•مگراینشامفراغِتونداردسحری. .
•خونشدازدوریِرویتدلِمامهدیجان ...!
| #اللهمعڄللولیڪالفرڄ..
••↳🥀|
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ..✨
.
.
خدايا قرار ده مرا از ياوران، و ڪمكڪاران و پيروان و شيعيانش..✨
🌤⃟🔗¦↫#سلامباباجان💛"
🌿⃟🔗¦↫#زیارت_آلیاسین🤲🏻"
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
این جمله از شهید را دوست دارم که فرمود: ما از فرزندان مکتبی هستیم که از دشمن امان نامه نمی گیریم.
#جهاد_تبیین🕊
#شہیدجھادعمادمغنیھ♥️✨(:
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وچهار
سپس به سمت صورتم خم شد،..
چانه ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید...😣😖😰😭
که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد
_فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه!👿😏😈
از چشمانشان به پای حال خرابم خنده میبارید..
و تنها #حضورحرم حضرت زینب(س) دست دلم را گرفته بود تا از وحشت این همه #نامحرمِ تشنه به خونم جان ندهم..
که در حلقه تنگ محاصره شان سرم پایین بود و بیصدا گریه میکردم...
ایکاش به مبادله ام راضی شده بودند😣 و هوس تحویلم به ابوجعده بی تاب شان کرده بود...
که همان لحظه با کسی تماس گرفتند..📲و مژده به دام افتادنم را دادند...
احساس میکردم از زمین به سمت آسمان آتش میپاشد..
که رگبار گلوله لحظه ای قطع نمیشد و ترس رسیدن نیروهای مقاومت به جانشان افتاده بود..
که پشت موبایل به کسی اصرار میکردند
_ما میخوایم بریم سمت بیمارستان، زودتر بیا تحویلش بگیر!😈😏👿
صدایش را نمیشنیدم..
اما حدس میزدم چه کسی پشت این تماس برای به چنگ آوردنم #نرخ تعیین میکند...😱😰😭
و به چند دقیقه نکشید که خودش را رساند...
پیکرم را در زمین فشار میدادم..
بلکه این سنگ ها پناهم دهند و پناهی نبود که دوباره شانه ام را با تمام قدرت کشید و تن بی توانم را با یک تکان از جا کَند...😭😭😖😖😖😖
با فشار دستش شانه ام را هل میداد تا جلو بیفتم،..
میدیدم دهانشان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه میکشیدند..که عجالتاً خنجرهایشان غلاف بود...
پاشنه درِ پشت بام مقداری از سطح زمین بالاتر بود و طوری هلم میدادند که چشمم ندید، پایم به لبه پاشنه پیچید و با تمام قامتم...😖😖😖😖
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه نفوذ شیطان در درونت رو بشناس...
سخنران:حجت الاسلام و المسلمین #رفیعی🎤
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
شاید فکر کنید این جمله ی " مرگ بر اسرائیل " توی عکس مال دیوار مسجد محلمونه !!
ولی نه ! اینجا کاخ سفیده ✌️
گفته بودیم کاخ سفید رو حسینیه میکنیم .
#ثامن
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 01.mp3
7.63M
#سفر_پرماجرا ۱
✍راهی طولانی درپیــش است...
تا راهِ پیـــشِ رو
و منزلی که قرار است در آن فرود آیی؛ نشــناسی...
چگونه برایش توشه خواهی چید؟
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
✍️رسول اکرم (ص):
_علی سِیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ
_علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده میشود.
📚شیخ صدوق، الامالی ص ۶۱
#یازده_روز_تا_غدیر
#پویش_غدیر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است♥️
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
📚 وضو با بدن خیس
💠 سؤال:
اگر اعضای وضو خیس باشد وضو صحیح است؟
✅ جواب:
مانعی ندارد البته جای مسح در سر و پا باید خشک باشد یا به قدری تر نباشد که رطوبت دست بر آن اثر نکند.
#احکام_وضو
#وضو_با_اعضای_خیس
------------------
📚 پینوشت:
پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جایی از دعای عرفه ؛ امام حسین (ع) از خدا تشکر میکنه و میگه :
ممنون که به ابراهیم رحم کردی ، نذاشتی بچه اش جلوی چشماش ذبح شه ...
#روز_عرفه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلامامامزمانم 🕊💔
هرچند که غم سرآمده در جانم...
تا آخر عمـر منـتظر می مانم...
بی صبرم و هر لحظه برايش يارب...
عجّل لوليک الفرج می خوانم...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وپنج
با تمام قامتم روی سنگ راه پله زمین خوردم...
احساس کردم تمام استخوان هایم در هم شکست و دیگر #ذکری جز نام #حضرت_زینب(س) به لب هایم نمیآمد😖🤲😭
که حضرت را با #نفسهایم صدا میزدم
و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است...
دلم میخواست خودم از جا بلند شوم.. و #امانم_نمیدادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند...
شانه ام را وحشیانه فشار میدادند..
تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم.. 😖😭🤲
و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت..
که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند...
مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند..
و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد...👿😡😈
کریه تر از آن شب نگاهم میکرد👁👹 و به گمانم در همین یک سال به قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده
بود...
تماسش را قطع کرد..
و انگار برای جویدن حنجره ام آماده میشد..
که دندانهایش را به هم میسایید و با نعره ای سرم خراب شد
_پس از وهابیهای افغانستانی؟!😈😡😏👿
جریان خون به زحمت خودش را در رگهایم میکشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود..😰😖😭
و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت
_یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!👿😡😡😈
و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود..
که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم..
و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی اش
جانم را گرفت
_آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای!😈😡😏😈👿
قلبم از وحشت...😰😰😰😭😭😭😭
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 02.mp3
8.12M
#سفر_پرماجرا ۲
✍تـــو؛ اهلِ زمیــن نیستی!
خانه ای داری، فراتر از خاک
خانه ای از جنسِ خُــ✨ـدا...
چهار منزل، تا خانه ات، راه باقی ست،
بشناس و عبـــور کن
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
بَعدِیِکعُمرکه هِی ایندَر و آندَر گَشتَم
دیدی آخِـر که سَرانجام به تو بَرگَشتَم...
#سید_پوریا_هاشمی
#عرفه ✨
#روز_عرفه 📿
شب مسلم است، او تنها ماند ولی پشت امام زمانش را خالی نکرد.
مبادا ما پشت امام مان را خالی کنیم
امام ما مظلوم است ...
#امام_زمان
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
ولی این تیکه از دعا خیلی حرف توشه ها ...
#عرفه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir