نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی پنجشنبه شبتون بخیر باشه🍀 امروز داشتم به یک مسئلهی مهم فکر میکردم... . مسئ
#پنجشنبههای_نوشتنی
#ارسالی یک جریانی عزیز
صرفه جویی
تو این هوای گرم هیچی بیشتر از حیاط شستن و آب پاشی و خلاصه کار کردن با آب نمیچسبه
حالا هم که همه کار یاد گرفتن و میگن آب نریز ، نشور ، اسرافه ، آب طلاس و اینجور چیزا
اما عزیز دلم من میگم حیاط بشور ، تراس بشور ، میوه بشور بشین تو تراس خنک و نوش جونت کن
تازه تو این فصل بیشترم بشور
فقط یکم خلاقیت زنانه و یه آقای به نسبت فنی میخواد که بتونین از آبهای خاکستری بهترین استفاده بکنین و کلی لذت ببرین
خرجش دوتا ظرف ده لیتری و یک قیفه.
آبهای خاکستری که میدونین چیه ؟
درسته بارکلا
آبهایی که بخاطر شستن سبزی و میوه و دستامون و ...
هدر میره
آبهایی که مواد شوینده توشون نیست اما آلودن و قابل شربم نیستن .
اونارو جم کنین باهاشون حیاط و تراس بشورین
گل آب بدین و باغچه درست کنین و کیف کنین
بریزین تو فلاش تانک و آب شرب حروم نکنین
تازه اگه آقاتون یکم دست به آچار باشه و فنی میتونه از روشویی تو دستشویی یه راهی و لوله ای بکشه که آبهای خاکستری خودش بره تو فلاش تانک
اگه نه که خودت خانم کدبانو آبهای دستشور جم کن باهاش سرویس بهداشتیت و حمامت بشور
خلاصه که تو این فصل حسابی بشور و کیف کن اما با آبهای خاکستری 😊😊
مرحبا به ایشون، چه خلاق و جزئینگر هستن 👌👏
و چه اسم جالبی... آبهای خاکستری
#پاراگراف_شروع
«پس از دو هفته غیبت برگشتهام. کسان ما الان سه روز است که در رولتنبورگ، سکونت گزیده اند. خیال میکردم مرا مانند مسیح انتظار میکشند اما اشتباه میکردم. ژنرال که رفتاری بس آسوده و فارغ داشت با من به تفرعن صحبت میکرد و مرا پیش خواهرش فرستاد. پیدا بود که عاقبت موفق شده اند پول قرض کنند و نیز به نظرم آمد که ژنرال از نگاه من پرهیز میکرد...»
#قمارباز
📝فئودور داستایوفسکی
@jaryaniha
«چه آرزوی شورانگیزی ست!
تملّک قیمتی ترین کتاب خطی جهان
ورق زدنش،
دست به آن کشیدن،
و همین نوازش ساده
که زیر نگاهم لبخند بزنی…»
#معروفی
@jaryaniha
#مکاتب_ادبی
«مکتبهای ادبی جهان»
📚ناتوراليسم
«ناتوراليسم از نظر لغوي به معناي اعتقاد به طبيعت و عوالم طبيعي است.
دراين مکتب ادبي که تقريباً در اواسط قرن نوزده توسط کساني چون: «ويليام فالکنر»، «اميل زولا»، «گئي دوموپاسان» و... دراروپا و... بوجود آمد، اصل، تشريح مو به مو و دقيق طبيعت است.»
@jaryaniha
#پاراگراف_شروع
«چنین گویند که ملکی از ملوک آل ساسان سلطان جزایر هند و چین بود و دو پسر دلیر و دانشمند داشت: یکی را شهرباز و دیگری را شاهزمان گفتندی. شهرباز که برادر مهتر بود، به داد و دلیری جهان بگرفت و شاهزمان پادشاهی سمرقند داشت و هر دو بیست سال در مقرّ سلطنت خود به شادی گذاشتند...»
#هزار و یک شب
📝عبداللطیف طسوجی
@jaryaniha
«چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند
مشکلی گر سر راه تو ببندد تو بخند
غصه ها فانی و باقی تو بخند
گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند.»
#حضرت_حافظ
@jaryaniha
#لحظه_نگاشت
دیروز با بنده خدایی از بازاری رد می شدیم. قصد خرید نداشتیم. حتی اگر قصد خرید هم داشتیم در آن لحظه جیبمان اجازه نمی داد. 😅
همانطور که می رفتیم و هر کس در فکر خودش غرق بود، بنده خدا گفت: «خدا رو شکر که این همه نعمت هست.»
راستش را بخواهید جمله اش را فهمیدم اما نفهمیدم در مورد کدام نعمت صحبت می کند. 🤔
سوالم را از نگاهم گرفت و دوباره با اشاره به ردیف مغازه ها از میوه و قصابی و کافه و الکتریکی، گفت: «همینکه هست خدا رو شکر»
دوستدار شکرش شدم یکهو! 🥰
شاید من همیشه فکر می کردم نعمت باید توی مشت من باشد و برای من باشد تا شکر کنم.
اما او برای چه شکر می کرد؟ برای اینکه هست، و دیگر مهم نیست که چه کسی بر می دارد.
توی فکرم هنوز 🤔
خدایا من هم می توانم چنین کسی توی دم و دستگاه تو باشم؟
که بتوانم فارغ از خودم موضع گیری کنم... .
بگذریم!
