نویسندگان جریان
#ذره_بین کاراکتری که در عکس می بینید، یک شخصیت هم جنس گراست که اتفاقا در شبکه پویا نمایش داده شد. پ
قطعه بعدی پازل ما بر می گردد به زمان سرود سلام فرمانده. سرودی که با تمام نقطه ضعف های هنری اش گل کرد و خدا خواست قوت قلب جماعت حزب اللهی شود.
همان موقع عده ای سلام فرمانده یا سرود دهه نودی ها را چماق کردند و کوبیدند بر سر مأوا و نماهنگ دهه هشتادی هایش:
که آهای مأوا! ببین. با آن همه دبدبه و کبکبه، با آن پول هایی که به جیب می زنی بلد نیستی کار فرهنگی کنی. از سلام فرمانده یاد بگیر و این حرف ها...
غم جماعت همیشه نقاد به کنار که حرف زدن آسان ترین کار است. اما این اشتباه بزرگ استراتژیک را ببینید:
بعضی وقت ها به خاطر وجود نقاط ضعف یا حتی اشتباه آن قدر هم جبهه خودشان را زدند که انرژی تولید کننده گرفته شود و رمقش کشیده شود.
جالب است نیمه شعبان سال بعد ورق برگشت و «بیعت می کنیم» ماوا به اندازه سلام فرمانده ۲ دیده و پسندیده شد.
حال که یکی از بزرگ ترین عرصه های جهاد، جهاد تبیین است و محصولات هنری خط مقدم این مبارزه اند، اگر بخواهیم برای مخاطب با سنین مختلف و ذائقه مختلف حرفی برای گفتن داشته باشیم نیازمند کثرتیم. کثرتی شبیه بمب باران...
اما لازمه و شرط کثرت وحدت است. وحدت جماعت حزباللهی طوری که دیگری را هم خانواده خود بداند و منفعتش را منفعت خود. عشقی عمیق، احساس برادری....
این وحدت ما را به کثرت می رساند تا در میدان مبارزه حرف برای گفتن داشته باشیم. نقد سازنده جای خودش.
✍️نفیسه یل پور
#جهاد_تبیین
#وحدت
#کثرت
#همجنس_گرایی
@jaryaniha
#دفاع_مقدس
✨گروه نویسندگان جریان فرارسیدن هفتهٔ دفاع مقدس را به اعضای محترم کانال تبریک عرض می نماید.✨
باشد که ما هم از دوشکاچی یاد بگیریم. ☺️ او برای اینکه صحنه را ترک نکند و مغلوب ترس و نفس نشود، پایش را به دوشکا بست...
باشد که ما نویسنده ها هم یک روز، دستمان را به قلم ببندیم و عرصهٔ جهاد فرهنگی را به خاطر کندی و سستی و بی برنامگی خالی نکنیم.
#نویسندگی
#جهاد_تبیین
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«کجایند وجدان های بیدار»
شب با خیال آسوده به خواب میرویم و صبح با همان آرامش، کار روزانهمان را آغاز میکنیم.
پدر نانآور خانه است و مادر، مدیر آن.
غذا بیهیچ دغدغهای سر سفره حاضر میشود، بیآنکه طعم گرسنگی را بچشیم.
در همین ماه رمضان، اگر کمی ضعف کنیم یا گرسنه بمانیم، خلق و خویمان به هم میریزد و تاب نمیآوریم.
اما تمام اینها را گفتم برای آنکه یادمان نرود:
مردم غزه، روزها و شبهایی را سپری میکنند که در آن نه خبری از غذا هست، نه آب، نه دارو، نه سرپناه.
در سکوتی غمبار، با بحران گرسنگی، بیبرقی و ناامنی، دستوپنجه نرم میکنند.
کودکانشان روز به روز بیشتر درگیر سوءتغذیه میشوند، جسمهای کوچکشان که بهجای رشد، روز به روز ضعیفتر میشود، و روحهایشان که امید را در میان بیپناهی جستجو میکنند.
آیا میتوانیم تصویر آن کودک گرسنه را در ذهن خود نگه داریم؟ کودکانی که نه فقط به غذای جسمی بلکه به محبت، توجه و حمایت جهانی نیاز دارند.
در دل این بحران، دستهای کوچکشان برای گرفتن تکهای نان دراز میشود، ولی هیچ دستی بهسویشان دراز نمیشود.
چند میلیون کودک دیگر باید جان دهند تا دنیا بیدار شود؟
چه بلایی بر سر ما آمده که از دیدن این تصاویر بیتفاوتیم؟
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»... مگر نه این است که ما برادر و خواهر یکدیگریم؟
کجاست آن حس همدلی؟ آن بغضی که باید گلویمان را بفشارد؟
کجاست امت مسلمان وقتی کودکی در غزه، زیر آوار جان میدهد؟
حکایت آن پدر اینجا چه خوب معنا پیدا میکند:
اگر همه متحد باشند، کسی نمیتواند شکستشان دهد.
اما دولتهای بهظاهر مسلمان، بر دهان خود مُهر سکوت زدهاند.
میبینند، میشنوند، اما کاری نمیکنند.
کشورهای اروپایی فریاد میزنند، اما کشورهای اسلامی در خاموشی فرو رفتهاند.
بترسیم از روزی که دیر شود.
بترسیم از روزی که دیر شود،
وقتی دیگر هیچ دستی بهسوی مظلومان دراز نشود،
وقتی که نگاههای بیتفاوت به انسانی که در درد میسوزد، به عادت بدل شود.
بترسیم از روزی که فریادها در گلو بماند و زبانها خاموش شوند.
