eitaa logo
جان و جهان
495 دنبال‌کننده
793 عکس
35 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
ما آن‌قدر از سفره‌ی افطار دوریم که رنگش را هم نمی‌بینیم. به جَدّ بچه‌هایم غرضم گِله و قصّه نیست. می‌خواهم موقعیت‌مان را نشان بدهم. آدم باید بلانسبت خیلی خُل باشد که این‌جا هم سر دنبالِ خزعبلاتِ خاله‌زنکی بگذارد. تازه ما که مسافریم و روزه هم نبودیم خِیرِ سَرِمان! من روزِ روزانَش هم مثل بچه‌ی آدم سر سفره‌ی مهمانی جایی گیرم نمی‌آید. اصلاً دعوت که می‌شوم شرم و شوق با هم خِفتَم می‌کنند. یک شوریده‌حالیِ آن‌ْ شِرلی‌طوری! توی آشپزخانه‌ی میزبان یک‌نَفَس با دسته‌ی خانم‌ها حرف‌های شوخ و شنگ می‌زنم! اصلاً احساس وظیفه می‌کنم که قربان‌صدقه‌ی جاندار و بی‌جان بروم و یک‌بند و به وفور تشکر و عذرخواهی‌ کنم. ناغافل می‌بینم آدم‌ها و غذاها و نمکدان‌ها و باقیِ مُخَلَفات رفته‌اند و من و نصف خورشت‌ِ شوربختی که گیرِ من افتاده جا مانده‌ایم. این‌جا که دیگر زبل‌خان هم عقب می‌مانَد. حالا با این کلّه‌ی خراب و حالِ سینوسی‌ و چُلمَنی‌ام نوکرِ خدا هم هستم. مشاعرم کار می‌کند. لکنت ندارم. هذیان هم نمی‌گویم. کاروان ما قبل از اذان اینجا بود. بتِّرکَد چشم حسود، خلق‌الله چنان گوش تا گوش، چِفتِ هم نشسته‌ بودند که یک خالِ جا، خالی نمانده بود. در لانگ‌شاتِ نمای هوایی، می‌گفتی کف زمین را با مُنجوق و مَلیله، فرش کرده‌‌اند. شیرین، ده دقیقه دنبال جا می‌گشتیم. آخرش هم خودمان را به قول مادربزرگم تَه‌ْترینِ تَهْ‌ها، لابه‌لای بیچاره‌های صفِ آخری چپاندیم. خیلی دورتر از صحن اصلی. البته که فدای سر همه! ادامه در بخش دوم؛
پادکست جان و جهان_ مجذوب.mp3
24.16M
فلسطین که «آزاد» شد، انگار مَعبر یک سیاره‌ی مقدسِ دست‌نیافتنی را باز کرده‌اند که برای حیات همه‌مان واجب بوده و قلع‌ و قَمعَش کرده بودند. ما مشتاق دیدار بودیم. کاروان‌های راهیان قدس که به یاد روز قدس راه افتاد اولین سفر خارجی من هم فلسطین شد... . نویسنده و گوینده: تنظیم و تدوین: در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan