#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
اگـر چه حـال و هـوایـم ز اشـک معـلوم است
خدا گواست که شیعه همیشه مظلوم است
بـه صـبـح و شـام بـگـویـیـم یـکـصـدو ده بـار
عـدوی حـضـرت حـیدر به مرگ محکوم است
زدیــم فــالــی و قــرعــه بــه نـام او افــتــاد
دوبــاره کـار دل مـا بـه دسـت خـانـوم است
ثــنــا و حــمـد و سـتـایـش نـثـار بــانــویــی
که درشکوه وبزرگی ست گرچه مغموم است
الا کـه بــنــده نـوازیــت ارثــی از مــولاســت
همیشه عـادت تـو مـرحـمت به محروم است
تـویـی سـتـاره دوم به آســمــان عـلـی
بـدون مِـهـر تـو هـر دل ز نـور مـحروم است
بـه شـام و کـوفـه تـاریک خطبه خواندن تو
تـمـامـی از جـلـوات امـام مـعـصـوم است
کـسـی کـه نـسـبت پیوند گل به خار دهد
سـزای ایـن عـمـلـش مـیـوه هـای زقّوم است
رواسـت شـیـعـه بـرایـت حـسینیه سازد
فدای نام تو بانو که ام کلثوم است
چه می شودکه قبول ازظفرکنی این شعر
صله زدست کریمان همیشه مرسوم است
#حامد_ظفر
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
دیار عشق و جنون پر ز آه مظلوم است
روایت غمشان صد کتاب منظوم است
هر آنچه کرببلا بر سر حسین آورد
حکایت دل پر خون ام کلثوم است
شریعه بسته شد و آب شد دگر نایاب
علی اصغر شش ماه از چه محکوم است
یکی فتاده به هامون ز خاک و خون غلطان
یکی اسیر و پریشان، ز یار محروم است
اگر چه زینب ثانی بود ولی او هم
همیشه در کنف ضل چهار معصوم است
نصیب زینب و تو شد فراغ و خون جگری
گواه صبر شما ذات حی قیوم است
تو دخت شیر خدایی تو شیر زن هستی
عناد با اسد اله چقدر مرسوم است
تو خطبه خواندی اگر در رثای مظلومان
کلام نافذ تو هم به گریه مختوم است
به شام و کوفه اسیران حقیر گردیدند
چقدر شام بلا نامبارک و شوم است
کسی که نسبت پیوند با حرامی داد
نفاق و دشمنی او همیشه معلوم است
نگشته بوته خاری هنوز لایق گل
نصیب هرزه فقط میوه های زقوم است
تو و سکینه به باب الصغیر سوریه اید
مزارتان حرم دوفقید مغموم است
تو عین صبر جمیلی تو زین اب هستی
که حسرت تو فقط بوسه ای ز حلقوم است
#جواد_کلهر
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
چه جان های که بر لب دیده ای تو
چه غم ها در دل شب دیده ای تو
به غیر از روضه ی جانسوز گودال...
هر آنچه دیده زینب، دیده ای تو
#سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
عاشقان را غمِ سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست
تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست
ذرّه را جذبهی خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟
سر خورشید به نیزهست بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست
بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست
راوی قصّهی دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست
او چه کردهست که از سنگ عرق میریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست
رد شدن از دل این شام بسی طولانیست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست
#مجید_لشکری
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
در کـودکـــیّ اش دیـــد بابا از نفـــس افتــاد
حیدر زمین تا خــورد زهرا از نفــس افتـاد
«لا»از نفـــس افتـــاد،«اِلّا»از نفـــس افتـاد
مفهــــوم «إلّااللّه»آن جا از نفــــس افـــتاد
دنبال زینب می دویـــد از خیمه تا گـــودال
در زیر پایش خــــاک حتّی از نفــس افتـاد
قطعه به قطعه ،دید اذان در ازدحــام تیـر
مثـــل مــــؤذن إرباً اربا از نفــس افتــــاد
ممسوس فی ذات خــدا ،مجنـــون بابا شــد
این گونه گفت از عشق ولیلا از نفـس افتاد
رخت اسارت را به تـــن می کرد وقتــی کـه
در بیــن تــن ها ، مــــرد تنها از نفــس افتــاد
تا نوحه خوان شد نوح و آدم دم زد از نامش
از شـــدّت گـــریــــه مسیحا از نفـــس افتـــاد
ماه از نفـــس افتــــاد، وللّه از نفـــس افتــاد
نفــــس علــی و فاطمـــه تا از نفـــس افتــاد
#سیدحسین_سقازاده
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
اسیر و زخمی و غمدیده سرشار از تالم تو!
