eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
705 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زهرا(س)-مدح و ولادت در خاطره ماندگار بودن همشیرۀ ذوالفقار بودن حوریه و خانه دار بودن این قدر بزرگوار بودن کار چه کسی است غیر زهرا ماییم و دعای خیر زهرا شأن تو کجا و بال ادراک افتاده به زیر پات افلاک منظور خدا حدیث لولاک ای خواستگارت پدر خاک مهریۀ هر که آب باشد همدوش ابوتراب باشد ای روح برابر پیمبر ای سورۀ کوثر پیمبر ای حیدر دیگر پیمبر ای آمنه مادر پیمبر ای سیب بهشت را نتیجه سرمایۀ حضرت خدیجه هر شبنمی از سپیده گفتن یک عمر تو را قصیده گفتن ایمان به تو را عقیده گفتن از شنیده و ندیده گفتن باید خودت از خودت بگویی از روز تولدت بگویی صابر خراسانی............
حضرت زهرا(س)-مدح و ولادت چه حال خوشی چه مبارک سحری هست پیـداست ز سـاقــی ز دل ما نظری هست تــا دورترین نقــطه دلــم اوج گرفته است یعنی که مقــرب شده و بـال و پری هست باریدنِ از شوق، خودش خوب نشانی ست که منـتظری با رخِ از اشــکِ تری هست از اول شب دســت خودم نیـست كه مستم این مـطمئنم كرد كـه حـتماً خـبری هست پرسه زدم از بـس وسط كوچــه ی امید تــا خوب ببیـنـند دل در بـه دری هست در بــاز شد آن قدر در این خانه نشستم انگار برای خودش این هم هنری هست بر دست گرفتم دل خود را ز خــجــالت این هدیه ی ارتباط مادر، پســری هست ریــزند مــلائك همه گــل بر سـر عــالم از عرش رسیده است زمین مــادر عالم سوگند مقدس تر از این لحظه دمی نیست توصــیف شــب قدر كه كار قلمی نیست یك چــله نشــسته پــدرت تــا كه بیایی ایــن میل خودت بود و گرنه رقمی نیست بــیهوده پریشان شده ای مــادرِ زهـرا تا بوده خدا بوده و تا هست غمی نیست بــهتر كـه نـیامد زنــی از قـوم قریــشی بانوی دو تا عالم من، شخص كمی نیست گــفتیـم كه مــریـم برسد با ســه پرسـتار هر چـند كه در حق تو این ها قدمی نیست امــشب همه ی رحمت حق مال زمین شد این خــیر كثــیر است نـباشد كرمی نیست از رو بــه رویم آمـده و بـاز مــی آیــد یك روز كه در خاك برایش حرمی نیست من زمزمۀ اویم و او زمزمۀ من خلقت به فدای قدم فاطـمۀ من دیـدی كه اجـابت به تو دادیـم پیمبر تـندیس مـحــبت به تـو دادیـم پیمبر فدیه بده اطعام به پا كن كه ازین پس سرمـایه ی عزت به تو دادیم پیمبر سوگـند به یكتایی من، فـاطمه یكتاست گـر روح عــبادت به تو دادیم پیمبر با فاطمه كه بی پسری غصه ندارد مـا ام امـامــت به تــو دادیم پیمبر این دست دگر قبلۀ لب های تو باشد ما مــادر رحمت به تـو دادیم پیمبر محشر یكی از كیفیت قامت زهراست یعنی كه قیــامــت به تو دادیم پیمبر "تا یار كه را خواهد و میلش به كه باشد" بــانــوی شــفـاعت به تو دادیم پیمبر بالاتر از این رتبۀ قدسی كه نداریم باید كه به پـای قدمش سجده بیاریم حبیب نیازی..........
