ان شاالله قسمت و روزی همه مون بشه 🤲🥺
یه نکته:
🔺طبیعتا با کودک سرعت شما کمتر و توقف هاتون بیشتره و به این مسئله به چشم یه فرصت برای مکث و کسب تجربه نگاه کنید و اون وقت مسیر رو پر از محرک و سرگرمی و ...برای بچه می بینید و البته قشنگیاش بیشتر به چشم خودتون میاد 🌱
#تجربه
#تجربه_اربعین
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
#تجربه_اربعین
سلام
ما دو سالی که بچه ها را با خودمان پیاده روی اربعین بردیم چهار روز مانده به اربعین رفتیم، مسیر مرز مهران و مسیر رفت به نجف خلوت بود و هزینه ماشین ها پایین آمده، تو نجف سه روزی مرقد شهید حکیم بودیم، شبستان بزرگی داره اکثریت ایرانی ان، اسکان راحت و آب خنک مهیا بود،به بچه ها خیلی خوش گذشت، صبح روز قبل اربعین پیاده روی به سمت کربلا داشتیم به صورت محدود هر جا بچه ها خسته میشن ماشین میگرفتیم تا به موکب خوبی برسیم، تو گرما اصلا حرکتی نداشتیم، تو مسیر پیاده روی از آب بسته بندی و غذای داغ استفاده میکردیم تا بچه ها دچار دلپیچه و... نشن، یه شب تو یکی از مدارس کربلا موندیم، فردای اربعین برگشتیم ماشین در دسترس بود. بهترین خاطره بچه هام شده ،
اگه والدین به خاطر بچه ها کل مسیر را پیاده نرن بهتره
#تجربه
#تجربه_اربعین
#اربعین
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
جوانه
سلام،روزتون بخیر اگر تجربه ای دارید به این دوستمون کمک کنید 🌱
#تجربه
سلام وقتتون بخیر من 47 سالمه و الحمدلله سه تا نوه دارم 8ساله،4ساله و یک سال و سه ماهه...
ما پارسال اربعین فامیلی رفتیم سه تا نوه هام همراهمون بودن کوچیکترینشون نوه ی سه ماهم بود و حدود 13 تا بچه و نوجوان همراهمون بودن البته بخاطر گرمای هوا و چند ساعتی که تو اوج گرما تو مرز معطل شدیم خیلی اذیت شدیم اما روی هم رفته همه کاروان کمکمون بودن و نمیگذاشتن به بچه ها سخت بگذره خیلی سفر به یادماندنی بود و تو این یکسال همه همسفرا از خاطرات سفر اربعین میگن و دوست دارن دوباره باهم بریم
فقط اینکه تا میتونن تو گرما حرکت نکنن و پودر بچه برای عرق سوز شدن احتمالی بچه حتما همراهشون باشه و اینکه تو طول روز مادر بچه حتما شربت عسل و آبلیمو و خاک شیر مصرف کنه چون به بچه شیر میده و تشنش میشه
#تجربه_اربعین
#تجربههای_شما
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
جوانه
سلام،روزتون بخیر اگر تجربه ای دارید به این دوستمون کمک کنید 🌱
#تجربه
ما سال ۹۸با دوتا دخترهام برای اولین بار رفتیم پیاده روی دختر بزرگم ۳ساله بود و کوچیکه ۸یا ۹ ماهه بود چند تا نکته بود
۱. ما با کاروان رفتیم و خب مجبور بودیم گاهی تو گرما هم حرکت داشته باشیم که خودمون رو به کاروان برسونیم
اما همون سال تو موکب حضرت زهرا سلام الله نجف خانمی بود که با دخترو نوه ۵ماهه اش اومده بود و خب چون با کاروان نیومده بودن شبانه راه میرفتن که تو خنکی حرکت کنن و اتفاقا ما باهم رسیدیم کربلا ورودی کربلا همدیگه رو دیدیم
۲. حتما مادر مایعات و آب میوه فراوون مصرف کنه تا شیردهیش به مشکل نخوره
۳.با خودش حتما کالسکه ببره و یه چفیه اضافه که سایه بون کالسکه کنه و هرازگاهی آب پاشی کنه چفیه رو تا خنک بشه
۴.وسایل بچه مثل پوشک و شیر خشک و... کامل همراه داشته باشه نیازی نیست لباس زیادی ببرن سه دست تابستونی کافیه
۵. اگر پیاده میرن تو شب حرکت کنن و خانوادگی برن که بتونن راحت جا پیدا کنن تو موکب ها برای دو سه نفر جا راحت پیدا میشه ...
