eitaa logo
جیم
126 دنبال‌کننده
147 عکس
160 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشحالی کودکان غزه هنگام بارش باران 🔹کودکان نوار غزه همزمان با بارش باران و توقف حملات هوایی جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به دلیل شرایط نامساعد جوی ابراز خوشحالی کردند. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر بچه فلسطینی: خدا با باران سیرابمان کرد 🔹بارش باران در نوار غزه در سی‌‌ونهمین روز از تجاوز هوایی و زمینی رژیم اسرائیل به این منطقه از فلسطین اشغالی، علی‌رغم همه جنایت‌ها و اقدامات غیرانسانی صهونیست‌ها علیه غزه، منجر به خوشحالی ساکنان محاصره شده غزه شده است. 🔹پسربچه فلسطینی در ویدیو بالا حین جمع کردن آب باران در مخزن و گالن می‌گوید: خدا با بارانش ما را سیراب کرد؛ چرا که سختی‌های ما را می‌بیند. آب شیرینی است. @TasnimNews
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمباران کودکان درحال جمع‌آوری آب باران 🔹جنگنده‌های رژیم جنایت‌کار صهیونیستی گروهی از کودکان را درحالی که در اردوگاه جبالیا در مشغول جمع‌کردن آب ناشی از بارندگی بودند، بمباران کردند @TasnimNews
مرداب عمرم زندگانی را نچسب و راکد و تیره در گوشه افتاده همچون گوشه‌‌، گوشه‌گیر و تلخ و دور از چشم می‌انگاشت بی‌جر و جوشی و خردک موج بی‌جانی حاصلِ یک جامانده از طوفان گریزان باد تنهایی دریغ اما اگر بادی از این‌جا بگذرد بی‌اعتنا باطعنه می‌گردانَد از من رو و نفرین می‌کند تقدیر شومش را نمی‌بینم ببالای سر خود سایه‌‌ای جز سایه‌ی یک کاج خشکیده بروی شاخه‌هایش جای برگ و بار نشسته چشم در چشمم کلاغی پیر و افسرده که نشناسد بجز رخت عزایش هیچ رختی و نمی‌بیند در این اطراف [چشمان ورم‌کرده‌اش که خون می‌ریزد از آن] دور یا نزدیک سایه‌ی شاخ و درختی را اگر گم‌کرده راهی خسته‌ای افتاده‌ای سویم پناه آرد [ به‌محض دیدن و بشنیدن آواز این بددل و شاخ کاج خشکی که نشسته چشم در چشمم بروی آن ] کشد از دور آهی و کند دور از من و اینجا مسیرش را که او در جستجوی زندگی آواره است و خوب می‌داند که اینجا زندگانی نیست مرداب عمرم [پیش از این گفتم] زندگی را گوشه‌‌‌ای تنها و دور از چشم می‌پنداشت اما خوشا ناگه چه شد انگار آن کلاغ پیر[ آن ناخجسته، بددلِ بدلحنِ دشمن‌شاد کن] بر زیر گامش مرد بوی تعفن رفت و نفرین رفت بجای آه شکر آمد پدید و جای نفرین حمد بسان سرو شد سرسبز آن خشکیده کاج بی‌بر و بی‌بار انگار خواب است این کجا دیده‌است چشم این را به‌بیداری ؟ ولی دانم هم این‌را خوب نبیند خواب مردابی بسان کاج خشکیده ندارد کار با رویا فرامش کرده بودم پیش از این دریا و جان و جنبش و باد و پی و پیوند را باهم که این طوفان زنده این جان را نوازنده درون گوش‌ من می‌خواند شیرین مثل لالایی مرا خواب خودش می‌کرد اما ماجرا این بود سلامش کردم و گفتم: سلام ای گشته از جان سیر و سیر از جان سلام ای باد ای باران که هستی از کجا می‌آیی ای‌توفنده ای طوفان؟ بگو با من که دانم خوب نمی‌آید به اینجا هرکسی که در پی سودی است نمی‌آید به‌اینجا کاروانی تشنه‌ای خسته‌دلی تا استراحت گیرد و آتش برافروزد کز شبی تا صبح میهمان عمر من باشد همه دنبال برخورداری و نفع خود و خویشند واگر جایی نباشد بهره‌ای چیزی به‌چشم هرکسی بدیمن و منفور است و می‌گویند بر زیر زبان باهم (خدا داند چه کرده کاین چنین بدبخت و مهجور است؟) و ایشی می‌کنند و نیش دندان پیش‌ می‌آرند جای دست جآی دست بخشنده مهربان دست نوازنده کجا شد خضر فرخنده کجا شد آن دم پاک مسیحایی که می‌بخشید جان را در تنی مرده هلا مردم کجا کو آن پر رحمت گشاینده به کردار شهیدانی که آهنگ بیابان ساز می‌کردند و بر زیر قدم‌هاشان زمین سرسبز می‌گشت و می‌زد هریک از آن‌ها به جامی که پر از خون بود جامش را و می‌نوشید و می‌افشاند آخر_جرعه‌ی آن‌را بروی خاک بیاد آن قفس‌زاد قفس‌پرورد حزین مرغی که همچون مردم آزاد سر می‌داد آواز و سرودش را (در عالم طرفه رازی هست شورانگیز نگردد فاش هرگز هیچ مگر با خون) و می‌افکند خود را در میان آتشی سوزان بهنجار پرستویی و جا می‌ماند از او در بین خاکستر یکی دست نوازشگر بگو طوفان کجا پیغمبر پاکی دوباره ساز کشتی‌سازیی را کوک کرده‌ست چه طوفانی به‌پا کرده‌ست بگو طوفان مرا هم می‌بری با خود و طوفان [آن سفرزاد سفرپروردِ از دور آمده نزدیک] یکی جامی بدستم داد و گفتم نوش چون نوشیدم از آن سیر یکی آیات صبرم خواند و شد دور از من آن نزدیک
جیم
. رفیق من پیش از آنکه پرکشد خبرنگار بود خبر چو طفل بود و او چو دایه‌اش خبر چو صید و او صبح و شب
5 Khabar(1).mp3
9.56M
پادکستِ؛ خبر (صوت عربی متعلق به خبرنگار عرب است که دوست خبرنگارش را از دست داده است )
جیم
چقدر سینمایی سینما را انکار نکنیم سینمایی یعنی آرزوهای ما که در جایی ساخته شده و ماهم دلمان می‌خواهد به آنجا سفر کنیم موسیقی و باران و زندگی من دلم با دیدن سیمان‌های مخروبه نمی‌لرزد کاری هم به نوشته‌های روی کلیپ ندارم اجالتا حرف‌های خود مردم هم نشان از شکایت ندارد و سلمنا شکایت از زنده بودن نیست مطمئن باشید هرکس در راهی سختی کشیده در انتها دلش برای روزگار سختی‌اش تنگ می‌شود ای‌کاش مردم ماهم قدرت اعجاب‌انگیز نان و پنیر را باور می‌کردند صفا و صدق و صمیمیت را ای‌کاش کسی جرات می‌کرد بگوید حالمان بد است تا دیگرانی هم که حالشان بد است زبان باز کنند و بر راستی و بی‌ریایی و نداری اتفاق می‌کردند و از گفتن و عواقب گفتن نمی‌ترسیدند.
جیم
اولیا اطفال حق‌اند ای پسر غایبی و حاضری بس با خبر غایبی مندیش از نقصانشان کاو کشد کین از برای جانشان گفت: اطفال من‌اند این اولیا در غریبی فرد، از کار و کیا از برای امتحان، خوار و یتیم لیک اندر سر، منم یار و ندیم پشت‌دارِ جمله عصمت‌های من گوییا هستند خود، اجزای من هان و هان این دلق‌پوشانِ من‌اند صد هزار اندر هزار و یک تن‌اند ورنه کی کردی به یک چوبی هنر موسی‌ای، فرعون را زیر و زِبَر؟ ورنه کی کردی به یک نفرینِ بد نوح، شرق و غرب را غرقاب خَوْد؟ برنَکَندی یک دعای لوطِ راد جمله شهرستانشان را بی‌مراد گشت شهرستان چون فردوسشان دجلهٔ آب سیه رو بین نشان سوی شام‌ست این نشان و این خبر در ره قدسش ببینی در گذر صد هزاران ز انبیای حق‌پرست خود بهر قرنی سیاست‌ها به دست گر بگویم وین بیان افزون شود خود، جگر چِبْوَد که کُه‌ها خون شود خون شود کُه‌ها و باز آن بِفْسُرد تو نبینی خون‌شدن کوری و رد طرفه کوری دوربینِ تیزچشم لیک از اُشتُر نبیند غیرِ پشم مو به مو بیند ز صرفه حرص انس رقصِ بی‌مقصود دارد همچو خرس رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند مطربانْشان از درون، دف می‌زنند بحرها در شورشان کف می‌زنند تو نبینی لیک بهرِ گوششان برگ‌ها بر شاخ‌ها هم کف‌زنان تو نبینی برگ‌ها را کف‌زدن گوشِ دل باید نه این گوشِ بدن گوشِ سر بَربَند از هَزْل و دروغ تا ببینی شهرِ جانِ بافروغ سر کشد گوشِ محمد در سخن کش بگوید در نبی حق هو اذن سر به سر، گوش‌ست و چشم است این نبی تازه زو ما مرضع‌ست او، ما صبی این سخن، پایان ندارد باز ران سوی اهلِ پیل و بر آغاز ران
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 پس از بمباران وحشیانه مدرسه پناهجویان در اردوگاه بوریج، مادری به دنبال فرزندان شهیدش می گردد . . . 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin