لباس خدمت بر تن دارند و با چشمانی بارانی دارند تقسیم کار می کنند.
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای همه مجلس تمام شده بود، برای او تازه شروع شده بود. آنقدر صبر کرده بود تا بلاخره نوبتش بشود پرچم را بگیرد...
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
انگشتش را به سمت عکس دراز کرد و فریاد زد:« هر کی دستش برسه به سردار و سید برنده ست» دست راستش را به لبهایش چسباند و بوسه ای را توی مشتش پنهان کرد، نیم خیز شد و شمرد:« سه، دو، یک»
✍فاطمه میرشکار
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
از صبح داشتم به این فکر میکردم که با وضعیتی که دارم میتوانم به تجمع و تشییع برسم یا نه...
حال هم نمیدانم که به تو می توانم برسم یا نه...
باز دوباره این داستان و میدان بسیج !
آن موقع ها میان سیل ما شاید نبودی اما حسم می گوید که الان بهتر می فهمی حال دل مرا بیشتر اشراف داری به ما...
الان مانند مرغی که منتظر خبری است تا بیاید منتظرم تا بیایی.
در حین مسیر تا توانستم ویدیو گرفتم، متن نوشتم، متن پخش کردم و...
اما الان دارم استراحت میکنم که باز قلمم به کار افتاد... فعلا خستگی و راحتی را نمیشناسد فقط می نویسد و می نویسد... حتی آنقدر اولش هول بودم که خودکار با خود نیاوردم !
اینقدر زیاد...
می دانی الان کمی دلنگرانم...
از طرفی اتفاقات حال و ثبت ماجراها و روایت ها و از طرف دیگر خودم و داستانهای بر دل نشسته...
حالا حالا موقع استراحت نیست...
ما زیاد کار داریم...
مکان: میدان بسیج
زمان:۱۳:۴۵
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیده ام
من که گل بهشت را از حرم تو چیده ام
من به بهای هستی ام، مهر تو را خریده ام
عشق تو می برد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
خادم الرضا در آغوش امام رضا
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
🌱برخیز و ببین خادم جمهور کجایی
در آغوش رضایی
🌱در این شب جمعه زائر کرب و بلایی
در آغوش رضایی
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
لوکیشن : رواق نجمه خاتون
ساعت : ۱۸:۱۴ بعدازظهر
خوش آمدی سید جان !
لحظات آخر است .
این بار شما به جای ما سلام برسان به مولا !
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی !
✍عارفه اصغری
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
آرامگاه شهیدخدمت در پایین پای مولایش
او باز هم خاک پای مردم بودن را انتخاب کرد.
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
تمام!
برمیگردیم!
ما به ادامه راه ....
و تو به خدمترسانیات اینبار از «عند ربهم»
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
امروز آمدیم
با چشم های بارانی
با دل های امیدوار
شما را به خاک سپردیم
شاید هم خاکمان را به دعاهای شما
ما از فردا خیلی کار داریم
برایمان دعا کنید
باید کسی را انتخاب کنیم
که #استانداردهای_خدمت را داشته باشد.
کسی که اگر بیشتر از شما نه، لااقل به اندازه شما پای خدمت بایستد.
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
آمده اِی شاه پناهش دهی
خسته ی راه آمده راهش دهی
😭😭😭
طواف خادم الرضا محضر مضجع سلطان سریر ارتضاء
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
#بازتاب
اولین چهارشنبهٔ بعد از شهادت؛
گفتیم که با هم جلسه بگذاریم.
قرار بود فردایش تشییع در مشهد برگزار شود؛
می خواستیم یک عملیات هماهنگ برای روایت نویسی فردا طراحی کنیم. البته ضمن آن، دو طرح میان مدت هم پیشنهاد شد که دوستان کماکان پیگیر آن هستند.
.
اما موضوع مهم آن روز نماز آقا بر پیکر شهدا بود. همهٔ مان دوست داشتیم آن لحظه خانه باشیم و گوشه ای خلوت کنیم و نماز را از تلویزیون ببینیم.
اما بنابرفوریت تصمیم گرفتیم به جریان بیاییم و حین جلسه، همه با هم به صورت اینترنتی نماز را ببینیم.
آن روز جریان، لحظات اشکباری را هنگام پخش نماز از ما دید.
دو نفر با یک گوشی، یک نفر زانو زده کنار صندلی، یک نفر ایستاده تنها... نماز را دیدیم. باریدیم... . و چند دقیقه بعد اشک هایمان را پاک کردیم و برگشتیم سراغ وظیفهٔ مان؛ جلسه را ادامه دادیم. «تکلیف» به روی دوش ما بود... .
#روایت_مشهد
#شهید_جمهور
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