۶.و مهم تر از همه توکل کنن به خدا
۷.لیمو ترش تازه هم همراه داشته باشن ما اونجا هم خریدیم البته خیلی انرژی به مادر میده
ما واقعا اون سال لذت بردیم از کربلا رفتن و با وجود اینکه بنده اصلا حرم نرفتم زیارت و فقط بین الحرمین زیارت عاشورا خوندم ولی واقعا از همه کربلا هایی که رفته بودم بیشتر چسبید بهم
#تجربه
#تجربه_اربعین
#تجربههای_شما
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
#تجربه
سلام
وقت بخیر
ممنون از کانال مردمی تون
بابت نظرخواهی در مورد سفر اربعین با نوزاد چهارماهه
اینکه چند دستمال مرطوب را با آب بشویند و در ظرف در دار بگذارند جهت تعویض پوشک
مواد نگهدارنده ی دستمال مرطوب خودش در گرما باعث عرقسوز شدن میشه
مقداری روغن بادام شیرین اصل یا نارگیل با سری قطره چکان داشته باشند و برای تعویض پوشک به پای بچه بزنند تا بین پای بچه چسبندگی ایجاد نشه.
مقداری گل سرشور را آب رویش بریزند و از توری رد کنند و آب گل آلود را بگذارند تا ته نشین شود و آبش را مرتب بریزند تا در نهایت آبش مثل گل بازی شود.بعد مقداری گلاب رویش بریزید و در ظرفی در دار بریزید تا موقع عرقسوز شدن به هرجای بچه مثل لای پا ، زیر بغل ، زیر گردن، پشت لاله گوش و ... از این گل با گلاب رویش رقیق کنید و مثل لوسیون بمالید.
حتما نقاط ذکر شده را هر روز چک کنید و با دستمال مرطوب شسته شده ی خیس به آرامی پاک کنید تا عرق روی پوست نماند و با روغن طبیعی چرب کنید تا چسبندگی نداشته باشه.
مقداری ترنجبین داشته باشید و در طول روز یک قاشق چایخوری آن را با نصف استکان آب جوش حل کنید و آب خنک شده ی ته نشین شده ی آن را به نوزاد بدهید که هم بی ضرر و هم ضد گرما است و هم مقوی نوزاد.
از دادن آب جوشیده سرد شده به نوزاد غافل نشوید.هر موقع کودک هیچ جوره آروم نمیشه، حتما آب دادن به اون رو امتحان کن. البته همه جاشو ، حتی چین های ران و دستش هم ممکنه عرق سوز شده باشه
شیر مادر در گرما صفرای زیادی دارد که خود باعث نیاز نوزاد به آب است.
مادر سکنجبینی از مخلوط دو پیمانه شکر و یک پیمانه سرکه و دو پیمانه عرق کاسنی که به غلظت مربا رسیده درست کند و آن را با خود ببرد و هر روز پیش از اینکه گرمایش شود بخورد . میتوان آن را با خاکشیر هم مخلوط کرد و با آب خنک خورد تا از گرمازدگی جلوگیری شود.
در این سفر کالسکه لازمه و حتما بهتره تشک و بالشت کودک از یک لایه پنبه طبیعی باشه تا طبع خنک داشته باشه و کودک از زیر عرق نکنه.
پوشک رو زود زود عوض کنید و منتظر پر شدن اون نباشید.اگه ادرار نوزاد کم شد یا رنگش عوض شد یعنی بدن نوزاد کم آب شده.آب و شیر بهش بدید.
حواستون به یبوست و اسهال باشه که همون ترنجبین خوردن نوزاد و خاکشیر سکنجبین خوردن مادر تنظیمش میکنه.
غذاهای نفاخ نخور و حواستون باشه بعضی داروهای گیاهی ضد نفخ نوزادان طبع گرم دارند.
لباس کودک را هرشب عوض کنه تا نمک عرق ها بر لباس اضافه نشود.
یک باد بزن تاشو خیلی میتونه کمک باشه
تا حد امکان ظهر غذای سرخ کرده و یا با ادویه و فلفل زیاد نخورند.
