eitaa logo
•|🍃جوانان مهدوی🍃|•
314 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
521 ویدیو
18 فایل
خادم کانال: @karbalaymanAli # کپیِ مطالب آزاد .. به شرطِ صلوات 🍃✨
مشاهده در ایتا
دانلود
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ بد شانسی آورده بود با همه ی بخوری اش، گیر زنی افتاده بود که اصلا آشپزی بلد نبود. خودش ماهر بود. کمی از خودش یاد گرفتم ، کمی ازمادرم.. مرغ و ماکارونی اش حرف نداشت، اما عدسی را از بس زمان دانشجویی برای هیئت پخته بود ، از خانم ها خوشمزه تر می پخت.. املتش که شبیه املت نبود. نمی دانم چطور موادش را اینطور میکس می کرد، همه چیز داخلش پیدا می شد یادم نمی رود اولین باری که عدس پلو پختم ، نمی دانستم آب عدس را نباید بریرم داخل برنج. برنج آب داشت، آب عدس هم اضافه کردم، شفته پلو شد. وقتی گذاشتم وسط سفره خندید، گفت : ((فقط شمع کم داره که به جایِ کیک تولد بخوریم)) اصلا قاشق فرو نمی رفت داخلش. آن را برد ریخت روی یک زمین که پرنده ها بخورند و رفت پیتزا خرید.. #قصه_دلبری #به_روایتِ_همسرِ_شهید @raieheh
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ منو می بری؟ -کجا؟ +کهنز. -چه خبره؟ +هیئته. -هیئت نباید بری! +چرا؟ -مگه نگفتی من سوریه نرم؟ من سوریه نمی رم. اسمِ تو هم سمیه نیست،اسمِ جدیدت آزیتاست. اسمِ منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه اسمِ فاطمه هم عوض می کنیم. هیئت و مسجد هم نمی ریم و فقط تو خونه نماز می خونیم، تو هم با زنانِ کوفی محشور می شی! +اصلا نگران نباش. هیئتم می ریم! | بعد از ظهر نرفتم. شب که شد، دیدم نمی شود هیئت نرفت | گفتم +پاشو بریم هیئت -قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم! +چرا این جوری می کنی آقا مصطفی ؟ -قبول می کنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسمِ من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم می ری! +من رو با هیئت تهدید می کنی؟ -بله یا رومی روم ، یا زنگیِ زنگ کمی فکر کردم و گفتم: + (قبول! اسمِ تو مصطفاست. ) #_اسمِ_تو_مصطفاست #به_روایتِ_همسر @raieheh
••|💜|•• 📖 ★★ می گفتی : تو بچه شمالِ بارون دیده کجا سمیه خانم و منِ بچه جنوب دیده کجا؟ قلیه ماهی و خورشت بامیه و ماهی هَشو و فلافل کجا ؟ میرزا قاسمی و فسنجون ترش و کاله کباب و ماهی شکم پر کجا؟ ولی قدرتِ خدا رو ببین!.. تو با چه لذتی ماهی شکم پر و هشو می خوری و من میرزا قاسمی و فسنجون ترش! این نشونه ی این نیست روحِ ما به قواره یِ جسم همدیگه س؟ نشونه ی این نیست که از روزِ اول نافِ ما رو به نامِ هم بریدن؟ .. (: @raieheh
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ 📚کآشوب.. همچین حسِ خوبیـ....🍃 . . . . @raieheh
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ ـ جز با چشم دل هیچی را چنان که باید نمی شود دید. نهاد و گوهر را چشم سَر نمی بیند. شازده کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد : +نهاد و گوهر را چشمِ سر نمی بیند. ـ ارزشِ گلِ تو به اندازه ی عمری است که به پایش صرف کرده ای.. شازده کوچولو برای آنکه یادش بماند، تکرار کرد: +ارزش گل من به قدر عمری است که به پایش صرف کرده ام. روباه گفت : آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند اما تو نباید فراموش کنی.. " ـ تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کرده ای مسئولی. تو مسئولِ گلتی .." شازده کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد : +من مسئولِ گلمم..... . . @raieheh
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ بار الها اصلاح ده بر من دینِ مرا.... زیرا آن نگهدارِ شانِ من است.. و اصلاح کن بر من آخرتم.. زیرا که آن خانه ی قرارگاهِ من است.. #دعایِ_روزِ #سه_شنبه🌱 . . @raieheh
★★ کتاب «خاطرات سفير» نوشته‌ی «نيلوفر شادمهري» است. 🧕📗🏻 شادمهری ماجرای نوشتن این خاطرات را اینگونه بیان می‌کند:👇🏻👇🏻👇🏻🌀 القصه به ‌عنوان دانشجوی ممتاز، موفق به دریافت بورس دوره دکترا در رشته طراحی صنعتی شدم😇. علاقه شخصی و بررسی‌های مطالعاتی پیرامون موضوع رساله‌ام من را در انتخاب کشور فرانسه مطمئن‌تر کرد و سرانجام راهی پاریس شدم. 😍 پایم که رسید به فرانسه، با اولین رفتارها و سؤال‌هایی که درباره حجابم می‌شد و به‌خصوص درباره وضعیت و شرایط ایران، متوجه شدم آنجا کسی من را نمی‌بیند.💡 آن‌ که آن‌ها می‌دیدند و با او سر صحبت را باز می‌کردند یک مسلمان ایرانی بود؛ نه نیلوفر شادمهری.🌱🌈 آن‌ها چیز زیادی از ایران نمی‌دانستند. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، شناختی که از ایران داشتند فاصله زیادی حتی با واقعیت داشت؛🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀ چه رسد به حقیقت و من شدم “ایران”! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می‌بودم.😌 انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره‌ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم.🎈 من ناخواسته واسطة انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن‌طور که باید و شاید وظیفه‌ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من 🇮🇷*(سفیر ایران)*🇮🇷 بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.»⚖
••|💜|•• #تیکهـ_ڪتابــ 📖 ★★ شرکت در مجلسِ گناه، گناه است؛ اگر چه انسان مرتکبِ گناهی نشود و با اهلِ مجلس هم صدا نگردد. زیرا شرکت در چنین مراسمی، عملاً امضایِ گناه است. مگر اینکه هدفِ او تغییرِ مسیرِ آن و انجام وظیفه ی بزرگِ امر یه معروف و نهی از منکر است به علاوه مشاهده ی آلوده به گناه در حالی که انسان در برابرِ آن بی تفاوت بماند، روح را تاریک و زشتیِ گناه را در نظر کم می کند. و شخص را به گناه عادت می دهد.... #کتابِ_زندگی_به_سبکِ_شهدا #ناصر_مکارم_شیرازی #ص_۱۳۰ . . @raieheh