eitaa logo
نویسندگان جریان
580 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
128 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی و جان را صرف خدمت کردی ای سید تو با نبود خود قیامت کردی ای سید مانند عمه جان خود در عمق شرک و کفر یک خطبه قرا قرائت کردی ای سید تو یادمان دادی نباید دل به پستی بست وابستگان را تو نصیحت کردی ای سید در سادگیْ تو اقتدا کردی به مولایت با لقمه‌ای نان تو قناعت کردی ای سید قبل تو بودند این جوانان نخبه و بی کار تو از جوانان هم حمایت کردی ای سید از داغ تو قلب تمام ما پریشان است از بس که تو بر ما محبت کردی ای سید تو جمعه هم مشغول کار و خدمتی پس کی؟ در خانه ات، تو استراحت کردی ای سید؟ بعد از عبادت در حریم مهربانی با خدمتت این بار عبادت کردی ای سید او وعده صادق به ما داده سه بار آید مولا رضا را تو زیارت کردی ای سید؟ گویند هرکس را ز همراهان او بشناس تو با عمو قاسم رفاقت کردی ای سید عمری شنیدی نیش و خدمت کرده‌ای بی‌مزد مظلومیت را تو حکایت کردی ای سید با رفتنت این قلب ما یاد خدا افتاد با رفتنت دل را هدایت کردی ای سید ✍عضو محترم کانال جریان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ برخى از آن مؤمنان، مردانى هستند كه به عهد و پيمانى كه با خدا بستند وفا كردند🖤 و سلام خدا بر ابراهیم ای‌ابراهیم دیدی خداوند چگونه جهنم دنیا را برایت گلستان ساخت و تو را در آغوش کشید؟ دنیا جهنمی بیش نبود برای ابراهیمی که وسعت وجودی‌اش آغوش خدا را طلب می‌کرد و شبانه روز به خدمت خلق می‌کوشید تا خداوند پاداش خدمتش را با استجابت دعایش-که شهادت بود-بدهد. گرچه که هیچ‌کس قدرش را ندانست و ندانست چه جایگاهی دارد این ابراهیم در پیش خداوند متعال... یاد سلیمانی عزیزمان به‌خیر که واقعه یک و بیست دوباره رخ داد. تاریخ تکرار می‌شود... و دوباره صبح تلویزیون را که روشن می‌کنم خبر شهادت یکی دیگر از عزیزدردانه‌های خداوند را می‌شنوم و دوباره شوکه می‌شوم. مانند همان صبح شهادت سلیمانی عزیزمان(:! تاریخ تکرار می‌شود... آنجا که در مقابل چشم تمام دنیا عکس رفیق شهیدت را بالا بردی باید می‌فهمیدیم در دلت چه آرزویی را می پرورانی... و پاداش کسی که مبلغ قرآن و دین محمد صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌والسلم است چه چیز جز شهادت می‌تواند باشد؟؟ حاج قاسم در ایام ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رفت و سید ابراهیم‌مان در ایام ولادت امام رضا علیه‌السلام... راست است که آدم‌ها با همانی که عاشقش هستند مأنوس و محشور می‌شوند(: رجایی دوم! بگذار این‌گونه بخوانمت سید ابراهیم مرد میدان... جان‌فدا... حقیقت این است که سهمت از دنیا بیشتر آسمان بود به تو نمی‌آمد پایت در زمین بند شود! تو دومین شهید جمهور ما در این تاریخ پر فراز و نشیب بعد از رجایی قدم در آسمان‌ها بگذار... آری! تاریخ تکرار می‌شود... ما تا بودی تو را نفهمیدیم و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی تو را ندید گرفتیم و قدرنشناسی‌مان گوش فلک را کر کرد. هم‌اکنون هم همین است سید در هر جا که قدم می‌گذارم یک مشت خزعبلات بیشتر نمی‌شنوم و متأثر می‌شوم از این حجم از جاهلیت که به مراتب بیشتر از جاهلیت اعراب قبل از رسالت محمد صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌والسلم است. متأثر و متأسف می‌شوم سید... اما باید ادامه داد، من ادامه می‌دهم سید ابراهیم. ما ادامه می‌دهیم(: می‌دانی آن زمان که از کنارم عبور کردی و به بالای صحنه رفتی... شش هفت سال پیش را می‌گویم هیچ‌گاه گمان نمی‌بردم که تو سال‌ها بعد شهید شوی هیچ‌گاه گمان نمی‌بردم. سلطان مشهد دلتنگت بود سید دلتنگت بود... و خوش به سعادتت که تا فردا می‌توانی امامت را پس از مدت‌ها ملاقات کنی و این‌بار او تو را در آغوش بکشد(: و درنهایت حسن‌ختام حرف‌هایم شاگرد شهید بهشتی... گرچه که نمی‌دانیم اما می‌دانم که رازهای رفتن پرابهامت روزی برملا خواهد شد و تاریخ قضاوت خواهد کرد ندانسته‌های اکنون‌مان را... ✍🏻 مطهره ناطق 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