در آخر هم بگم که هر روز صبح زود صدقه کنار بگذارند و آیتالکرسی و معوذتین به کودک بدمند.
التماس دعا
#تجربه
#تجربه_اربعین
#تجربههای_شما
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
جوانه
مادرایی که با شرایط بارداری اربعین رفتید، چطور بوده و چه تمهیداتی داشتید ؟
#تجربه
سلام
من سال ۹۳ برای اولین بار به سفر اربعین رفتم. اون موقع ۷ ماهه بار دار بودم
از در فضل امام حسین علیه السلام چنان شوری در من ایجاد شد که نه تنها خودم را دچار مشکل نمیدیدم بلکه همش بقیه را ترغیب میکردم که حتما به سفر اربعین برن در حالی که سالهای قبلش معتقد بودم سفر اربعین برا خانمها خوب نیست
اون سال اینقدر دست پدری امام حسین را رو سرم احساس کردم که گویا همش مواظب منه ولذتی وصف ناشدنی داشت
پسرم اسفند همون سال به دنیا اومد واسمش را محمد حسین گذاشتیم
بعد از اون غیر از دوران کرونا هر سال به سفر اربعین رفتم
چیزی که میتونم به خانمهای بار دار بگم اینه که اول توکل یه خدا داشته باشن
بعد چند تا نکته را رعایت کنند
خواب واستراحت کافی داشته باشید
در هنگام سفر حتما بالشتکی همراه داشته باشید تا بتونید راحتتر بشینید
در طول سفر با وسایل نقلیه هر دو ساعت بلند شید وکمی راه برید اگه امکانش نبود هی جای بالشتکتون را عوض کنید
سفر را طوری برنامه ریزی کنید که تو گرما حرکت نکنید
برای رفت وبرگشت حتما سر مرز استراحت داشته باشید چون قبل وبعدش حرکت کردین خستگی زیاد براتون خطر ناک هست
تمام توصیه های خوراکی ونوشیدنی را رعایت کنید
التماس دعا
#تجربه
#تجربه_اربعین
#تجربههای_شما
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
#تجربه
یکی از خاطرات شیرین از سفر اربعین با بچهها
با سه تا بچه ی کوچیک پیاده تا کربلا رفته بودیم
ماشین گرفتیم تا در نجف سلامی خدمت آقا عرض کنیم و بعد به سمت مرز حرکت کنیم
در راه نجف به همسرم گفتم: بچهها در راه خیلی اذیت شدن برای اینکه خاطرهی خوبی از این سفر در ذهنشون ثبت بشه، براشون از نجف اسباب بازی بگیریم
همسرم موافقات کردن، بعد از زیارت به سمت بازار حرکت کردیم
اما متأسفانه به دلیل قیمت بالای اسباب بازیها منصرف شدیم و بچهها را با وعدهی خرید اسباب بازی در ایران راضی کردیم
همسرم برای رفتن به سمت مرز یک ون گرفتن اما باید منتظر میموندیم تا تمام صندلیها پر بشه
همسرم پیاده شدن تا به راننده در پیدا کردن مسافر کمک کنن
من و خالهام هم مشغول صحبت شدیم
که ناگهان با صدای شادی بچهها به عقب نگاه کردیم
یک سبد پر از اسباب بازی در دست بچهها بود با تعجب پرسیدیم این سبد رو از کجا آوردین
بچهها گفتن: یک خانمی از پنجره دستاش را داخل ماشین کرد و این سبد را به ما داد😭
جالب اینجاست که دقیقا در آن سبد اسباب بازیهایی بود که بچهها دوست داشتن بدون اینکه دعوایی بشه، اسباب بازیها رو بین خودشون تقسیم کردن
مگر پدر میذاره بچهها ش دست خالی شهرش را ترک کنن😭
#تجربههای_شما
#تجربه_اربعین
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
#تجربه
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
حدادهستم خانم آقای وافی. (خانواده پرجمعیت☺️)
هرسال وقتی حاج آقا و پسرا باهم میرفتن کربلا ومن نمیتونستم کلی غصه میخوردم و شکایت که آقاجان لایق نمیدونی بطلبی😔
تا اینکه خداروشکر سال گذشته قسمت شد و آقا طلبیدن.