عطر گل ها میبرد هوش از سر پروانه ها بوی عشق و عاشقی پیچیده در میخانه ها ساقی کوثر خودش امشب پذیرای همه ست لب به لب پر میشود با دست او پیمانه ها عقل هم اقرار دارد میکند از فرط شوق عالمی دارند امشب تک تک دیوانه ها در شب میلاد مادر هیچکس دل مرده نیست از طرب کف میزند دستان زیر چانه ها هرگلی بویی اگر دارد ز بوی فاطمه ست ای به قربان چنین ریحانه ای ریحانه ها ماه از رو میرود،خورشید غبطه میخورد تا پیمبر میگذارد زهره را بر شانه ها فاطمه یا فاطمه دارد تراوش میکند از لب حوریه ها ، حانیه ها ، حنانه ها بی نگاه رحمتش قطعا نمی آید به کار "چارقل" یا "وان یکاد" سر در کاشانه ها با محب حضرت زهرا برادرخوانده ایم فاطمیون را که کاری نیست با بیگانه ها در بهار فاطمی ما ذوق بی حد می کنیم ما فقط با فاطمیون رفت و آمد میکنیم لشگری حور و پری پاک و مطهر آمدند به هوای دیدن زهرای اطهر آمدند از فرشته پر شده سرتاسر بیت النبی ساکنان آسمان بسکه مکرر آمدند احتیاجی که به زنهای قریش اصلا نبود مریم و آسیه و حوا و هاجر آمدند قابله هایی همه قابل همه از جنس نور به هواداری بانوی پیمبر آمدند بوی گل از دامن سبز خدیجه میرسید به تماشای گل یاسی معطر آمدند تا بشارت از شریک زندگانی اش دهند هی ملائک دسته دسته نزد حیدر آمدند عرشیان و فرشیان با یکدگر راهی شدند عالم و آدم به پابوسی مادر آمدند تا که بگذارند صورت زیر پای فاطمه انبیا و اولیا با پا نه با سر آمدند از گدایی به نوایی میرسند آخر ، مگر آن کسانی که در این خانه کمتر آمدند مطمئنم دستِ پُر برگشته اند آن عده که دست خالی محضر بانوی کوثر آمدند هرچه دارد با تمام شهر قسمت میکند بیش از آن چیزی که میخواهم محبت میکند مهر و ماه و آسمان و کوه و صحرا خلق کرد کهکشان و کشتی و خورشید و دریا خلق کرد هم زمین و هم زمان و هم ثواب و هم عقاب هم بهشت و دوزخ و دنیا و عقبا خلق کرد پیش از اینها در عدم از نور خود مشتق گرفت اولین سنگ صبورش _مصطفی _را خلق کرد به همین راضی نشد از جنس خود آیینه ای چون علی مرتضی عالی اعلی خلق کرد نه علی بود و نه احمد بی وجود فاطمه هر دو را در سایه ی الطاف زهرا خلق کرد در زمان خلق زهرا هیچ کس دستی نداشت لاشریک له... خودش تنهای تنها خلق کرد تا نماند بعد از این گرد یتیمی بر رخش بهر پیغمبر خدا ام ابیها خلق کرد حجت الله علی الحجة به این معناست که یازده تا حجت الله علینا خلق کرد مریم از عمرش یکی دارد اگر عیسی مسیح فاطمه در دامنش چندین مسیحا خلق کرد فاطمه یعنی همان إنا هدیناه السبیل حبرییل از سجده ی بر فاطمه شد جبرییل در وجود فاطمه صورت و سیرت دیدنی ست مادری با این وقار و شأن و شوکت دیدنی ست مصطفی خم میشود بوسه به دستش میزند دختری با این همه قدر و ابهت دیدنی ست در تمام عمر خود از شوهرش چیزی نخواست همسری اینگونه با صبر و متانت دیدنی ست محضر آقای خود هر وقت لب تر میکند چشم گفتن های حیدر بی نهایت دیدنی ست میرود محراب با معبود خلوت میکند رفتن معراج او روزی سه نوبت دیدنی ست نزد نابینا هم از سر چادرش را برنداشت اینقدر حجب و حیا، شرم و نجابت دیدنی ست هر کجا زهرای مرضیه نباشد دوزخ است با وجود حضرت صدیقه جنت دیدنی ست بی گمان در محشر فردا به حرفم میرسید زیر پای مادرم تخت شفاعت دیدنی ست از مقام حضرتش امروز قطعا غافلیم جایگاه فاطمه روز قیامت دیدنی ست زیر و رویم میکند وقتی صدایم میکند نقش زهرا بی گمان شبهای هییت دیدنی ست شک اگر داری از امثال أبوحامد بپرس مهر بی بی زیر طومار شهادت دیدنی ست در گرفتاری گره از کارمان وا می کند رحمت بسیار این خاتون به رعیت دیدنیست از دهان طفل میگیرد به سائل میدهد جود و بذل و بخشش وقت کرامت دیدنی ست در مرام و مسلک زهرا "برو" در کار نیست "گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست"
حضرت زهرا(س)-مدح ختم رُسُل چو فاطمه گر دختری نداشت بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت گر خلقت بتول نمی کرد، کردگار در روزگار، شیر خدا همسری نداشت وصال شیرازی.........
