خدایا ماه رمضان که شروع شد من را با تمام من هایم روبرو کردی حتی شیطان را هم از این میان برداشتی تا فقط خودم باشم با تمام منهایم و خودت.
خدایا شاید خیلی اعمال ماه رمضان را انجام داده باشم ولی نمی دانم چقدرش برای نمایش منهایم بوده و چقدر خالص برای تو.
خدایا کوله بارم پر است از توشههایی که فکر میکردم به درد بخور هستند ولی وقتی درباره هر کدام شان فکر میکنم میبینم مقصدشان تو نبودی بلکه خودم بودم، تا منهایم راضی شوند که دلخوش باشم که فلان قدر قرآن خواندم شبهای قدر فلان قدر دعا کردم فلان قدر نماز خواندم و ...
اما به عمق آن ها که می اندیشم در میابم نیتهایم خیلی غش بوده.
خدایا بعضی کریمان آخر شب به بازار میروند تا مال ورشکستان و آنها که مال روی دست شان مانده را بخرند. ای آن که کریمی کریمان از توست ورشکستهام. داراییهایم را به منهایم فروختهام و آنها بدجوری سرم را کلاه گذاشته اند، می شود مشتری آخر وقتم باشی؟
#دست_خالی
#عید_فطر
✍خانم افشار
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
صبح عید فطر که میرسد
انگار ما مسافری هستیم، کوله به دوش، آماده زدن به جادهای که میرسد به دل زندگی روزمره مان!
مهمانی تمام شده
«رمضان»، دعاگو، آب وآیینه و قرآن به دست
در گوشمان زمزمه میکند:
«ای عزیز من و خدای من!
به حق انسی که سحرها
افطارها
در دل شبها
موقع زمزمه سورهها
به وقت گرسنگی و تشنگی
با من داشتی،
تا سال بعد
سالم بمان و به سلامت برگردد
به خدا میسپارمت!»
#فطر
#تمرین_تقوا_تا_رمضان
#جدیت
«تمام شد...
یک ماه به همین سرعت و در یک چشم بر هم زدنی گذشت.
من در تمام لحظه های این ماه عزیز، هر وقت که حس کردم بخشی از من کوچک، به یک بزرگ لایتناهی وصل شد، دعا کردم که صاحب این ماه و این برکت، مرا نگه دارد.
مرا به خودش وصل کند، در لحظه لحظه ی زندگی ام. که می دانم دایره ی امن خودش است که نور دارد و روشن است. که بقیه همه ظلمات است و تاریکی. که من بدون او، بدون حس حضورش، بدون ریسمان متصل به او، هیچ ام...»
✍ فاطمه ممشلی
#عید_فطر
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
آغوش امن بابا
«باباییم کجاست؟باباییم کی می یاد ؟من باباییمو دوست دارم،می خوام خودمو بنتازم بگل باباییم!»
این روزها وقتی دخترکم این جملات را می گوید ازعمق وجود ناله می زنم واشک می ریزم.
هرروز دوسه بار مجبورم می کند به همسرم زنگ بزنم تاباحرفهای شیرین و دخترانه اش ازبابا دلبری کند.هنوز سه سال ندارد واین همه عشق نثار بابایش می کند.
هروقت خبر شهادت تکیه گاه خانه ای را می شنوم باچندجمله بغضم می ترکد.
مرگ که حق است چه بهتر که شهیدشدن باشد. ولی حالا سخنم دعاست برای همسر و فرزندان شهید .خدایا بهشان صبر بده ،صبر!
تمام روز یک طرف ،چندساعت باقی مانده تا زمان رسیدن پدر یک طرف،به خصوص وقتی دردانه ای دوسه ساله منتظرآغوش گرم باباست.
این روزها چه روزهای سختی است برای همسر شهید امیر محسن حسن نژاد😭
✍خانم حکایتی.
پ.ن:
تصویر: فرزند شهید حسن نژاد در مراسم تدفین پدر🥺.
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
بر آستان تو مشکل توان رسید، آری
عروج بر فلک سروری به دشواری است
سحر کرشمه چشمت به خواب می دیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداری است
#حفظ_شعر
#حافظ_خوانی
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شر اسرائیل را از این جهان کم میکند ... ان شاءالله 🤲
دعا بخشی از این جنگ است؛ برای سپاه مظلومان دعا کنیم 🌹🤲🌹🤲🌹🤲
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
راه قدس از کربلا میگذرد... ✌️
📸 هم اکنون/ تصویری از فوج پهپادهای ایران بر فراز کربلا
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
روزگاری اهالی فلسطین با خود می خواندند
«کَم مِن فئة قلیلةٍ غَلَبَت فئةٍ کثیرة»
و اکنون دنیایی پشت آنهاست.
آری جمعیت کم اگر بر عقیده حق خود پایدار بماند، تغییر را خواهد دید.
و رژیم خبیث تماماً از این سنت الهی غافل بود.
#الله_اکبر
#طوفان_الاحرار
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبح کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردین روییدن!
که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی
بهزودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی صوت قرآنی که حرفش بود
کسی والفجر میگوید کسی والفتح میخواند
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
✍️شعر فاطمه عارفنژاد
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