سنگینش نکنیم😉
فقط؛
شکرش را دوست داشتم... 💗
✍️مریم درانی
@jaryaniha
#عکس_نوشت
#جوانه
می شود با عذرخواهی شیشه ها را جمع کرد؟!
خرده های قلبِ مجنون مرا چون قبل کرد؟!
می شود بعد جدال و روی گردانی ز من
کار خود را با ببخش جانا نگردانی تو سرد؟!
من به اجبار زمان با چسب زخم مانوسم و
اختیار تو مرا مجبور کرده است زین نبرد.
✍🏻مطهره ناطق .
@jaryaniha
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی شبتون بخیر جریانیهای عزیز. عید بزرگ کرامت رو خدمت تون تبریک میگم. تمرین این
#ارسالی یک جریانی خوشذوق 👌
«نامه ای به آقاجون»
سلام آقاجون
گرچه بزرگ شدم و مامان شدم
اما بازم به رسم بچگیام که حاجت میگرفتم با صلوات
من صدتا صلوات نذر میکنم
شما هم از خدا بخواه تا مهدی جونمون بیاد
@jaryaniha
#پنجشنبههای_نوشتنی
سلام.
عصر پنجشنبه تون بخیر.
خرداد ماه رو چطور میبینید؟!
گرم، آفتابی همراه با طعم کتاب
و امتحان و شاید هم قرنطینه😩
خداقوت میگم به همهی امتحان
دارها و امتحان بگیرها... و مامان
های طفلکی که این روزا باید مثل
من مدام به همراه بچهها کوچ کنن
خونهی مامان بزرگا و پارک و.... تا
بچههای بزرگتر بتونن درس بخونن
خلاصه....🤪😁
سوال این هفته مون بیربط با این
حرفا نیست....بریم برای یک تمرین
دیگه...👌
📌در سه خط، زندگی رو از دیدگاه
خودتون تعریف کنید.
همین!!!
خیلی دوست داریم نظرتون رو
بخونیم. پس حتما مشارکت داشته
باشید، فعاااااااال.
اصلا هم تکنیک و قلم و اصول
نویسندگی لازم نداره، پس مانع
تراشی نکنید و هر طور دوست
دارید بنویسید و بفرستید😍
@jaryaniha
#پاراگراف_شروع
«سالِ هزار و سیصد و دوازدهِ شمسی. یک خیابان که با سه خیز میشد از یک طرف به طرفِ دیگرش جست؛ خانی آباد، اما نه مثل بقیه خیابان ها. چون《 هفت کور》به آن جا آمده بودند. هفت نابینایی که مردم《هف کور》صدایشان میکردند....»
#من_او
📝رضا امیرخانی
@jaryaniha
«بهنام خالق خلاق»
گروه نویسندگان جریان برگزار میکند:
🎉دورهی آموزش نویسندگی خلاق
و داسـتـاننویـسـی ویـژهی دختـران
نوجوان»
🎉و برای اولین بار آموزش مقدمـات
داستان به شیوه جدید، خلاقانه، کاملا
کاربردی 👈 خاطرهنویسی.
📌شروع دوره:
یکشنبه ۲۸ خرداد ماه.
📌زمان:
یکشنبهها بعدازظهر
ساعت دقیق به هنرجویان عزیز اطلاع رسانی خواهد شد.
📌تعداد جلسات:
۵ جلسه نویسندگی خلاق
۵ جلسه داسـتـاننویـسـی
📌مدرس:
خانم زهرا انصاری زاده
📌ردهی سنی:
هشتم تا دوازدهم
📌محل برگزاری:
امامخمینی ۴۷، شهیدان نجفی ۵/۶
پلاک ۱۲۲ (ثامن ۴)
مجموعه فرهنگی تربیتی کتابپردازان
📌جهت ثبتنام به آیدی زیر مراجعه کنید:
@galam_sabz
May 11
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
#فاضل_نظری
@jaryaniha
#یادداشت
✅ ما در جریان احتیاج داشتیم به یک ذکر مداوم. یعنی به یادآوردن اینکه همیشه در حرکت باشیم، و هر روز حتی اگر شده یک گام را پیش برویم.
⛰ما در جریان نیاز داشتیم که قلّه را ببینیم، و اوجی که در کار هنر و نوشتن میتوان گرفت. چرا که گردنه ها بسیار است و برای گذر از آنها انگیزه می خواهیم.
🧕🧕🧕ما در جریان، بانوانی هستیم که باید برای هر بار دور هم جمع شدن، عوامل متعددی را مدیریت کنیم. چون میخواهیم در کنار کار فرهنگی، از اولویت های خانواده غفلت نشود. این کار هر چند لذت بخش اما گاهی حقیقتاً سخت است. پس نیاز داریم زود به زود به خودمان بگوییم:" بانو، یادِت باشه برای چی این رنج ها رو به جون میخری ".
🔹همه این ضرورت ها و نیازها منتهی شد به اینکه تصویری از سید شهیدان اهل قلم را برای اتاق جریان قاب بگیریم. حالا در هر نقطه از مسیر که کم بیاوریم، او از همان جایگاه رفیعش، دستی برایمان تکان می دهد و با صدای آرام و لحن خاصی که همیشه داشت بارها و بارها می گوید:
✨آرمان خواهی انسان، مستلزم صبر بر رنج هاست.✨
...و ما باز هم به جریان در می آییم رو به اوج.🌊
✍ فهیمه فرشتیان
@jaryaniha