بر شیر خدا حضرت حیدر صلوات بر جان نبی عشق پیمبر صلوات هم کفو برای فاطمه جز او کیست ؟ بر همسر زهرای مطهر صلوات
حضرت زهرا(س)-مدح اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم یاورشان فاطمه است گویند که با تاب و تعب می آیند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است سید مجتبی شجاع..........
حضرت زهرا (س)-مدح محشر دم از اعتبار او خواهد زد او دست به کار جست و جو خواهد زد در کار شفاعت از غلامان حسین زهرا به خدای کعبه رو خواهد زد کاظم بهمنی.........
اول دفتر به نام خالق اکبر آنکه سزد نام او در اول دفتر اول و آخر مُهیمنی که نباشد هیچ مقدّم بر او و هیچ مؤخَّر بر همه عالم فکنده رحمت او ظِل در همه هستی گشوده قدرت او پر خویش مگر وصف خود کند که ثنایش هست ز ادراک واصفین همه برتر نکته ‏ای از قدرتش بس این که بگویم اوست علی آفرین و فاطمه پرور فاطمه، مجموعهء صفات خداوند فاطمه، آیینهء کمال پیمبر بضعهء احمد نه، بلکه مقصد احمد همسر حیدر نه، بلکه هستی حیدر... ای به مَثَل بی مَثَل چو خالق یکتا وی به نُبی چون نَبی ستودهء داور شأن تو در «انّما ولیّکُم الله» با حق و با احمد و علی ست برابر روح ولایت توییّ و ریشهء تقوی حسن مجسّم توییّ و عقل مصوّر تانبَرد خلق بر تو ظنّ خدایی آیهء «ایّاکَ نَعبُد»ست مذکّر چشم و چراغت دو گوشوارهء عرشند راحت جانت دو نازدانه، دو دختر از پی «قالوا بلی» ولای تو، زهرا عرضه بر ارواح انبیا شده یکسر درقدم مادرست، جنت موعود وین سخن نغز، چون سروده پیمبر وَه عجب از این حدیث و اینکه دراین بین داده به زهرای خویش، کنیه‏ء مادر لب به شفاعت تو باز کن، که نمانَد جای شفاعت برای شافع دیگر از اثر لطف تو به عرصهء میعاد هیچ نماند مگر منافق و کافر بهر شفاعت تو را بس ست درآنروز دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر هرکه پناهش تویی، پناه دوعالم وآنکه شفیعش تویی، شفیع به محشر حضرت باقر برای چاره‏ء هر غم نام تو می ‏برد بر زبان مطهّر خانهء تو کعبهء امید سه حجّت بیت تو معراج صبح و شام پیمبر روی تو والشّمس و گیسوان تو واللّیل قد تو طوبی و اشک چشم تو کوثر فاطمه ای آفتاب مشرق توحید جز پدرت، مرسلین به گِرد تو اختر کرده خدا با صدای پای تو تنظیم دور ِزمان و مدارِ چرخ مدوّر حبل متینِ هزار عارف و عامی‌ست هرنخی از چادرت به عرصهء محشر در عجب از علم تو علی ولی الله مفتخر از دست‌بوسی تو پیمبر مهر تو چون آفتاب و لطف تو باران کاین دو بِنَفسه مطهِّرند و مطهَّر بهر کنیزت رسد غذای بهشتی آنچه فرود آمده به مریم اطهر گندم دستاس توست خوشهء پروین آبلهء دست توست مهرمنوّر وقت مناجات، دانه دانهء اشکت زیور گوش ملائک ست چو گوهر آب وضویت دوای عیسی و موسی خاک درت آبروی ساره و هاجر چشم رجال و نسا به سوی تو بانو جان بنات و بنین فدای تو مادر کشتهء راه خدایی و هدف تو امر به معروف بود و نهی ز منکر گر که بریزد مصیبت تو بر ایّام روز جهان میشود چو شام، مکدّر ای دل ما درهوای قبر تو، سوزان قبر تو و اسم اعظم ست برابر این منِ عاصی"مویّدم"پسر تو ای پدر و مادرم فدای تو مادر
مدح حضرت زهرا(س)🌾🌾 خلقت بدون نام تو معنا نمیشود خیر کثیر غیر تو زهرا نمیشود محشرکه بی وجودتوبرپانمیشود دستی بدون اذن تو بالا نمیشود روح دعا تویی و اجابت از آن توست جودوسخاتویی‌وسخاوت‌ازآن‌توست ای بانویی که پرده نشین کسا شدی تفسیر آیه آیه‌ی در هل‌اتی شدی یاسین و قدر و کوثر یا انما شدی در یک کلام همسر شیر خدا شدی ذرات از وجود تو بانو توان گرفت یعسوب‌دین‌امام‌مبین باتوجان‌گرفت تو بهترین ترنم لبهای حیدری تو دختر محمدی و از همه سری دختر نه اینکه برایش تو مادری صاحب کتاب وحی و گویا پیمبری نازل شده‌ست حضرت جبریل محضرت نازم به باب و مادر و طفلان و همسرت در مکتب تو درس ولایت مداریست با صد امید شیوه چشم انتظاریست در راه عشق عاقبتش سربداریست تعلیم عشق از ره شب‌زنده‌داریست مرد آفرین عرصه پیکار و بندگی ای طلعت وجود تومعنای زندگی بانوی آب و آینه ای‌حضرت بهار بر کنه خلقت ازلی گشته‌ای مدار تنها به روز حشر تو بر ناقه‌ای سوار بانو تو پا به چشم گوهربار من گذار بهر شفاعت آمده‌‌ای‌ تا گذر کنی آنجا تو مادرانه به حالم نظر کنی میزان بندگی به دو عالم مقام توست از سوی کردگار به احمد سلام توست هرصبح و شام خیل ملک گرد بام توست در دستهای پاک حیدر کرار جام توست کوثر به باده ریز و بده از کف علی تا من بیایم از کرمت در صف علی
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو  بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر از تو راضی و دلش از گردش ایام پر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار قاسم صرافان
در سماوات صحبت زهراست حرف ها از نجابت زهراست عرشْ تسبیح عشق در دستش سخت مشغول مدحت زهراست 'هل اتی' با تمام آیاتش سفره ای از کرامت زهراست کلمات معطّرش از نور عرشْ محو فصاحت زهراست ما ز نهج البلاغه می فهمیم که علی با بلاغت زهراست آبْ مِهر محبتِ او شد عرش یک تکّه خلعت زهراست طعم لبخندهای پیغمبر همه اش با ملاحت زهراست ماه با آن جمال و زیبایی محو رخسار و طلعت زهراست ماه دور مدینه می چرخد متوسل به حضرت زهراست جبرئیلی نهان شده در او شرق تا غرب هیبت زهراست خلق عالم به خلقت احمد خلقت او به خلقت زهراست وَ پیمبر که اشرف الناس است عاشق یک زیارت زهراست او به دنبال ماه کامل بود کار هر روزه رؤیت زهراست زور بازوی حیدر از او بود ذوالفقارش عنایت زهراست ضربه های علی چو گل می کرد همه اش از محبت زهراست کوچه های مدینه می دیدند که علی در حمایت زهراست وَ علی با تمام اعجازش متحیّر ز غیرت زهراست فاطمه شد سپر برای علی وَ شهادت اطاعت زهراست در حقیقت امامت مولا متبرّک به بیعت زهراست شیعه در اعتکاف او بوده ست شیعه در ظلّ ساحت زهراست علی_کفشگر..........
آنشب زمین مکه بر خود ناز می‏ کرد با ناز خود درهای رحمت باز می‏ کرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گویای تکبیر بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دل ها لاله می ‏کاشت آن را به عشق یار هجده ساله می‏ کاشت آن شب سحر سجاده ‏ی دل باز می‏ کرد قامت به قد قامت، مودّت ساز می ‏کرد آن شب فلق شعر گل مهتاب می‏ خواند از بهر غم، شادی، حدیث خواب می ‏خواند آن شب سپیده جامه بر تن چاک می‏ کرد گرد ملال از روی احمد پاک می‏ کرد آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می داد  کلک قضا لوح قدر را آب می‏ داد آن شب زمین آبستن شور و شعف بود غواص دل آماده‏ ی صید صدف بود آن شب منا شعر مبارک باد می‏ خواند زیبا سرود آن شب میلاد می‏ خواند ژولیده نیشابوری