📝#پاراگراف_شروع
«شب روضه هفتگی مان بود و من تا پشت بام خانه را آب و جارو کردم و رختخوابها را انداختم هوا تاریک شده بود و مستعمعین روضه آمده بودند. حیاطمان که
تابستانها دورش را با قالیهای کناره مان فرش می کردیم و گلدانها را مرتب دور حوضش می چیدیم داشت پر میشد من کارم که تمام میشد توی تاریکی
لب بام مینشستم و حیاط را تماشا می کردم وقتی تابستان بود و روضه را توی حیاط میخواندیم، این عادت من بود...»
#گناه
📝جلال آل احمد
@jaryaniha