بترسیم از روزی که هنوز فرصت داشتیم کمک کنیم، اما به جای آن، در سکوت خود غرق شدیم.
بترسیم از روزی که از میان این همه ظلم و بیعدالتی، خود را بیخبر و بیتفاوت بدانیم.
چرا که در آن روز، هیچ نماز و هیچ دعایی دیگر نمیتواند ما را نجات دهد.
هیچ انسانی نمیتواند فریاد رنج کشیدهگان را از دل تاریخ پاک کند.
و با این همه، در این میان، زنان و کودکان غزه
با تنهایی خسته و دلهایی پرامید
تصویری از شکوه، استقامت و ایمان را پیش چشم جهان گذاشتهاند.
و از همه مهمتر، تسلیم امر خدایند.
خدایی که فرموده: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
✍ سیده الهام موسوی
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
خادم ملت یعنی...
✍ #سیده_الهام_موسوی
نه دلنوشته است و نه خیالپردازی؛ حقیقتی است.
حقیقتی که حتی پس از شهادتش، باز هم انکارش کردند.
اما: تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ
عزت و ذلت، تنها به دست خداست.
مردی آمد؛
کسی که دورهی خادمی را نه در کاخها، که در صحن و سرای امام رضا علیهالسلام گذرانده بود.
زندگیاش سخت گذشت، اما دلش گرم بود به نگاه مهربان رضای غریب.
دردهایش را تنها به او میگفت؛
عادت نداشت پیش هر کسی لب به شکایت باز کند.
طالب شهادت بود.
و کسی که طالب شهادت باشد، خود را وقف خدا میکند؛
نه برای نام، نه برای نان، که تنها برای رضای او.
با خدا معامله کرده بود.
حرفهای نابهجای نااهلان دلش را میسوزاند، اما صبور بود؛ مثل کوه.
خالصانه به مردمش خدمت کرد؛
بیآنکه چشم به تقدیر یا مقامی داشته باشد.
شرافت، عزت و اقتدار را به ملت بازگرداند؛
و باز هم فقط گفت:
من خادمم.
اما آن روز که پرواز کرد، نه در هیاهوی تبلیغات و شعار،
که در میان اشک مردم، دعای مادران شهید،
و لبخند کودکان یتیم،
نامش در تاریخ ماند.
کسی که از صحن خورشید برخاست،
در آغوش آسمان آرام گرفت.
او گفت: من خادمم...
خدا گفت: شهیدم.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#شهید_جمهور
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
«مباهله»
#سیده_الهام_موسوی
در روزی که خورشید حقیقت بر فراز افق ایمان طلوع کرد، پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) به همراه علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (علیهالسلام) و حسین (ع) به سوی میدان مباهله گام نهادند. دلها میلرزید و آسمان شاهد بود بر عظمت این خانواده نورانی. مسیحیان نجران، که در برابر دعوت حق ایستاده بودند، با دیدن شکوه این جمع، ترسیدند و از مباهله روی گرداندند.
پیامبر (ص) با صلابت ایستاد و دستهای علی (ع) و فاطمه (س) را در دست گرفت، در حالی که حسن و حسین (ع) پیشاپیش آنان میدرخشیدند. زمین زیر پایشان میبالید و باد، عطر ایمان را به گوشهگوشه هستی میپراکند. در آن لحظه، حق و باطل رودرروی هم قرار گرفتند و باطل، در برابر نور حقیقت، فرو پاشید.
آسمان گواه بود و زمین، که در آن روز، لعنت الهی بر دروغگویان نازل شد، اما اهل بیت (ع) با دلی سرشار از ایمان، دعای خود را به سوی خداوند بلند کردند. مباهله، نه تنها پیروزی اسلام بود، بلکه نمادی از اتحاد، عشق و ایمان در خانوادهای شد که خداوند آنان را به عنوان بهترین الگو برگزیده بود. آن روز، روزی بود که حقیقت با تمام شکوه خود درخشید و دلها را تسخیر کرد.
#مباهله
#جهاد_تبیین
#جهاد_نوشتن
@ShugheParvaz
هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
«انسانیت»
✍ #سیده_الهام_موسوی
نمیدانم از کجا شروع کنم و چگونه بنویسم...
چند روزیست میل به غذا کم شده، خجالتزدهام.
در برههای از زمانهای زندگی میکنیم که همه چیز در حال امتحان است:
شرافت، غیرت، مسلمانی... و انسانیت.
گفتم "انسانیت"... چند میلیارد مسلمان در جهان هستیم، اما فقط نظارهگر اوضاع غزه ماندهایم.
هیچ کاری نکردهایم. تنها به ابراز همدردی و همبستگی بسنده کردهایم.
اکنون که غزه در گرسنگیِ مرگبار گرفتار شده، باز همان احساسات تکراری را مرور میکنیم.
میترسم از روزی که خشم خدا، دامن همهی بشریت را بگیرد؛
از این سکوت سنگینِ مسلمانان میترسم.
نمیدانم چه بگویم یا چه بنویسم.
اما از خود میپرسم:
«انسانیت را چگونه فهمیدیم؟»
که شبهایمان با خیالی آسوده روز میشود،
در حالی که شاهد رنج بیوقفهی مردم مظلوم غزهایم...
"وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ..."
شما را چه شده که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکانی که ستمدیدهاند، نمیجنگید؟
آنان که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون ببر، و از سوی خود برای ما سرپرستی بگمار، و از جانب خود یاوری برای ما قرار ده.»آیه ۷۵ سوره نساء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#غزه
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz