eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
531 دنبال‌کننده
1هزار عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
شایعه شده بود که ممکن است چیزی شبیه پیجرهای لبنان در ایران هم اتفاق بیفتد. من که معروف بودم به این‌که از هر چیز ترکیدنی حتی بادکنک می‌ترسم، به گوشی به چشم بمب نگاه می‌کردم. هر لحظه منتظر بودم منفجر شود. برای نماز صبح که بیدار شدم هنوز گوشی سالم بود. فقط یک متر از خودم فاصله داده بودم. نماز را در آرامش خواندم. سوره‌ی فتح را می‌خواندم که صدای بلندِ مردی توی خانه پیچید: «پانزده دقیقه» بدون هیچ توضيحی. صدا از گوشی من نبود. بی‌خیال شدم و خواندن سوره را ادامه دادم. هنوز تمام نشده بود که دوباره همان صدا تنم را لرزاند. این بار گفت: «ده دقیقه!» به جز دقیقه‌شمار انفجار بمب چیزی به ذهنم نرسید. فقط این بار فهمیدم که صدا از گوشی پدرشوهرم است که توی هال خوابیده. استرس مانع خجالتم شد. بیدارش کردم و آرام پرسیدم: «این ده دقیقه، پونزده دقیقه چیه گوشیتون می‌گه؟» توی همان خواب‌آلودگی خندید و گفت: «میگه چند دقیقه مونده به طلوع آفتاب!» نفس راحتی کشیدم. بد و بیراهی نثار سازنده‌ی برنامه‌اش کردم و رفتم که بخوابم. هنوز کامل نخوابیده بودم که شنیدم: «پنج دقیقه!» در جان و جهان هر بار یکی از مادران درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 💠 بله | ایتا 💠 🌐 ble.ir/join/69TZ9jm6wJ 🌐 https://eitaa.com/janojahanmadarane