قرار بود با ماشین شخصی بریم تامرز ولی خوب تعدادمون زیاد بود و گفتیم پسرا رو با اتوبوس بفرستیم. فردا قرار بود حرکت کنیم که
پدرشوهرم تماس گرفتن و گفتن اتوبوسی یکی از دوستان بانی شده کریه اش رو حساب کنه ولی گفته حتما باید 40 نفر باشین.
شماها بیاید باهم بریم. منم بد اتوبوس🙈اول گفتم نه. بعد دیدم همه باهم هستیم گفتیم یاعلی انشالله که خیره.
مرز مهران خبرها میرسید که دیگه بخاطر شلوغی اجازه تردد نمیدن تصمیم گرفتیم از مرزباشماق بریم. جاده حسابی خطرناک بود ولی هوا عالییی 👌خنک. هیچی گرما متوجه نشدیم الحمدالله.
خیلی هم راحت از مرز رد شدیم.
اونطرف مرز ون گرفتیم و بطرف سلیمانیه. تو راه یکی از بچه ها دستشویی داشت نگه داشتن همان و گم شدن گذرنامه ها هم همان 😁شهر سلیمانیه مهمان یکی از کردهای عراق شدیم.
و فردا عازم کاظمین. بعداز زیارت حرمین شریفین به دعوت یک عراقی میخواستیم بریم یک حسینیه که متوجه شدیم ای داد بیداد هرچی پول داشتیم هم گم شده😔
خیلی دنبال گشتیم دیگه ناامید شدیم
اینم بگم که یکی از دوستان حاج آقا هم همراه ما بود. و پول هارو پسرم گم کرد. جلو در حرم گفتم آقاجان
اون از گذرنامه ها این از پولا. حالا چیکار کنیم با این همه بچه.
اون بنده خدایی که قرار بود مارو ببره حسینیه فهمید داریم دنبال چیزی میگردیم و فهمید پول گم کردیم.
گفت نگران نباشین خانم بچه ها رو. بفرستین باهم دنبال میگردیم. ما با دوست حاج آقا و. پدرشوهرم و. بقیه همراه ها رفتیم حسینیه. بعداز دوسه ساعتی آقایون اومدن و پسرم خوشحال. پرسیدم پولا پیدا شد. گفتن اتفاقی افتاد که معجزه است.
گفتن هرچی گشتیم پولی پیدانشد. اون بنده خدا عراقی گفته بود من دوبرابر پولی که گم کردین رو گذاشته بودم تو همین اربعین خرج کنم. همش مال شما. 😭 وقتی اومده بودن حسینیه دوست حاج آقا پرسیده بود دنیال چی میگشتین؟ پسرم گفته بود پول گم کردیم. اونم گفته بود مهدی مگه یادت نیست جلو حرم کیف پولا رو دادی به من!!مهدی گفته بود پس چرا هیچی نگفتی این همه دنبال گشتیم؟ کار خدا اصلا متوجه نشده بود ما چی گم کردیم. فکر کرده بوده ساک گم کردیم..
حاج آقا و مهدی رفتن پول رو به اون خیر عراقی پس بدن ولی ایشون گفته بود چیزی که در راه حسین دادم دیگه پس نمیگیرم 😭😭😭😭😭
چقدر خجالت کشیدم از شکایت کردن خودم 😭هم پولمون برگشت هم دوبرابر برگشت. ماهم نذر کردیم همون پول رو به طلبه هایی که اونجا هستن و پول کم آوردن. بدیم. چقدر برکت داشت.
چقدر نورانی بود این سفر. سخت بود با بچه. ولی عجب مهماننوازی. عجب میزبانی..جز خیرو برکت تو این سفرچیزی نیست. 😭
السلام علیک یا اباعبدالله
#تجربه_اربعین
#تجربههای_شما
@javanesho_ir
╚══════ ▪️
#تجربه
سلام
زندگیتون و دلهاتون حسینی
سال ۹۵ بود ، و من برای چهارمین فرزندم باردار بودم، ۵ ماهه
یه شور عجیبی در من ایجاد شده بود و با اینکه حال خوبی نداشتم راهی شدم
خیلی ها می گفتن نرو ، شوهرت بیچاره با تو چیکار کنه و چه جور برات وسایل راحتی تو فراهم کنه، در اون شلوغی خیلی سخته
و من از همینجا خودمو به آقا امام حسین سپردم و گفتم آقاجان من از شوهرم هیچ توقعی ندارم و خودت برام درست کن...