. «خرمشهر‌ها» ✍ سیده_ال_موسوی یادم هست اول دوره انتخاباتی همه مدافعین حرم که اکثرا الان شهید شده‌اند، به او رای دادند. محال است این انتخاب اشتباه باشد و حال که می‌بینم الحق از جنس خودشون انتخاب کرده بودند. خرداد پر کاری در پیش رو داریم، بیکار ننشینم و درست با رعایت اصول اخلاقی پیش برویم و در مسیر صواب روشنگری کنیم. کاش به خون ریخته شهدا بی‌حرمتی نکنیم! این ماه، ماه یافتن حق از ناحق است، جبهه حق را بشناسیم و به اطرافیان خویش بشناسانیم. مثل سید ابراهیم بی ریا و با اخلاص باشیم، با اخلاق و صبوری مسیر حق را پیش بگیریم و یار و یاور رهبر باشیم. ما عاشقان شهدا باید مثل شهدا عمل کنیم. هر فتنه‌ای پیش بیاد شتابان قضاوت نکنیم. کانال‌های سیاسی که مسیر درست به ما نشان می‌دهند، دنبال کنیم. از کسانی نباشیم، که بی طرف در جبهه ی حق و باطل سکوت اختیار کردند. یا حق و یا باطل راه میانه‌ای این بین نیست! سکوت جایز نیست! ظهوری و آخرتی در پیش داریم باید پاسخگوی خداوند و امام عصر عجل الله فرجه باشیم. رهبری که وعده‌ی فتح خرمشهرها به ما داده بود، شاید این روزها فتح دیگری در راه باشد. خرمشهر‌ها در راه است..‌. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
لحظات خدمت دل چیزی می‌خواهد و دنیا چیز دیگری. دوست دارم بنشینم پای تلویزیون، یا توی کانال ها و گروه ها بچرخم و مدام برای خودم روضه پیدا کنم، پشت هم فیلمها و عکس‌هایش را ببینم که چقدر مهربان، مُخلِص و مردم دار بود. دلم می‌خواهد هیچ‌کس دوروبرم نباشد تا نخواهم هق هق گریه ام را قورت بدهم، اما از این خبرها نیست. پسرم از خواب بیدار شده و اگر گریه ام را ببیند باید به سوالهای تو‌در‌تویش جواب بدهم. فوری خودم را جمع و جور می کنم. می‌فرستمش تا آبی به دست و صورت بزند‌. دو قطره اشک‌ می‌ریزم. می‌آید و با همان صدای رسای همیشگی اش درخواست دمنوش اول صبح می‌کند. صبحانه اش را آماده می‌کنم و خوشحالم که خواهر بزرگترش حالا خانه است و باهم صبحانه می‌خورند. هر چند دخترم هم چندان حال خوبی ندارد، اما بالاخره می‌خواهد چند لقمه ای بخورد. می‌روم سراغ گوشی‌ام. باید چند خطی بنویسم و در کانال تشکیلات بانوان نویسندگی که با دوستان داریم بگذارم. اشک می‌ریزم و می‌نویسم. پسرک در قابِ در ظاهر می‌شود. صبحانه را خورده نخورده در فکر نهار است‌:«مامان، مگه امروز روز امام رضا نیست؟ پس چرا هنوز ماکارونی رو درست نکردین؟» از چند روز قبل درخواست داده بود و من که می دانستم بچه ها این غذا را خیلی دوست دارند، گذاشته بودم در منوی روز عید. دلم می‌خواست فقط چند تا تخم مرغ بیندازیم توی تابه و بخوریم برود‌. اصلا دلم می‌خواست می شد هیچ چیز نخوریم.‌ اشکی که هنوز خودش را گوشه ای از چشمم نگه داشته با انگشت می‌گیرم. باشه ای تحویل پسرم می‌دهم. و دوباره سر برمی‌گردانم روی گوشی‌ام. توی گروه دوستی یک تصویر گذاشته. بازش می‌کنم . عکس شهید سیّد ابراهیم رئیسی است با نوشته ای که مرا از جا می کَند:«همه خادم الرّضاییم‌» بلند می شوم و دست روی سر پسرم می کشم:«آره‌. امروز روز امام رضاست.درست می‌کنم مامان. می‌خوای تو‌ هم کمکم کنی؟» تمام صبح را توی آشپزخانه دوروبرم می‌چرخد، حرف می‌زند،سوال می‌پرسد، مواد غذا را به دست و صورتش می‌مالد و چند بار با فاصله این سوال تکراری را می پرسد:«امام رضا همونیه که می‌ریم حرمش؟» من یک نیم روز مدام بغضم را قورت می‌دهم به این امید که مزه شیرین عشق به امام رضا بیشتر در جان پسرم بنشیند. به این امید که در میان تَف دادن پیازها و آبکش کردن رشته های باریک ماکارونی، لابلای خنده ها و سوالهای فرزندم لحظاتی پیدا شود که من هم خادم امام رضا به حساب بیایم. ✍فهیمه فرشتیان 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.