به روی کودکان در اوج غمگینی تبسم تو!
رباعی ساخت در اوج بلاغت حضرت زهرا
برای این رباعی چیست مصراع چهارم، تو!
تو هم چون خواهرت محبوس زندان همان حاکم
عزیزِ بین مردم او، غریبِ بین مردم تو!
غریبی مثل مولایم علی بعد از رسول الله
سلام ما به تو آه ای سلام بی علیکم تو!
سلام ما به تو ای مهر پشت مهربان پنهان
سلام ما به تو ای برف ساکت دختر باران
سلام ما به غم وقتی که همراه شما باشد
به صحرایی که با آل محمد آشنا باشد
نمیدانیم و در این جهل ما تاریخ محکوم است
تو زینب بودهای یا خواهر تو امکلثوم است؟
ستیغ خطبهات دارد گواهی میدهد مارا
کلامی این چنین از کیست غیر از دختر زهرا
الا ای شعرهایت مطلع مرثیهخوانیها!
الا ای مهربان در کثرت نامهربانیها!
چرا مارا به بغضی ناگهانی میبرد تاریخ
و نامت را کنار آن فلانی میبرد تاریخ
معاذالله! وصل نور با ظلمت؟ چه میگویند؟
ببین پشت سر دخت علی ملت چه میگویند؟
چه جای شکوه از بعضی روایت ها که میبینم
مگر یکعده در تاریخ جز تهمت چه میگویند؟
بگو آن را که میگویید نسبت داشت با مولا
به او اولاد پیغمبر به جز لعنت چه میگویند؟
چه پرسم بعد از این از عامّه وقتی که میبینم
میان شیعیان یک عده بیغیرت چه میگویند
چه نسبت داشت کلثوم علی با قاتل زهرا
چه نسبت بود کفر محض را با زینب صغری
توحش را چه نسبت با حریر فاطمی اصلاً
چه نسبت زادهی صحاک را با زادهی گلشن
ببخشا شیعیانت را اگر کم گفتهاند از تو
فقط گهگاه در ماه محرم گفتهاند از تو
تو خود در سایهی خورشید زینب مستتر بودی
نبودیم اهل کشف امّا تو هم از اهل سر بودی
مرا بشناس من کوهم که نزد تو حقیر آمد
منم آن ابر پر باران که در بابالصغیر آمد
به قربان برادر خواهرت، بانو مرا دریاب!
فدای خاک پای مادرت، بانو مرا دریاب!
اگر شعر مرا دیدند از حسن کلام توست
که پای شعر شیعی تا ابد امضای نام توست
#سیدمحمدحسین_حسینی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟
از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟
زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟
پنهان شده نام امّ کلثوم چرا؟
#قاسم_صرافان
در انتظار تو تا كي سحر شماره كنم؟
ورق ورق شب تقويم كهنه پاره كنم؟
نشانه هاي تو بر چوب خط هفته زنم
كه جمعه بگذرد و شنبه را شماره كنم
براي خواستن خير مطلقي كه تويي
به هر كتاب ز هر باب استخاره كنم
شب و خيال و سراغ تو،باز مي آيم
كه بهت خانه ي در بسته را نظاره كنم
تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را
به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟
ز ياس هاي تو مشتي بپاشم از سر شوق
به روي آب و قدح را پر از ستاره كنم
هزار بوسه ي از انتظار لك زده را
نثار آن لب خوشخند خوشقواره كنم
هنوز هم غزلم شوكراني است الا
كه از لب تو شكرخندي استعاره كنم
#حسین_منزوی
بریم نجف یه دل سیر دم ایوون طلا
وایسیم و فقط تماشا کنیم و بعد شبونه راه بیفتیم کربلا
یه گوشه کنار به ما جا بده ما رم دم ایوونت راه بده
یه نجف امشب به ما بده بعدش یه کربلا بده
تنگه دلم برای انگور ضریحت
چیکار کنم اینقد ازم دوره ضریحت
والا که از دوری دلم میپوسه مولا
کرب و بلا دست تو رو میبوسه
مولا علی جانم علی جانم علی جانم
علی جانم علی جانم علی جانم حسین
بریم حرم کنار دسته ی پاکستانیا
حسابی که سینه زدیم بشینیم فقط
ضریح و فقط خوب ببینیم رفقا
خواب و خیال شده کربلا انگار محال شده کربلا
فکر نمیکنی بسه دوریمون خب دو سه سال شده کربلا
حق نمیدی بهم اگه کلافه هستم
برای من سخته بگی اضافه هستم
اینجوری پیش بره میدونم که میمیرم
یه کاری کن برام یکم آروم بگیرم
یه گوشه کنار به ما جا بده ما رم دم ایوونت راه بده
یه نجف امشب به ما بده بعدش یه کربلا بده
تنگ دلم برای انگور ضریحت
چیکار کنم اینقد ازم دوره ضریحت
والا که از دوری دلم میپوسه مولا
کرب و بلا دست تو رو میبوسه
مولاعلی جانم علی جانم علی جانم
علی جانم علی جانم علی جانم
یه گوشه کنار به ما جا بده
#امام_زمان (عج)
صدای پای کسی از بهشت می آید
خدای عاطفه و سرنوشت می آید
و عطر یاس حسینی سرشت می آید
کسی که ناحیه ها را نوشت می آید
به صورتش جلوات پیمبری دارد
میان حنجره اش صوت حیدری دارد
شب تولدش آغاز عاشقی می شد
ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد
نوید آمدنش صبح صادقی می شد
بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد
به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد
به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد
رسید و از دل بابا گرفت غم ها را
رسید و چشم ترش آفرید دریا را
رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را
رسید تا که کند زنده یاد زهرا را
رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد
رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد
ستاره های بهشتی به پاش می ریزد
سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد
نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد
فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد
رسید و با قدمِ خود بهار را آورد
به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد
ملائکه همه جمعند دور بالینش
دل از عشیره برد خنده های شیرینش
به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش
مرام حضرت زهراست رسم آیینش
سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش
چه ناز خواب شده در کنار بابایش
کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش
تمام خلق زمین و زمان گرفتاری
و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش
هزار میثم تمار، بر سر دارش
دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل
و بالش سرش از بالهای جبرائيل
به دست حیدری اش زهره و زهل دارد
چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد
صفات بارزی از رب بی بدل دارد
که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد
گشود لب به سخن لا اله الا الله
محمد است رسول و علی ولی الله
عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد
عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد
به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد
اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد
نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد
نفس به سینه گرفتار درد می گردد
اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته
فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته
به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته
خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته
کرشمه های نگاهش دل از پدر برده
و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده
خدا صدای علی را به حنجرش بخشید
گناه حیدریون را به خاطرش بخشید
طواف کرببلا را به نوکرش بخشید
بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید
صفات بارز او را فقط خدا داند
و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند
مقابل سخنانش سخنوران هیچند
به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند
به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند
به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند
که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است
اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است
خدا شفاعت ما را به دست او داده
گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده
به ما به خاطر او قدری آبرو داده
و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده
چه می شود که فقط در کنار من باشد
گدای او شوم و او نگار من باشد
کمی به داغ فراقش دچار کن ما را
شبی کنار خودش همجوار کن ما را
به بی قراریِ او بی قرار کن ما را
به تیر معرفت او شکار کن ما را
بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم
قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم
چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد
به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد
بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد
بیاید و به حساب دو بی حیا برسد
بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد
به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد
رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست
فرشته ای به لباس شریف آدم اوست
به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست
کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست
قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است
امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است
#رضا_باقریان
.
مناجات #امام_زمان (عج)
باز هم از عمل خویش به دل غم دارم
خسته از این همه آلودگی و تکرارم
دل من تنگ برای همه شد الا تو
وای از تیرگی این دل بی مقدارم
معصیت کرده مرا دور ز تو ، می دانم
پر شده نامه ی من از گنه بسیارم
نامه ام اشک تو را باز درآورده...ببخش
وای بر من که همیشه سر تو سربارم
مهربان تر ز خودت در همه ی عالم نیست
با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم
یک نظر کن که من از دست خودم خسته شدم
بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم
من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن
تا رها گردم از این زندگی غم بارم
هر که دور از سر کوی تو شده خوار شده
نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم
با همه پستی من دست مرا می گیری
ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم
سمت نوکریت را به دو عالم ندهم
فخرم این است که من نوکر این دربارم
# مجتبی قاسمی