که من میخواستم پناهگاه همیشه استوار تو باشم تا هیچوقت و هرگز، احساس بیپناهی نکنی. چرا که به تجربه دریافته بودم بیپناهی، چه اندوه عمیق و جانکاهی با خود به همراه دارد. ؛)
#SavedMessages
دوستت دارم و نمیدانی حرمت این جمله تا چه اندازه در من شکست..
#savedmessages
به من میگویی که از زندگی گریزانی و در این فکری که در ورای تمام رنجهایت خانهای بسازی که هیچ احساسی را در آن راه نباشد، به قلبم اشاره میکنم و با چشمان خستهی از خواب برگشته به تو میگویم که در ورای تمام رنجها،
چیزی هست که تو را انتظار میکشد. تو اما اینبار خوب میفهمی که صدایم به احساس آلوده نیست!
تو خوب میدانی که در من خانهای هست، که تو بیش از آنچه که باید، در آن نبودهای!
#Savedmessages
ورای تمام گذرها، تو باید بدانی که هیچگاه جای امنت را پیش من از دست ندادهای.
این حداقل چیزیست که باید برای همیشه از من به یاد داشته باشی... 🌘🩶
#Savedmessages
از پنجره به مسیری که هرگز از آن نخواهی آمد نگاه میکنم؛ به دری که هرگز آن را نخواهی گشود خیره میشوم و گوشهایم را برای شنیدن صدایت که هرگز نخواهم شنید، تیز میکنم..
و کسی نمیداند انجام هربارهی این کارها، چیزی شبیه جان کندن است...
#Savedmessages
و اگر من برای همهی دنیا چیزی نبودم، عیبی نداشت.
فقط میخواستم عزیزِ تو باشم.
عزیزِ تو بودن، انگار عزیزِ خدا بودن بود.. 💔
#Savedmessages
شاید اگر تو اینجا بودي
اشکهایی را که حالا در چشمهایم با زحمت نگه میدارم،
به روی دستهایت میریختم...
#Savedmessages
و از دیگر خطاهای بزرگم آن بود که لحظات دلخوشی را سرسری میگذراندم اما غم و اندوه را با همه وجود زندگی میکردم. گویی که پیوند عمیقی بین من و غمها بود...
#SavedMessages
سپس لبخندی زد و گفت اگر شبی زیر آسمان در آغوشم به خواب بروی، به کنایه از شب خواهم پرسید که ماه در آغوش او زیباست یا ماه در آغوش من... :)
#savedmessages
که من میخواستم پناهگاه همیشه استوار تو باشم تا هیچوقت و هرگز، احساس بیپناهی نکنی.
چرا که به تجربه دریافته بودم بیپناهی، چه اندوه عمیق و جانکاهی با خود به همراه دارد. ؛))
#SavedMessages
٬٬دوستت دارم و نمیدانی حُرمتِ این جمله
تا چه اندازه در من شکست..٬٬
#SavedMessages
و در نهایت، دست از همه چیز کشیدم.
نه به خاطر ضعف، بخشش یا حس رهایی. من خطرناک و خسته شده بودم و اگر غم، تنها یک چیز را به من یاد داده باشد، این است که گاهی باید رها کنی تا خوشبخت شوند...
و متأسفانه من همیشه خودم را یک غم بزرگ دست و پادار یافتم، ادامهدار و مهلک.
و حالا دلخوشی اندکم از آنجاست که میدانم از تو دورم، از آدمها دورم، از هر کسی که در زندگیاش هنوز احساسی را زنده نگه داشته..
من از اینکه به هیچکس آسیبی نمیرساندم به این زندگی بیدلیل امیدوار بودم و هرگز برایم مهم نبود که غمم، که سردم، و هر روز دور از تو و آدمها، در حال مرگ...
#SavedMessages