عازم شدیم و البته پیاده روی نرفتیم، چون توانشو نداشتم و ریسک بالایی بود
صبح روز اربعین سامرا بودیم و همسرم گفتن حیفه نریم کربلا و راهی کربلا شدیم، تا عصر و نزدیک غروب توی ماشین بودیم و چون خیابانهای نزدیک شهر کربلا شلوغ بود، ۴، ۵ ساعت تو ترافیک بودیم و ماشین هم ون بود و نتوانستیم پیاده بشیم تا من چند قدمی راه برم
نزدیک شهر کربلا یه جایی دیگه مسیر قفل شده بود و دیگه مجبور شدیم پیاده بشیم، موکبها همه جمع شده بود و فقط بیابان بود....
و من به شدت تمام بدنم و کمر و...درد گرفته بود، به سختی خودمون رو به یه مغازه رساندیم و همسرم ازشون خواست یه جایی برامون معرفی کنن تا بتونم کمی دراز بکشم
ولی اونها گفتن هیچ جا سراغ نداریم
همسرم از شون خواست یه ماشینی برامون جور کنن تا بریم ولی باز هم گفتن شرمنده ایم ولی نداریم
حال من بد شده بود، البته نه دیگه حالم خراب بود، حتی لحظاتی فکر کردم اگه الان خونریزی می کنم و...
هوا رو به غروب بود
نگرانی و ترس رو در چهره همسرم می دیدم و بچها با ترس و اضطراب به من نگاه میکردن، بنده خدا همسرم به هرکس رو می زد....
متوسل شدم به حضرت عباس ، گفتم آقا خیلی ها گفتن نرو ، حاشا به لطفت اگه سرم بلایی بیاد و بگن رفتی بچه ت از دست رفت، من چه جوابی بدم ، من به امید شما اومدم، یا اگه من خونریزی کنم ، در این بیابون، آقا شما غیورین....😭😭
شاید چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که یک ماشین پلیس برامون بوق زد، همسرم جلو رفت گفتن کجا میرین و ما رو سوار کردن و خودشون راهو بلد بودن از جاده های خاکی و فرعی ما رو به کربلا رسوندن و معرفی کردن به یک مینی بوس داخل شهری،من که دیگه حالم کمی بهتر بود سوار مینی بوس شدیم و یک مقداری با اون رفتیم،دیگه اذان مغرب هم گفته بودن که ایستگاه آخر مینی بوس شد و پیاده شدیم
بچه های نوجوان گاری به دست به سمتمان آمدند که حرم بریم و همسرم تاکید کرد تا دم درب حرم بریم و من در دلم می گفتم در این شلوغی اربعین ، دم در حرم....
سوار شدم و شاید حدود ۱۵ ،۲۰ دقیقه رفتیم و ناگهان دیدم روبروی درب حرم هستم ، پیاده شدم ، روبروی پرده قسمت بازرسی زنانه، شاید ۱۰ قدم تا پرده فاصله بود که پیاده شدم، پرده رو بالا زدم و وقتی وارد شدم متوجه شدم حرم آقا ابوالفضل العباس هست.😭❤️
بعد از بازرسی وقتی وارد شدم دیدم خانمی ایرانی اونجا هست ، گفتم جایی برای استراحت میخوام، و اشاره کرد به کنار خودش ، گفت سرداب خلوت هست و من از همونجا رفتم تو سرداب که پله های کمی داشت، سرداب تقریبا خالی بود، و من دراز کشیدم و استراحت کردم و حالم کاملا خوب شد.
و چند ساعت بعد برای زیارت بالا رفتم و زیارت اربعین رو از همونجا خوندم و نزدیک اذان صبح پا برهنه خودم رو روبروی حرم منور ارباب اباعبدالله الحسین دیدم که با ناباوری داشتم گریه می کردم
بعد از اون سال ۳ بار دیگه هم این سفر نوراني رو تجربه کردم و هر بار کرامت های متفاوتی...
الان پسرم سید عبدالله ۶ ساله هست و میگه مامان امسال پیاده بریم،میگم مامان پاهات درد میگیره ، میگه باشه قبول ❤️💓💓💓
#تجربههای_شما
#تجربه_اربعین
@javanesho_ir
╚══════ ▪️