#لحظه_نگاشت
در تمام طول زندگی، ما بارها با هم روبرو بوده ایم.
بارها با هم نشستیم تا سنگ هایمان را وابکنیم.
فکر نکن فقط تو بودی که کوتاه می آمدی، من هم بارها با حس منفی ام جنگیدم تا دوباره با تو سر یک میز بنشینم.
خواستم بگویم بی سعی نبودم من، گرچه شاید کافی نبود.
انتظار ندارم بعد از این همه مدت فکر کنی اینکه اینجا هستیم همه اش تقصیر من بوده است.
شاید من فقط نیاز به انعطاف بیشتری داشتم تا رشتهٔ امور از دستم در نرود.
شاید هم نظر تو این باشد که زیادی انعطاف به خرج می دهم و این کارهای من، همیشه تو را آزرده است.
ببخش. ولی باید زن باشی تا ببینی و بفهمی کار آسانی نیست تعادل برقرار کردن بین تمامی مسئولیت ها.
حواسم هست تو هم با من راه آمدی همیشه.
حواسم هست هر وقت با هم به توافقی رسیدیم، ریش و قیچی دست من بود و من تو را برای هزارمین بار رقم می زدم و هیچ بار این حس را به من منتقل نکردی که: «بیخیال! خسته نشدی؟ ما با هم به جایی نمی رسیم. از نوشتن من دست بردار. تو بدون برنامه هم خوبی!»
نه تو همیشه پایه بوده ای. برنامهٔ من! این بار هم به من اعتماد کن و بگذار تو را بنویسم.
قول می دهم این بار انعطاف مادرانه ام، منجر به این نشود که تو را نادیده بگیرم.
قول می دهم چیزی را بدون ضرورت بر تو ارجحیت ندهم.
قول می دهم بین تو و تمام اتفاقات غیر مترقبه صلح ایجاد کنم.
اخم هایت را باز کن!
دهانت را شیرین کن. عید است.
ماه رمضان است و وقت آشتی آدم ها با برنامه هایشان.
برنامهٔ من؛ آشتی؟
✍️مریم درانی
#برنامه_ریزی
#مادرانه
#تعادل_زندگی
#مدیریت_خانه
@jaryaniha