان انوار سرمد می رسد گلبنی از باغ احمد می‌ رسد پنجمین نورخدای لم یزل باقر علم محمد می ‌رسد ماهی ز سپهر دین به ظاهر آمد زیبا پسری طیب و طاهر آمد از گلشن مصطفی ز بیت سجاد پنجم گل دین حضرت باقر آمد هفتمین نور مه دین آمد پنجمین شمس خدابین آمد شاد باشید همه اهل ولا باقر علم نبیین آمد پنجمین نور خدا آمده است روح تسبیح و دعا آمده است باقر علم نبی، نجل حسن نوه ی خون خدا آمده است امشب به جهان نوید دیگر آمد پنجم گل بستان پیمبر آمد از لطف خدا ز فاطمه بنت حسن باقر لقبی پاک و مطهر آمد از خدا لطف و عنایت آمده ماه تابان ولایت آمده عاشقان ای عاشقان شادی کنید پنجمین نور هدایت آمده امشب که بود شادی بی حد صلوات بر لطف خدای حی سرمد صلوات ایام ولادت امام باقر بر احمد و بر آل محمد صلوات امشب به جهان مهی به ظاهر آمد فرزند علی طیب و طاهر آمد پنجم گل بستان محمد امشب از لطف خدا امام باقر آمد نوری از انوار سرمد آمده کودکی از نسل احمد آمده شادمان اهل زمین و آسمان باقر علم محمد آمده امشب به مدینه از کرامات الاه از بیت امام ساجدین سر زد ماه تا دید رخ باقر خود را فرمود: لا حول ولا قوة الا بالله امشب به جهان نور مبین آمده است بر شیعه ی مرتضی معین آمده است باقر گل گلزار نبی اکرم از نسل امیر مؤمنین آمده است آیینه ی ذات سرمدی آمده است پنجم گل باغ احمدی آمده است در شهر مدینه و ز بیت سجاد یک دسته گل محمدی آمده است گلبن عصمت دوباره وا شده در جنان شادان دل زهرا شده باقر علم نبییین آمده کز رخش روشن همه دنیا شده از سوی خدا نور الاه آمده است بر گمشدگان هادی راه آمده است با علم نبی و حلم زهرا و علی باقر به جهان به عز و جاه آمده است از سما نور جلی آمده است گل بستان علی آمده است شیعه خوش باش به عالم امشب باقر علم نبی آمده است نور دل زین العابدین پیدا شد آن معنی آیات مبین پیدا شد باقر گل پنجم امامت آمد بر عالمیان رهبر دین پیدا شد آمد امشب به جهان باب نجات مظهر ذات خدا روح صلات باقر آمد گل باغ سجاد بر گل روی چو ماهش صلوات نوری ز خدای حی سرمد آمد بشکفته گلی ز باغ احمد آمد از دامن پاک فاطمه بنت حسن پنجم ولی آل محمد آمد آمد به جهان نور خدایی جلوات آن کس که بود بر همگان باب نجات باقر مه تابنده ی عصمت آمد بر آل وی و مام و اب او صلوات
سرود میلاد امام باقر علیه السلام سبک : بال ملائک واشده یثرب دوباره گشته است پر ز شور و شادی گوید با شوروبا شعف نکته‌ای منادی گلی زگلزار دین ز لطف حق واشده نور خدا ساجدین بنگر که بابا شده حضرت باقر مدد(۴) در آسمان دین حق ماهی گشته ظاهر عالم هستی روشن از شمس روی باقر ماه منور رسید گل معطر رسید باقر گل فاطمه ز نسل حیدر رسید حضرت باقر مدد(۴) مدینه امشب پرشداز نور حی سرمد از مقدم پنجم ولی دومین محمد پیچیده عطرجنان زیبا گلی شد عیان ز مقدم پاک او صفاگرفته جهان حضرت باقر مدد(۴) امشب در عالم زدقدم پنجمین مه دین معنی آیات مبین نور و فجر و یاسین پنجم گل عصمت است سرتابپا رحمت است نام گل ساجدین بر شیعیان عزت است حضرت باقر مدد(۴) باشد برحسن نورعین این گل ولایت تمام هستی حسین پا به سر عنایت پیچیده هر جا خبر داده ولایت ثمر برساجدین هدیه ای داده خدا گل پسر حضرت باقر مدد(۴) فاطمه ی بنت حسن بوسه زد برویش چارم گل باغ ولا مست عطروبویش مدینه شد غرق نور گشته چووادی طور زمقدمش هرکجا پیچیده عطر حضور حضرت باقر مدد(۴) ای باقر علم نبی عاشق تو هستم در شب میلاد بگیر از کرم تو دستم آمدم از لطف تو به درگه تو پناه عزیز آل رسول به سائلت کن نگاه حضرت باقر مدد(۴) ذره پروری از ازل بوده خلق و خویت ای پنجمین نور خدا دست من بسویت شرمنده امشب من از احسان باقر شدم از لطف خاص خدا مهمان باقر شدم حضرت باقر مدد(۴) شکرلله گردیده ام ریزه خوار خوانت در شب میلاد شما گشته میهمانت ای رهبر بی حرم من سائل این درم بر سائل روسیه لطفی نما از کرم حضرت باقر مدد(۴) کجا روم از درگهت من کسی ندارم هستی تو ازلطف خدا نور قلب زارم ای پسر فاطمه تویی همه هست من به حق مادر بگیر از کرمت دست من حضرت باقر مدد(۴)